مجمع عمومی….. و تشکل های مبتنی بر خرد جمعی ـ 6 ـ احمد بخردطبع

ششمین قسمت از نوشته ام در رابطه با اعتصاب کارگران اتومبیل سازی بخش PSA در منطقه ی “اولنه” (Aulnay) می باشد که مقاومت پیگیرانه و رویدادهای حساسی را موجب می گردد و بالاخره تا جایی پیش می رود که هنرمندان چپ سینمایی فرانسه جهت تجلیل از مبارزه ی شجاعانه و پیگیر چهار ماهه کارگران اعتصابی که در سال 2013 به ثمر رسیده بود، فیلم با شکوهی در سال 2016 بطور مستند تهیه می گردد و به روی اکران می آید  بنام (Comme des lions)، “بسان شیران” که در انتهای همین نوشته ، فیلم یاد شده را مشاهده خواهید کرد (1)، فیلم مذکور تمامی اعتراضات کارگران PSA در “اولنه”، همراه با آکسیون های برگزار شده و رویدادها و نیز ملاقات و گفتگوها با شخصیت های سیاسی و غیره و همچنین اخبارها و گزارشاتی که از رسانه های رادیو ـ تلویزیونی در مورد اعتصاب چهار ماهه کارگران “اولنه” انتشار و ابراز می گردید، منعکس می سازد.  و از جمله در بخش فرانسه  “سایت چشم انداز کارگری” نیز انتشار یافته است (2) که همه ی عزیزان بخصوص کارگران داخل کشور می توانند آنرا مشاهده نمایند. بویژه با تکنولوژی موجود قادر خواهیم بود حتا آنرا به فارسی مشاهده نمائیم. ولی مهم و پر اهمیت خواهد بود که به دلایل اساسی آن پاسخ داده و چرایی اینهمه مقاومت  و شجاعت اعتصابی را دریابیم و کنکاش کنیم که چگونه روند اعتراضی و سخت کوشی مطالباتی، ارزش های والایی به خود می گیرد  و اعتصاب چهار ماهه کارگران اتومبیل سازی “پژو، سیتروئن” از بخش “پ اس آ”، در منطقه ی “اولنه” با آنکه در رابطه با عدم توقف تولید و بسته شدن واحد صنعتی به پیروزی دست نمی یابد، ولی همه ی کارگران و لایه های دیگر اجتماعی فرانسه را به خود جلب می کند و باید اذعان داشت که دلایل اساسی  آن بر پایه های باورمندی به مبارزه ی طبقاتی و بر مبنای آن بهره گیری از خرد جمعی و اتخاذ گفتمان شورایی در پیش برد مطالبات جاری کارگری که انگیزه ی شجاعت و مقاومت مبارزاتی را به همراه دارد، تنها محوری است که در برابر هرگونه سازش های احتمالی می ایستد و روحیه ی مبارزه ی اعتصابی را ارتقا می بخشد. بنابراین اهداف نوشته های من که تجربیات مبارزات کارگران فرانسه را شاهد می آورد، میتواند عامل و نیز نکته ای از مجموعه ی  بحرانی باشد که جنبش جهانی را تا کنون به زنجیره ی مبارزات هرمی و بروکراتیسم محبوس نموده است. شاید فرصت طلبان سندیکالیست و تشکل هایی که تصمیمات را بر مبنای رهبریت هرمی و سلسله مراتبی به پیش میبرند، بمن بتازند که به سندیکاها دشمنی می ورزم. این گونه دعاوی عمیقن مخرب و بی پایه اند، زیرا سندیکاهی می تواند محور مبارزات خود را بر اصل انگیزه های خرد جمعی ، شورایی و مجامع عمومی و باورمندی به ایجاد “کمیته های اعتصاب” و نمایندگان برگزیده آن استوار سازد که در نتیجه با اخذ تصمیمات “هرمی” برحذر شود که بطور یقین در چنین جهتی هم به ارتقای جنبش کارگری خدمات ارزنده ای خواهد رساند و هم نیز از احتمال سازش های بروکراتیک با نظام سرمایه داری دوری خواهد کرد. بنابراین روی آوری به مجامع عمومی و بهره گیری از خرد جمعی، پیگیری و پویایی مبارزات را موجب خواهد گردید. هر عنصر و نیرویی در اتخاذ تصمیمات از خرد جمعی استفاده نکند و به “مجامع عمومی” در پیشبرد مطالبات کارگری اعتقاد راسخی نداشته باشد، علیرغم ادعای ضد سندیکالیستی، ولی در طبیعت و جوهره ی مبارزات کارگری در حوزه ی سندیکالیسم باقی خواهد ماند. سخن کوتاه اگر سندیکایی به ارزش های مبارزاتی یاد شده در فوق اعتقاد داشته باشد، دیگر نمی تواند سندیکا به مفهوم سنتی آن باشد، بلکه برعکس ساز و برگ تشکیلاتی خود را تغییر داده است که مبتنی بر آن از مسئولیت سلسله مراتبی  پردوام و غیر چرخشی و یا با تصمیم گیری ها بر مبنای ساختار هرمی انصراف نموده و در هر دوره ی مشخصی از مبارزات کارگری با کاربرد خرد جمعی و گفتمان شورایی، پرچم اعتراضات کارگری را در برابر نظام سرمایه داری به اهتزاز خواهد آورد. در واقع از ساختار تشکل های هرمی، استالین ها نیز بر می خیزند که عواقب عمیقن مخربی برای جنبش کارگری به همراه خواهند داشت. پس از انقلاب اکتبر لنین ـ هر چند دیر ـ به معضل یاد شده پی میبرد و خواهان نوعی تغییر ساختاری می گردد ولی متاسفانه در سنین تقریبن جوانی، بیماری ناشی از شلیک ضد انقلاب، فرصت مبارزه را از وی سلب می کند و کمونیسم انقلابی یکی از فداکارترین، شجاعترین و نیز از اندیشه ورزان بزرگ را از دست می دهد.

واقعیت این است که تداوم مسیر انقلابی و آشکار کردن نکات محوری بحران که منجر به شکست انقلاب پرولتری در سطح جهانی را فراهم ساختند، بیش از بیش در دو مسیر پدیدار می گردند، اولی جامعه شناختی اجتماعی ـ سیاسی و دومی ساختار تشکیلاتی. بر چنین پایه ای است که از تاریخ انقلابات ضد سرمایه داری می آموزیم و نکات اشتباه آمیز آنرا به نقد می کشانیم. این راهی است که مسئولیت خطیری می طلبد زیرا در مورد جنبش کارگری ایران بویژه در خارج از کشور با مواردی مواجه می شویم که با عدم صداقت انقلابی، رویدادهای تاریخی مهم را در جایگاه مشخص آن قرار نمی دهند و از واقعیت ها عدول می ورزند و در ارائه ی نظرات و عدم تفکیک دوره ها که در واقع نیز شرایط ها و وضعیت اجتماعی  را دچار تحول می کند، نگاه واقع بینانه نداشته و همه را یک کاسه می کنند و این عمل، خواسته یا ناخواسته به راهی ختم می شود که می تواند دچار فریب کاری در جنبش کارگری شود که باید از آن دوری نمود.

