تهدید تا اجرای تخلیه اردوگاههای جریانات و احزاب سیاسی ایران از سوی “حکومت اقلیم کردستان”قویا محکوم است! ـ ناصر بابامیری
خبرها حاکی از این است حکومت اقلیم کردستان پس از محدودیتهایی که طی دوران به قدرت رسیدنش به اپوزسیون ایرانی واقع در اقلیم کردستان اعمال نمود، به این بسنده نکرده و امروز 5 سپتامبر با فرمان سران اتحادیه میهنی اردوگاههای «زرگویز بزرگ» و چند اردوگاه دیگر را با نیروهای امنیتی تا دندان مسلح آسایش سلیمانیه مورد تعرض قلدرمنشانه قرار داده تا اردوگاهها را تخلیه کنند. سالهاست رژیم های مرتجع ایران، ترکیه، عراق و سوریه برغم رقابتها و اختلافاتی که کم و بیش با همدیگر داشته اند، اما بر کسی پنهان نیست همه بر سر یک مسئله استراتژیک سیاسی لااقل طی دهه های اخیر تماما متفق القول بوده اند، آنهم سرکوب تودهای معترض به وضع موجود و تعرض افسار گسیخته به جریانات و احزاب سیاسی مخالف خود از ترور گرفته تا قشون کشی زمینی و بمباران هوایی در اعماق خاک همدیگر و اینکه این تعرض افسار گسیخته و کشتار سالانه مردم بیدفاع این مناطق مسکونی را امری تماما عادی جلوه دهند.
حملات و لشکرکشی های سالانه تا اعماق خاک کردستان عراق از سوی رژیم ایران و ترکیه در اینسو و هجوم و تعرض این رژیم ها به خاک سوریه و میلیتاریزه کردن محیط زیست شهروندان ساکن در آنسویی به هر بهانه ای هدف اولیه و استراتژیک آن تشدید فضای میلیتاریستی می باشد، تا از اینطریق هر کدام از دولتها فضای داخلی را بر اعتراضات و مبارزات هر روزه مردم معترض به وضع موجود را به بهانه وجود اردوگاه های اپوزسیون و تشکیلاتداریهای با سنتهای رایج ناسیونالیستی، بیش از پیش تشدید کنند. طرح تخلیه کردن اجباری اردوگاه های جریانات و احزاب سیاسی و کندن آنها از مکانهایی که چندین دهه است در آن مستقرند به مکانی دیگر بیانگر اینست ناسیونالیزم کرد عراق، با حکومت مرکزی، و در همدستی به رژیم ننگین سرمایه داری ایران خود را برای یکدور دیگر از تعرض افسار گسیخته به جنبشهای پیشرو و در راسشان جنبش کمونیستی و کارگری در عراق نیز که سر سازش با هیچ بخشی از بورژاوازی ندارند، تدارک می بیند. کما اینکه بخشی از همین جریانات ناسیونالیستی کرد دورانی با کمونیستها و کارگران در کشور خود بدتر از آنرا کردند. شکی در این نیست در آینده تحولات ایران نیز همین نیروهای ناسیونالیست کرد ایرانی که از هم اکنون دنبال پروژه های بورژوازی از سر و کول هم بالا می روند، اگر با بورژوازی سراسری در ایران به کمک ایادی غربی شانسی برای گرفتن قدرت پیدا کنند، که نخواهند کرد، همه دستاوردهای چندین دهه کارگران و کمونیستها را مصادره خواهند کرد. بورژوازی عراق و کردستان عراق ذهی خیال باطل با این شیوه تعرض جبونانه فکر میکند مانع از تاثیر پذیری و راه افتادن موجی از همبستگی جنبش کمونیستی و کارگری در این کشورها بروی همدیگر شوند!