سطوری کوتاه در باب مطالبات کارگری و “گرایشات لغو کارمزدی”

از آنجا که هدف ما بررسی و تشریح اعتراضات کارگری در رابطه با معضل معیشتی و پاسخگویی ابتدایی بدان است تا قادر شود در درون ستم گری های نظام سرمایه داری بقای خود را تا آنجا که ممکن است حفظ کند و از امنیت شغلی برخوردار گردد، بناچار اعتصاب را سازماندهی خواهد کرد و مطالبات خود را از افزایش دستمزد، کاهش ساعات کار هفتگی، بهبود ایمنی کار و پاسخگویی به مسائل خدماتی، نظیر رستوران و ترانسپورت و یا پرداخت سیزدهمین ماه در سال و غیره که کارگران در رابطه با آنها مبارزات خود را بسیج و سازماندهی میکنند. ولی مشاهده می شود که  بخشی از فعالین لغو کارمزدی، پدیده های مطالباتی مذکور را یا نادیده می گیرند و یا اهمیت چندانی برای آنها قائل نمی شوند و معتقدند که باید سیستم کارمزدی لغو گردد و همه ی انرژی خود را در ایجاد “شوراهای لغو کارمزدی” خلاصه می کنند، که البته بعنوان پیشبرد اصل مشخصی از مبارزه، ضرورت خواهد داشت. فعالین “گرایش لغو کارمزدی” به تمامی مصائب و مشقت هایی که سرمایه داری در رابطه با طبقه روا می دارد واقف اند، اما در رابطه با بهبود معیشت کارگری و بسیج اعتصاب در چنین مواردی، فعالیتی از خود ابراز نمی دارند. بنابراین آنالیز و تفسیرات ستم طبقاتی از طرف آنها بیشتر شباهت به “ذکر مصیبت” دارد تا دخالت گری مستقیم در سازماندهی اعتصابات کارگری. ولی کارل مارکس با آنکه “لغو کارمزدی” را هدف اساسی و غایی کارگری می داند، اما در چارچوب نظام سرمایه داری، مطالبات و خواسته های افزایش دستمزدها را نیز مد نظر قرار می دهد که از اهمیت بسزایی برخوردار است. مارکس در سال 1849 پس از اینکه همراه رفیق مبارزاتی خویش یعنی انگلس، “مانیفست حزب کمونیست” را انتشار می دهند، نوشته ای آماده می کند بنام “کار دستمزدی و سرمایه”، در این نوشته در مورد دستمزد و کالایی شدن نیروی کار انسانی و مبارزه بین دو قطب متضاد کار و سرمایه می پردازد. مارکس به درستی واقف است که اعتراضات کارگری هم جنبه ی معیشتی دارد و هم نیز بمثابه ی اهرمی است که هنگام اعتراضات، اتحاد و تشکل یابی شان را افزایش می دهد و این خود فضایی را سبب می گردد که بر پایه آن فرهنگ طبقاتی ارتقا می یابد. سپس کارل مارکس در تداوم مفاهیم اساسی فوق، نوشته دیگری در سال 1865 انتشار می دهد بنام (Salaire, Prix et Profit) “دستمزد، قیمت و سود” (متن فرانسه که هر دو نوشته در کتابی واحد ارائه شده است). مارکس در نوشته ی دوم به اعتراضات کارگری در برابر وحشی گری سرمایه داران می پردازد. وی اشاره می نماید که اصولن دستمزدها همواره سیر نزولی دارند و کارگران مجبورند که بدان اعتراض کنند و ماشین ها را از حرکت باز دارند و این عمل مثبتی است. کارل مارکس می نویسد:

«کارگران در زیر اجحاف و ستم سرمایه هم از نظر روحی ـ روانی و هم نیز از دیدگاه جسمی توان و انرژی خود را از دست می دهند که ستم یاد شده، اثرات خود را درون خانواده سه یا چهار نفری آشکار خواهد ساخت. ازآنجا که دستمزدها حتا در دوران باصطلاح شکوفایی نسبت به حجم و نرخ سود صاحبان سرمایه، نزول می یابد، بنابراین در مجموعه ی خویش افزایش دستمزدها نیز نمی تواند با کل کارکردهای استخراج شده در خانواده مطابقت داشته باشد. شما میدانید که (به دلایلی که اینجا جای بحث آن نیست)، تولیدات سرمایه داری دوره ها و سیکل های مختلفی را پی در پی سپری می سازد. این سیکل ها و یا دوره ها عبارتند از: وضعیت معمولی و آرام تولیدی، رشد و شکوفایی، افزایش عرضه و رونق تولید مازاد، بحران و رکود تولیدی و بازتاب آن در بازارها، نوسانات قیمت اجناس تولیدی و نیز نرخ سود. اگر شما قیمت کالاها در بازارها را در سیکل ها و یا دوره های متفاوت آن مورد بررسی قرار دهید، مشاهده می نمایید که قیمت ها نسبت به حد متوسط آن دچار نوسان می گردند. در واقع نوسانات چه در دوره هایی که قیمت ها سیر نزولی می یابند و چه زمانی که بحران موجب افزایش آن شود، وضعیت دستمزد کارگران به سطح میانگین دوره های تولیدی نخواهد رسید….. دستمزدها علاوه بر اینکه در سیکل های متفاوت تولیدی سیر نزولی دارند، سرمایه داران با افزایش زمان کار، موجب پایین آمدن هر چه بیشتر دستمزد ها می شوند….. آیا با این همه طبقه کارگر باید از مبارزه حول مطالبات کارگری در برابر نظام سرمایه داری انصراف ورزد و فرصت هایی که می توانند موجب وضعیت بهتری در زندگی را فراهم آورند، رها سازند؟….. اگر طبقه کارگر مبارزه ی روزانه خود را علیه سرمایه رها کند، بطور حتم خودش را نیز رها و به فراموشی می سپارد و از جنبش های بزرگ فاصله خواهد گرفت. کارگران در حالیکه برای افزایش دستمزد مبارزه می کنند، ولی نباید در پیش برد اینگونه مطالبات، مبالغه نمایند. بلکه ضرورت دارد که علیه عوامل دیگری که موجب نزول دستمزدها می شوند، دامنه ی اعتراضات خود را وسعت بیشتری بخشند. در واقع مبارزه با افزایش دستمزد لازم است ولی کافی نیست. اینها شفابخشی موقتی ایجاد می کنند  ولی بیماری را معالجه نخواهند کرد. مبارزه برای تحقق یک دستمزد منصفانه و برای ایجاد یک روز کار منصفانه باید هدف دیگری را نیز دنبال نماید، هدفی که بر پرچم آن “امر انقلاب” و مبارزه برای “لغو کارمزدی” نقش بسته است….. جمعبندی مینمایم:

 1ـ  افزایش دستمزد در سطح کلی ، نرخ سود را نیز بطور عمومی کاهش خواهد داد ولی اثری در قیمت اجناس و یا کالاهای تولیدی نخواهد داشت.

2ـ  گرایش عمومی تولیدات کاپیتالیستی بر مبنای افزایش متوسط دستمزد ها نیست، بلکه در جهت کاهش آن است.

3ـ  مبارزه ی سندیکاها بعنوان مرکز مقاومت در برابر تجاوزات و تخطی سرمایه مفید است ولی قسمت هایی از فعالیت پر قدرتی که ارائه می دهند، کمتر عقلانی و با بصیرت انجام می پذیرد و با ناکامی و عدم موفقیت روبرو می شود، زیرا مبارزه ی آنها بطور کامل در برابر رژیم موجود با عدم کفایت همراه بوده و اثر بخشی چندانی نخواهد داشت. آنها باید مبارزه ی نیروی سازنده خود را بمثابه اهرمی در خدمت آزادی قطعی طبقه کارگر بگذارند، یعنی برای لغو قطعی کارمزدی فعالیت کنند.»(3).

اعتصاب کارگران اتومبیل سازی در “اولنه” ـ 2013

اعتصاب کارگران اتومبیل سازی پژو و سیتروئن در منطقه ی “اولنه” (Aulnay) از صلابت و مقاومت مبارزاتی برخوردار بود که دلیل بارز آن باورمندی به خرد جمعی و بر پایه آن تصمیمات هر روزه در “مجامع عمومی” بود.

در فرانسه کارخانجات اتومبیل سازی در مناطق و شهرهای مختلفی موجود است. از دهه ی شصت و نیز هفتاد قرن گذشته که سیاست های نئولیبرالی آغازیدن می گیرد و شرکت های مختلف تولیدی در مکان واحدی اسکان می یابند و بر چنین مبنایی در سال 1976 سیتروئن به پژو وصل گردیده و از جمله در منطقه ی “اولنه”، PSA (پ اس آ) را بوجود می آورند که در ضمن کارخانه اتومبیل سازی فیات ایتالیا نیز بدان ها می پیوندد. پ اس آ، استثمار را تا به آن اندازه تشدید می کند که در دهه ی هفتاد و نیز هشتاد قرن گذشته، حتا سندیکاهای بروکراتیک نظیر س ژ ت ، س اف د ت و… را بر نمی تابید که در بخش پیشین نیز توضیح داده بودم. کارفرمایان اتومبیل سازی پژو، سیتروئن و فیات ، سندیکایی را از طرف خود برای کارگران بوجود می آورند بنام SIA (اس آی ا). این سندیکا مطالبات کارگری را با صلاحدید کارفرمایی مطرح می ساخت. بویژه آنها از کارگران مهاجر استفاده می کردند که تجاوز به حقوق آنها، آسان تر صورت می گرفت. ولی سندیکای س ژ ت اولین سندیکایی است که از طریق کارگران جوان انقلابی به پ اس آ ، تحمیل می شود و بدین ترتیب محاسبات اعتراضی و مطالباتی تغییر قابل توجه ای مییابند که در بخش های قبلی این نوشته بدان پرداخته بودم.

سال 2012، سالی است که کارفرمایان اتومبیل سازی “پژو، سیتروئن…” توقف کامل این بخش تولیدی را جهت انتقال به منطقه ی Poissy از توایع دیگر پاریس و با بیکار سازی 3500 کارگر “اولنه”، اعلام می دارند و از طرف دیگر در همین سال انتخابات ریاست جمهوری فرانسه نیز صورت می گیرد و همه ی نظرسنجی ها نشان از آن دارد که ریاست جمهوری “نیکلا سارکوزی” قادر نیست موفقیت را در دور دوم کسب نماید و “حزب سوسیالیست” با کاندید کردن “فرانسوآ اولاند” شانس پیروزی بیشتری دارد. اما در رابطه بسته شدن “اولنه” و خارج از طرح آن از طرف کارفرمایان در سال 2012، زمینه های آن از قبل نیز آماده میگشت بطوری که کارخانه مذکور در سال 2004 دارای 6200 کارگر بود که در سال 2011 به 3500 نفر می رسد و این در حالی است که شرکت اتومبیل سازی در این دوران مورد اشاره، 520 میلیارد یورو سود خالص داشته است (4).

کارفرمایان سرمایه همواره در پی منافع و سود و ثروت بیشتری هستند و در این راه از ترفندهای متفاوتی بهره می گیرند و فریبکاری یعنی کتمان حقایق در طبیعت آنها نهفته است. از این نظر است که مارکس یادآوری می کند:

«هر چه کارگر ثروت بیشتری تولید می کند و محصولات از لحاظ قدرت و مقدار بیشتر می شود، فقیرتر می گردد. هر چه کارگر کالای بیشتری می آفریند، خود به کالای ارزان تری تبدیل می شود، افزایش ارزش جهان اشیا، نسبتی مستقیم با کاستن از ارزش جهان انسان ها دارد. کارگر فقط  کالا تولید نمی کند، بلکه خود و کارگر را نیز به عنوان کالا تولید می کند.» (5).

بنابراین کارفرمایان سرمایه با کسب سود و ثروت هر چه بشتر، ارزش انسانی کارگران را نادیده انگاشته و هر زمان که منافع شان اجازه دهد، آنها را در ورطه ی بیکاری و فقر قرار می دهند.