دولت ایران و عراق برای فشار بر حکومت اقلیم کردستان عراق جهت تخلیه اردوگاه احزاب و جریانات سیاسی جدا از اهداف مشترکی که ذکر شد، هر کدام مقاصد سیاسی و اقتصادی خود را نیز در آن جستجو میکنند. برای نمونه رژیم عراق که سالهاست پروژه «عراق فدرال» آن عملا در بن بست سیاسی و اقتصادی افتاده، و تمام زور خود را زد تا جامعه عراق را با این فرم ارتجاعی حکومتی به مسیر تصفیه های خونین ملی و مذهبی بکشاند، که بخشا از آن بهره برداری هم کرد، اما عموما مردم بپاخاسته عراق با هشیاری و آگاهی سیاسی از افتادن در این مسیر پر خطر برحذر ماندند، و خصوصا براه افتادن صف اعتراضات و اعتصابات پرو شور کارگری و بخشهای فرو دست و ستمدیده جامعه در شهرهای بزرگ عراق، دیدیم چگونه ورق را بر ضد حکومت مرکزی برگرداند و زمین را زیر پای رژیمشان داغ کرد و آنرا تا مرز نابودی بردند. کما اینکه رژیم ایران نیزطی یکدهه اخیر در جدال و کشمکش سراسری با توده های بپاخاسته سرنوشت بسیار دردناک تری را دارد تجربه می کند. و بر متن چنین شرایطی، حکومت مرکزی عراق بر این امر هم واقف بود، در کردستان عراق هم اکثریت عظیم توده های کارگر و زحمتکش با حکومت اقلیم کردستان نیز در جدالی سازش ناپذیر بسر می برند. این ویژگی مشترک که هر دو هم حکومت مرکزی و هم حکومت اقلیم کردستان با خیزش وسیع توده های معترض مواجه بودند، شدیدا بر بیم و نگرانیهای هر دو طرف افزود از یکسو و از دیگر سو دولت عراق این را فرصتی یافت تا حکومت اقلیم کردستان در تنگنا افتاده را با اندکی شل کردن سر کیسه بودجه سالانه بیش از پیش در پی مقاصد معین به خود نزدیک کند و آنرا مطیع و حلقه به گوش خود نشان دهد.
خبرها تا کنون پرده از این بر میدارد میان سران حکومت اقلیم کردستان و رژیم ایران و حکومت مرکزی عراق بر سر این توافق گشته، بایستی نیروهای سیاسی مخالف رژیم ایران به منطقه «سورداش» واقع در منطقه «پیشدر» و از توابع شهرستان«دوکان» در استان سلیمانیه اسکان داده شوند. اینکه رژیم ایران با حکومت مرکزی و حکومت اقلیم کردستان با چه هدفی این جریانات و احزاب اپوزسیون ایرانی را از شهرهای «اربیل» و «سلیمانیه» و »«کویه» کنده و به منطقه «سورداش» در حدود مرزی نزدیکتر به ایران منتقل میکنند، در آینده وجوه آن حتما بیشتر روشن خواهد شد. اما خود اینکه این نیروهاه تحت فشار و تهدید رژیم ایران و حکومت مرکزی و حکومت اقلیم کردستان از پایگاهها و اردوگاههای چندین دهه خود کنده میشوند، ظاهرا بخشی از اهداف اولیه دولتهای مرتجع منطقه را تامین میکند و بعید نیست در آینده در پی بند و بستی دیگر حتی دست این دولتها برای تعرضهای سبعانه تر به اپوزسیون و پناهندگان ایرانی که برای نجات جان خود جویای مکانی امن هستند بازتر گذاشته شود، یا آنها را در موقعیت بمراتب بدتر از ساکنین «اردوگاه اشراف» قرار دهند.
کمونیستها صرفنظر از اینکه این جریانات و احزاب اپوزسیون ایرانی مستقر در کردستان عراق بخشا اخویهای همین احزاب حاکم در کردستان عراق میباشند، یا سیاست و اهداف برنامه ایشان چه هست و چه نیست، این تعرض آشکارا به ابتدائی ترین حق و حق انسان شمول آنها را قویا محکوم میکنند. ضمنا از صف آزادیخواهی و برابری طلبی هم انتظار می رود به هر شیوه برایشان ممکن است، در برابر این اقدام قلدرمنشانه احزاب ناسیونالیست حاکم در کردستان عراق بعنوان بخشی از بورژوازی کردستان عراق که با حمایت غرب و در همدستی با رژیمهای فاشیستی ایران، عراق، ترکیه به قدرت رسید و زندگی و معیشت بخش عظیم جامعه کردستان عراق را گرو گرفته، بایستیم. و نگذاریم در گامهای بعدی برای تعرض بیشتر به حق و حقوق انسان شمول پناهندگان احزاب سیاسی ایرانی و بویژه مبارزات کارگری و کمونیستی رو به اعتلای انقلابی در کردستان عراق خیز بردارد.
ناصر بابامیری
05.09.2024