کارگران “اولنه” از طریق کارگران انقلابی متشکل در سندیکای س ژ ت از روند رویدادها در پروسه واقعیت ها قرار می گرفتند و خود را برای مبارزه  علیه بی عدالتی و بیکار نمودن خویش آماده می ساختند. کارفرمایان نیز بخوبی میدانستند که با اعتراضات وسیعی روبرو خواهند گشت از این نظر با ترفندی همه جانیه در مطبوعات متفاوت، نظریات خود را انتشار می دهند و حتا  روزنامه “لوموند”  صفحه ی ویژه ای را در اختیار کارفرمایان “اولنه” پژو و سیتروئن قرار میدهد که در آن در زمان های مقتضی از وضعیت باصطلاح اسفبار کارخانه می نوشتند و دروغ های بی شرمانه ای را از طریق این روزنامه به افکار عمومی می دادند. آنها در زمان آغاز اعتراضات و بسیج کارگری در این کارخانه و از طریق مطبوعات فرانسه بویژه “لوموند” Le Monde)) عنوان می کردند که این اعتراضات مغرضانه، توطئه ای بیش نیست که از طرف یک نیروی سیاسی بنام “رزم کارگری” (Lutte Ouvrière) صورت می گیرد و سندیکای س ژ ت در این کارخانه در واقع “سندیکای رزم کارگری” است. صاحبان سرمایه اینگونه اراجیف را علیه اعتراضات کارگری که در مرز بیکاری و فقر قرار دارند، عنوان می سازند. در چنین مواردی اتحادیه  ها یعنی سندیکاهای کارگری وظیفه دارند که از طریق مسئولین کنفدرال و فدرال، یعنی کشوری، استان و ناحیه ای، فریبکاری و دسیسه های کارفرمایی را که در پی ایجاد شکاف در صفوف کارگری می باشند، افشا نمایند که متاسفانه غالبن وارد چنین حیطه ای نمی شوند. رهبری سندیکایی باید همواره از منافع کارگری دفاع نماید و فریب کاری کارفرمایان را خنثا سازد. از این نظر است که کارگران PSA (پ اس آ) در منطقه ی “اولنه” به روزنامه “لوموند” Le Monde)) اعتراض می کنند و “لو موند” صفحه ای را به کارگران PSA از “اولنه” اختصاص می دهد که در موارد ضروری واقعیت های کارخانه را در “ستونی مخصوص” در اختیار افکار عمومی قرار داده و “لو موند” نیز منتشر میکرد. ولی کارفرمایان با استفاده از تشکل های مزدور به فعالین سندیکای س ژ ت در “اولنه” تهاجم فیزیکی روا می داشتند تا با رعب و وحشت از اعتراضات کارگری جلوگیری نمایند. ولی کارگران در ابتدا با آنکه اکثریت معترضین را تشکیل نمی دادند، به همه ی این گونه دسیسه ها پاسخ منطقی دادند. کارگران انقلابی “رزم کارگری” از دهه ی هشتاد قرن گذشته فعالیت خویش را بیش از بیش در سندیکای س ژ ت قوت بیشتری می بخشند و بدین ترتیب در کارخانجات متفاوت اتومبیل سازی در فرانسه، اعتراضات کارگری را به نوبه ی خود از طریق سندیکای س ژ ت، سازماندهی می نمایند و این عمل با کار مداوم در همه جا صورت می پذیرفت و مواقعی نیز بعضی از کارگران این نیروی سیاسی شناسایی میشدند که کارفرمایان “پ اس آ” در “اولنه”، سندیکای س ژ ت را سندیکای “رزم کارگری” معرفی می کنند که این نیز سنت ریاکارانه ی نظام سرمایه داری در طول تاریخ را باثبات می رساند.

کارفرمایان در ارتباط با توقف تولیدی “اولنه” و از وحشت اعتراض کارگری است که توطئه را در صدر برنامه های خود قرار داده و حقایق را مخفی می سازند. برای پاسخ گویی به چنین دسیسه هایی، کارگران در هر بخشی 20 تا 30 همکار جهت آماده سازی سایرین، بسیج می کنند که در ابتدا بین 700 تا 950 کارگر آمادگی خود را برای اعتصاب اعلام می دارند. ولی این مقدار هنوز کم است، در نتیجه تصمیم میگیرند که مطالبات خود را در مورد توقف و بیکاری آماده کنند. جلساتی را فرا می خوانند که در آنها سندیکاها فعالانه شرکت داشتند. سندیکای س ژ ت بوسیله ی کارگران انقلابی هدایت گشته و نقش بارز و اساسی را در “اولنه” ایفا می کرد. مطالبات اولیه کارگران “اولنه” از طرف سندیکای س ژ ت بر این مبنا قرار دارد که تولید ادامه مییابد و کارگران نباید اخراج شوند و این مطالبه باید به امضای کارفرمایان “اولنه”، دولت و سندیکاها رسیده و بخصوص ریاست کارخانه و دولت به سندیکاها ضمانت لازم را بطور رسمی مبذول دارند. سندیکای س ژ ت پیشنهاد می دهد که متن مطالبات را همه ی سندیکاها مکتوب نموده و در اختیار همه ی بخش های متفاوت کارگری در “اولنه” قرار دهند. در واقع همه ی وظایف فوق از سال 2011 آغاز گشته و جلسات نیز بین کارگران برقرار می گشت و کارگران انقلابی در این جلسات وضعیت طبقاتی و استثمار وحشیانه نظام سرمایه داری را برای همکاران خویش مورد بحث و تبادل قرار می دادند. کارفرمایان نیز حقایق را وارونه جلوه داده و در ابتدای سال 2012 در مطبوعات اعلام میدارند که سود کارخانه 48 درصد کاهش یافته است.

اولین تظاهرات در 18 فوریه 2012 در خیابان های “اولنه” با موفقیت انجام می پذیرد. در تمام آکسیون های اعتراضی، سندیکای س ژ ت “اولنه”، نقش اصلی را ایفا می نمود و برعکس مسئولین فدرال و کنفدرال سندیکا در مورد حمایت به اعتراضات کارگران، سکوت اختیار می کردند و بسیج و سازماندهی شان را در “اولنه” جدی نمی گرفتند. در واقع مسئولین کنفدرال، یعنی رهبری در سطح سراسری، حضور کارگران انقلابی در راس سندیکای س ژ ت در “اولنه” را مترادف با اهداف و خطوط سندیکایی خود نمی دیدند و بویژه سیاست مرکزی شان در این دوره یعنی سال 2012 ، نه برای دفاع و سازماندهی اعتراضات کارگری، بلکه بطور عریان حمایت از کاندیدای حزب سوسیالیست، یعنی “فرانسوآ اولاند” برای ریاست جمهوری فرانسه بود. البته رهبران کنفدرال و فدرال س ژ ت در گذشته نیز از حضور کارگران انقلابی در سندیکا راضی نبودند. واقعیت این است که آنها حضور اینگونه کارگران را بعنوان نماینده در صدر واحدهای تولیدی و خدماتی و یا آموزشی نمی پذیرفتند. برای مسئولین کنفدرال موجودیت کارگران انقلابی در نهایت باید جنبه ی حاشیه ای  و غیر رسمی داشته باشد. تمایل آنها این است که کارگرانی را که موازین بروکراتیک سندیکا را محترم می شمارند و یا با نیروهای سیاسی رفرمیسم پارلمانتاریستی همراه می باشند، بهتر است که در راس مسئولیت و نمایندگی کارگری قرار گیرند و زمانی که نیروهای انقلابی  بوسیله صدها و هزاران کارگر انتخاب می شوند، مسئولین کشوری و یا کنفدرال را در بحران درونی عمیقی غوطه ور می سازند. در چنین مسیری موقعی که نقشه ی اساسی کارفرمایان کارخانه اتومبیل سازی “اولنه” درباره ی توقف تولید و بیکار کردن 3500 کارگر در سال 2011 برملا می گردد، همه ی فرانسه را منقلب می سازد، “برنارد تیبو” (Bernard Thibault) مسئول اول سندیکای س ژ ت  در 22 مارس 2012 بعد از 9 ماه تاخیر بالاخره در “اولنه” حضور می یابد و در مورد توقف و بیکاری متینگ خود را برگزار می نماید. ولی برخلاف رهبری کنفدرال س ژ ت ، پایه های کارگری این سندیکا، همواره از مبارزات اعتراضی کارگران PSA در “اولنه” حمایت میکردند. کارگران “اولنه” نیز از انتخابات ریاست جمهوری فرانسه (2012) که بویژه در رابطه با افزایش نرخ بیکاری و بحران  اقتصادی، افکار عمومی را بخود جلب نموده بود، استفاده می نمایند و اعتراضات خود را در هماهنگی با آن قرار می دهند. آنهایی که فکر می کردندکه با آمدن “فرانسوآ اولاند” از حزب سوسیالیست ، موقعیت عوض می شود و شرایط به نفع کارگران “اولنه” تغییر خواهد یافت، اشتباه بزرگی را مرتکب می شدند، زیرا زمانی که “فرانسوآ اولاند” به ریاست جمهوری انتخاب می شود، دولت جدید او از سیاست کارفرمایان جمایت می نماید. در 12 ژوئیه 2012، ریاست PSA به مطبوعات اعلام میدارد که کارخانه در سال 2014 ، تولید را متوقف خواهد ساخت و 8000 هزار کارگر از مناطق و شهرهای دیگر بیکار می شوند، از جمله 1400 کارگر در شهر “رن” (Rennes)، 273 نفر در “ملوز” (Mulhouse) ، 576 نفر در “سوشو” (Sochaux) و… در تداوم چنین اخبار ضد کارگری و ننگین بار و شرم آوری، کارگران متینگ وسیعی را در تمام دروازه های ورود و خروج کارخانه برگزار می کنند و طبق اطلاع قبلی، خبرنگاران نیز حضور داشتند. 800 کارگر که بسیاری از آنها چهره های جدیدی بودند در برابر خبرنگاران  و دوربین های تلویزیونی تجمع می نمایند. یکی از اعضای س ژ ت اعلام میدارد؛ “میخواهم به خانواده “پژو” اعلام کنم که مبارزه ی ما خواب راحت را از دیدگان شما سلب خواهد کرد”. “ژان پی یر مرسیه” (Jean-Pierre Mercier) نماینده س ژ ت که نیز عضو “رزم کارگری” است اظهار می دارد:  “PSA  به ما اعلان جنگ داده است، ما هم  مجبوریم وارد جنگ شویم. ما از چند ماه قبل در داخل چنین مبارزه ای قرار گرفته ایم”. در چنین رابطه ای “فیلیپ ژولی ین” (Philippe Julien) منشی و یا دبیر س ژ ت در “اولنه” و نیز عضو  “رزم کارگری” پیشنهاد می دهد که باید سریعن کمیته ی آماده گی مبارزه را سازماندهی نماییم و بصورت وسیع وارد میدان شویم. در سپتامبر 2012 دولت “اولاند”، توقف تولیدی “اولنه” را اجتناب ناپذیر ارزیابی میکند. در واقع پس از اینکه مذاکراتی از طرف دولت با مسئولین “پژو” نظیر “فیلیپ وارن” و یا اینکه مصاحبه ای با روزنامه فیگارو با “تی یر پژو” صورت می گیرند، دولت باصطلاح سوسیالیستی  “فرانسوآ اولاند” به نفع PSA و بر علیه کارگران تغییر موضع می دهد.

در 29 سپتامبر 2012 مجمع عمومی فراخوانده می شود و 3000 کارگر در آن شرکت نموده و مطالبات طرح می گردند که مطابق با آن سن بازنشستگی در “پ اس آ” در همه جا و تمام مناطق 55 سال تعیین می شود. دوم اینکه هر کارگری که اخراج میگردد باید مبلغ صدو سی هزار یورو ، 130000 یورو به دلیل متضرر شدن زندگی اش به وی پرداخت گردد. این دو مطالبه در “مجمع عمومی” به تثبیت میرسد و در ابتدا 1600 کارگر آنرا به امضا می رسانند. ولی سندیکای “سولیدر سود” به مخالفت بر می خیزد، زیرا آنها “مجمع عمومی” را نمی پذیرند. در واقع سندیکای سولیدر سود و نیز سندیکای  SIA که  این دومی بوسیله ی کارفرمایان “پژو ـ سیتروئن” از سال ها قبل ساخته و پرداخته شده بود، با فراخوان “مجامع عمومی” و نیز سازماندهی “کمیته اعتصاب” مخالفت می کنند و تصمیمات اعتصاب کارگری را از طرف مسئولین سندیکایی ارزیابی می نمایند. ولی سیاست آنها از طرف اکثریت کارگران مردود شمرده می شود و “مجمع عمومی” در دستور کار قرار می گیرد. از آنجا که سندیکای س ژ ت بوسیله ی کارگران انقلابی در “اولنه” هدایت می گردید، موافقت کامل خود را در رابطه با برگزاری “مجمع عمومی” اعلام می دارند.

در 11 دسامبر 2012 ریاست P S A  اعلام میکند که اخراج کارگران از 8000 به 11200 نفر خواهد رسید. برضد اینگونه اعمال وحشیانه کارفرمایی، بیش از 10000 کارگر علیه توقف تولید و بیکاری، متنی را به امضا می رسانند که ریاست “پ اس آ” در مناطق مختلف از استرداد آن خودداری می ورزند. از آغاز ژانویه 2013، کارگران “اولنه” توقف تولیدی یعنی بستن کارخانه را جدی میگیرند زیرا بطور تدریجی بعضی از ابزارهای تولیدی  در نمه شب ها از کارخانه به منطقه ی Poissy انتقال مییافت و با اتحاد کارگران شب کار ممانعت بعمل می آمد و این موجب آغاز اعتراضات و فراخواندن “مجمع عمومی” را موجب می گردد. در روز 16 ژانویه 2013 در ساعت 6 صبح 200 کارگر در برابر درب های ورودی حاضر می شوند و از دیگر همکاران می خواهند که تولید کارخانه توقف اعتصابی یابد. در همین روز 300 کارگر که از بخش های مختلف کارخانه بودند، در “مجمع عمومی” شرکت می ورزند و اعتصاب آغاز می گردد. کارگران دیگری که هنوز به اعتصاب نپیوسته بودند، ولی به دلیل این که همکاران حوزه های کاری شان در اعتصاب بسر میبرند، با کمبود نیروی کاری روبرو می شوند و تولید به ثمر نمی رسد. ولی کارفرمایان منکر آغاز اعتصاب برای مطبوعات می شوند. از این نظر کارگران با یک ابتکار عمل منطقی، خبرنگاران را جهت مشاهده ی اعتصاب PSA در “اولنه” به کارخانه دعوت می کنند و برای اولین بار، آزادی مطبوعات در درون کارخانه مراعات می گردد و خبرنگاران به واقعیت اعتصاب در “اولنه” پی می برند.  در تعاقب حقایق اعتصابی، کارفرمایان به وحشت افتاده و اعلام می کنند که پرداخت انتقال و یا بیکاری برای هر کارگر از 5000 یورو ناخالص به 5000 یورو خالص تغییر مییابد و نیز استفاده از حقوق کامل در زمان بیکاری از 6 ماه به 9 ماه خواهد رسید. با این همه، رهایی مقدار ناچیزی از حقوق کارگری نتوانست جلو اعتصاب را سد نماید. در 17 ژانویه 2013، “مجمع عمومی” تشکیل می شود و برای اعتصاب و وظایف آن تصمیم گیری های لازم بعمل می آید. در 18 ژانویه 2500 کارگر در “اولنه”، اعتصاب را تقویت می کنند. تولید کاملن توقف مییابد. کارگران که از قبل برای فعالیت های گوناگون با تصمیم “مجمع عمومی” سازماندهی شده بودند، بخشی به کارخانه های دیگر جهت پیشبرد دیالوگ اعتصابی و نیز بسوی شرکت ها و شهرداری ها عازم میگردند. هر روز “مجمع عمومی” برگزار میشد و “کمیته اعتصاب” نیز فعال بود. اکیپ های آشپزی، برنامه های هنری، نگهبانی در نمه شب ها و غیره بخوبی سازماندهی میشوند. سندیکای FO و نیز CFTC در اعتصاب “اولنه” کاملن غیر فعال بودند ولی بالاخره “سندیکای سولیدر سود” با پذیرفتن “مجمع عمومی” همراه با “س ژ ت” و CFDT از اعتصاب حمایت می نمود. کارگران اندکی که به اعتصاب نپیوسته بودند ولی از اعتصاب پشتیبانی میکردند. همانطور که قبلن اشاره نمودم، سال 2012 تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری بیداد میکرد. فرانسوآ اولاند، کاندیدای حزب سوسیالیست علیه نیکلا سارکوزی میتازید. فرانسوآ اولاند میگفت که اولین دشمن من در فرانسه “سیستم مالی و اقتصادی” است. در ضمن از اعتراضات کارگران “اولنه” (قبل از اعتصاب) حمایت میکرد (که نیز در داخل فیلم “بسان شیران” ملاحظه خواهید کرد). البته هشتاد درصد تبلیغات انتخاباتی چپ بورژوایی و همچنین راست بورژوایی بر مبنای فریب و ریاکاری طرح می گردد.

در فرانسه مجموع کارگران اتومبیل سازی PSA به هشتاد هزار نفر می رسد و در “اولنه” 3500 کارگر به کار اشتغال دارند که از سال 2004 سه هزار کارگر اخراج شدند. یعنی از 6500 به 3500 تقلیل یافته است. حزب سوسیالیست فرانسه به واقعیت های فوق آگاهی کامل دارد و از این نظر است که در تبلیغات انتخاباتی مطرح می کرد، پیشنهاد کارفرمایان “اولنه” غیرقابل پذیرش است و “اولاند” اضافه می نمود؛ علاوه بر “اولنه”، مناطق دیگر “پ اس آ”، نباید 11200 کارگر اخراج شوند. ولی وی پس از پیروزی در انتخابات ، از ماه مه 2012 وارد  “الیزه” می شود و بتدریج بسیاری از تبلیغات کلیدی که از قبل وعده داده بود، به دست فراموشی سپرده می شوند. در مورد اقتصاد مالی، همان خطوط سابق را دنبال می نماید و خود به یک نئولیبرال بورژوازی مبدل می شود. قابل به تذکر است که قبل از پیروزی، “فرانسوآ اولاند” زمانی که مناظره ی تلویزیونی بین او و “نیکلا سارکوزی” صورت می گرفت، جمعی از نمایندگان کارگری “اولنه” همراه بخشی از همکاران موفق می شوند که در صحنه ی خارجی تلویزیون تجمع نمایند و مشکلات کارگری خود را با هر دو کاندید ریاست جمهوری در میان گذارند. نیکلا سارکوزی و فرانسوآ اولاند هر کدام بطور جداگانه با کارگران “اولنه” بحث و گفتگو می کنند و هر دو حمایت کامل خود را در رابطه با حقوق کارگران “پ اس آ” در “اولنه” ابراز میدارند. ولی در این میان بویژه چپ بورژوایی از آنجا که از دیدگاه طبقاتی متعلق به نظام سرمایه داری است، نمی تواند از نیروی کار در برابر سرمایه دفاع قاطعانه نماید. یعنی حمایت همه جانبه از کارگران در مواقعی که تضاد ها به اوج می رسند، اقدام علیه منافع خودشان است. البته می توان از زمینه های انتخاباتی در رابطه با اهداف انقلابی بهره برداری نمود. همان عملی که “رزم کارگری” با شرکت در انتخابات انجام می دهند و در تبلیغات رادیو ـ تلویزیونی، بطور روشن و آشکار اعلام میدارند که ما انقلابی هستیم و در جهت سرنگونی نظام سرمایه داری مبارزه می کنیم و از طرف دیگر، مرحله ی انتخاباتی زمینه ای را آماده میکند تا یک نیروی انقلابی وزن حمایت سیاسی خود را به محک آورد. همانند شرکت “رزم کارگری” فرانسه در انتخابات پارلمانی امسال (2024)، که امانوئل ماکرون دولت را ملغا و در نتیجه انتخابات دوباره ای صورت میگیرد که “رزم کارگری” بعنوان یک نیروی انقلابی، در این انتخابات شرکت می ورزد و بیش از سیصد و پنجاه هزار با رای دادن به نیروی سیاسی یاد شده، اندیشه های کمونیسم ـ انقلابی را تایید می کنند. هر چند کمیت قابل توجه ای نیست ولی چشم انداز امیدوار کننده ای دارد. ولی چپ بورژوایی همراه با پذیرفتن سندیکالیسم  وپارلمانتاریسم که به اجبار، بروکراتیسم نظام سرمایه داری را به همراه خود دارد، فقط می تواند بعضی از مشکلات کارگری را تسکین دهد، اما قادر به علاج کامل بیماری نیست.

با به قدرت رسیدن سوسیالیست ها در قدرت سیاسی نظام امپریالیستی فرانسه، همه چیز به نفع سرمایه های مالی تداوم مییابند و “فرانسوآ اولاند” بعنوان رئیس جمهور اعلام میدارد که بستن، یعنی توقف همیشگی تولید در “اولنه” که در تعاقب آن فقط در این کارخانه 3500 نفر بیکار می شوند، اجتناب ناپذیر است. دولت در حمایت از ریاست کارخانه در “اولنه” به کثیف ترین ابزار روی می آورد، یعنی برای سرکوب کارگران ، از نیروی پلیسی استفاده میکند. حتا زمانی که کارفرمایان علیه کارگران به دستگاه قضایی شکایت بعمل می آورند مبنی بر اینکه آنها ابزارهای کارخانه را تخریب میکنند، دولت سوسیالیستی از عمل ریاست کارخانه حمایت بعمل می آورد و در چنین مسیری یکی از وزرا بنام “مونت بورگ” (Montbourg) به مطبوعات اعلام میدارد:

«آقای “مرسیه” و دوستانش، گروهی را در کارخانه بوجود آورده اند که هدفشان امتیازات سیاسی است و نه سندیکالیستی. البته آنها در چنین رابطه ای آزادی دارند ولی فکر میکنم که روش خوبی در جهت پیش برد مسائل در این کارخانه نخواهد بود» (6).

آقای وزیر، اخراج 11200 کارگر در سراسر فرانسه و نیز 3500 نفر در “اولنه” را فراموش نموده و ریاکارانه نمایندگان آنها را به نیروی سیاسی متصل می سازد. “مونت بورگ” انگشت اتهام را بسوی “ژان پی یر مرسیه” حواله می کند که در واقع یکی از نمایندگان کارخانه اتومبیل سازی “پژو ـ سیتروئن” در “اولنه” است که از طرف 3500 کارگر بعنوان فعال سندیکای س ژ ت در این کارخانه ، انتخاب شده است. ولی خارج از حرفه ی کارگری در PSA، وی یکی از سخنگویان نیروی سیاسی کمونیست انقلابی بنام “رزم کارگری” است. منظورم این است که تداخل وابستگی سیاسی “مرسیه” با اعتصاب کارگری در “اولنه” عمل بغایت فرصت طلبانه ای است که آقای وزیر می توانستند انجام دهند. ولی این همه تهاجم خصمانه نمی توانند خللی در مبارزه ی اعتصابی کارگران در “اولنه” ایجاد کنند و کارگران فعالانه به اعتراضات خود ادامه می دهند. بعد از این همه سناریوهای ننگین و تاسف بار، کارگران غیر اعتصابی که از اعتصاب حمایت میکردند، کارها را رها میسازند و به اعتصاب می پیوندند. هر چه حملات و توطئه ها از بالا برای شکستن و تجزیه نمودن بین کارگران از طرف کارفرمایان و دولت بیشتر میشود، کارگران در همبستگی و اتحاد بیشتر و بهتری قرار می گیرند. شش هفته بعد از اعتصاب در 28 فوریه 2013، صندوق کمک به اعتصاب بمیزان 260000 یورو میرسد. این همه با یاری بیدریغ کارگران شاغل و بیکار، معلمین و بازنشستگان که از چهار گوشه ی فرانسه مطابق با توان خود، چک و یا پول نقد میفرستند. حتا از طرف کارگران کشورهای دیگر نظیر بلژیک، اطریش… چک حاوی پیام هایی از امید و تقویت روحیه برای تداوم مبارزه بود که وجود کارگران “اولنه” را آکنده از غرور در پیشبرد مبارزات می نمود.مبلغ دویست و شصت هزار یورو با تصمیم “مجمع عمومی” در همان روز به ترتیب زیر بین کارگران تقسیم گردید:

کارگرانی که یک هفته اعتصاب کرده بودند، به هر کدام 80 یورو، آنهایی که دو هفته ، 200 یورو و بقیه که تا تاریخ 28 فوریه تمام چهار هفته را در اعتصاب بودند، به هر کارگر 800 یورو میرسد.

کمک های آتی نیز به همین ترتیب در تداوم اعتصاب تقسیم خواهد گشت. در 19 مارس 2013، آقای “مونت بورگ” همان وزیری که اعتصاب کارگران را به “ژان پی یر مرسیه” و رفقایش منصوب نموده بود، باید به ایستگاه قطار (Gare de Lyon) در پاریس میآمد تا قطار جدیدی را افتتاح کند. نمایندگانی از کارگران اعتصابی “اولنه” از فرصت بدست آمده استفاده می کنند تا بدانجا رفته و حقایق اعتصاب کارگران را به وی گوشزد نمایند. او بوسیله ی محافظین و تعداد بسیار زیادی پلیس (به دلیل حضور کارگران در ایستگاه قطار)، محافظت میگردید، مونت بورگ برای اینکه از دست کارگران “اولنه” بگریزد، در یک رستوران در ایستگاه قطار پناهنده می شود، ولی موفق نمی گردد که از دست کارگرانی که با نظم و با آرامش کامل حتا در برابر خشونت پلیسی نیز خود را به صف میکشند، فرار نماید. او چیزی برای گفتن نداشت.

کارگران در مناطق مختلف پاریس تظاهرات زیادی را سازماندهی می کنند و از حمایت مردم برخوردار می گردند و نیز در بیشتر اوقات با تهاجم پلیسی که از طرف “دولت سوسیالیستی” صورت می گرفت، مواجه می گشتند. از جمله بعد از تقسیم کمک های مالی در 28 فوریه، در اواخر مارس نیز، صندوق کمک ها از نقاط مختلف، باردیگر بمبلغ 290000 یورو میرسد و مطابق با تصمیم “مجمع عمومی” به هر کارگر اعتصابی از 900 تا 1300 یورو کمک مالی میشود. در روز شنبه 13 آوریل 2013، حزب سوسیالیست جلسه ی “شورای ملی” خود را برگزار می نمود، بخشی از کارگران اعتصابی به جلسه ی مذکور رهسپار می شوندو با آنکه پلیس “ضد شورش” محل برگزاری را محاصره نموده بود (CRS)، ولی جمع بزرگی از کارگران توانستند از دست پلیس “ضد شورش” خود را به داخل سالن برسانند و زمانی که با گروهی از سوسیالیست ها که از سالن محافظت میکردند، روبرو میشوند با آوردن فشار به داخل جلسه نفوذ می نمایند و خود را به صحنه ی فوقانی “شورای ملی” سوسیالیست ها میرسانند که تعجب همه را بر می انگیزد که چگونه با بودن پلیس ضد شورش و… کارگران اعتصابی موفق میشوند به داخل نفوذ کنند. آنها مجبور بودند که به سخنان کارگران گوش فرا دهند.

بالاخره از تاریخ 15 آوریل 2013، ریاست کارخانه پیشنهاد مذاکره با اعتصابیون را طرح مینماید، به امید اینکه اعتصاب خاتمه داده شود. بار دیگر بر روی مذاکره با کارفرمایان، سندیکای “سولیدر سود”، نسخه بروکراتیک خود را بیرون می کشد که در نتیجه تنش ها بالا می گیرد، زیرا “سولیدر سود”، مذاکره با کارفرمایان را از طریق مسئولین سندیکایی مطرح می نمود، بدون اینکه از مجموعه ی نظرات کارگران اعتصابی برخوردار شود. برای آنها مسئولین سندیکایی، نمایندگان تمامی کارگران می باشند و آنها هستند که تصمیم نهایی را خواهند گرفت. ولی “مجمع عمومی” برای بازنگری به مسئله ی فوق، فرا خوانده میشود و پیشنهاد سندیکای “سولیدر سود” مردود شمرده می شود. در چنین راستایی مسئول سندیکای “سولیدر سود”، اعضای خود را از تداوم اعتصاب باز میدارد که نیمی از کارگران متعلق به این سندیکا، پیشنهاد را رد نموده و به اعتصاب ادامه میدهند. بنابراین مذاکرات با “مجمع عمومی” و با هوشیاری “کمیته اعتصاب” در دستور کار قرار می گیرد.

 از ابتدای ماه آوریل  زمانی که مذاکره با ریاست کارخانه آعاز می شود، اکثریت کارگران در “مجمع عمومی” خواستار عدم شرکت مسئول سندیکای “سولیدر سود” می شوند. کارگران موفق نمی گردند که در برابر بستن کارخانه جلوگیری بعمل آورند، ولی در مذاکراتی که هر روزه تداوم داشت، بالاخره به تصمیماتی نائل می گردند که کارفرمایان جهت تحقق، آنرا به امضا می رسانند. نتیجه این می شود که همه ی پروسه ی شکایت های ریاست کارخانه علیه کارگران اعتصابی لغو می گردند.  برای کارگرانی که 10 سال سابقه ی کار داشتند، ترک کارخانه به هر دلیلی صورت می گرفت، بیست هزار یورو کمک نقدی به کارگر تعلق می گرفت. در مذاکره این مبلغ به شصت هزار یورو می رسد. ریاست کارخانه در زمان فعالیت تولیدی، جرائمی را به دلیل خطا به کارگران وارد می ساختند که مطابق با تصمیم طرفین، همه ی “جرائم” کلاسه بندی شده نیز حذف می شوند. پرداخت سیزدهمین ماه در سال بطور کامل به حساب کارگران واریز می گردد و در حالیکه “اولنه” مدت چهار ماه در اعتصاب بود که می تواند اثرات منفی در زمان مرخصی در پرداخت آن ایجاد کند و از آنجا که هر ماه 2،5 روز  (دو روز و نصف) به حساب مرخصی سالانه به ثبت می رسد و چهار ماه اعتصاب، تعداد آنرا به 10 روز میرساند، پرداخت آن برای کارگران اعتصابی در رابطه با مرخصی باید منظور گردد.

همه ی نتایج مذاکرات در “مجمع عمومی” به توافق کارگران می رسد و در 17 مه بار دیگر در “مجمع عمومی” به توافق می رسند که مسئولین دو سندیکای CGT و نیز CFDT با پروتکلی که برای همه ی کارگران ارسال می گردد، با امضای خود پایان اعتصاب را اعلام دارند. کارگران اعتصابی در برابر توقف تولیدی، یعنی جلوگیری از بسته شدن کارخانه موفقیتی بدست نمی آورند ولی با مبارزه و اعتصاب چهار ماهه، به بعضی از مطالبات معیشتی دست مییازند و این همه با کار و کوشش و ارتباط با بخش های مختلف اجتماعی، سازماندهی تظاهرات و حمایت های کارگری و غیره، ایستاده گی و مقاومت در برابر تمامی مصائب کارفرمایی، حکومت سیاسی و نیز نیروی پلیسی، نتیجه ی مطلوب معیشتی را فراهم می سازد.   ادامه دارد.

احمد بخردطبع

پاریس  18 شهریور 1403  ـ  8 سپتامبر 2024

منابع: 

1 – https://www.youtube.com/watch?v=DyCmuZUP-0c&t=50s

2 – http://www.chiran-echo.org

http://chiran-echo.org/francais

3 – Travail Salarié et Capital (1849) – Salaire, Prix et Profit (1865) – Marx – éditions : Science Marxiste. Les pages 115 au 125.

متن فرانسه از کتاب کارل مارکس در فوق و برگردان آن به فارسی از من است.

4 – Lutte des travailleurs de PSA contre la fermeture de l’usine d’Aulnay – Lutte Ouvrière

5ـ  ـ “دست نوشته های اقتصادی و فلسفی 1844” ـ کارل مارکس، صفحه 125. ترجمه: حسن مرتضوی ـ موسسه انتشارات آگاه.

6- Lutte des travailleurs de PSA contre la fermeture de l’usine d’Aulnay – Lutte Ouvrière.

About admin

Check Also

نه به اعدام، نه به جنگ ـ منشور آزادی، رفاه، برابری

تا پیش از پیدایش دوران سرمایه‌داریِ مدرن در اروپا، قاتلان، راهزنان، وطن‌فروشان، متجاوزان جنسی، و …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *