در مقابل تهاجم و اخراج مهاجرین افغانستانی بعنوان بخشی از طبقه کارگر ایران به پا خیزیم! ـ سحر صبا
بعد از حمله نظامی اسرائیل به ایران دولت جمهوری اسلامی موج تازه یی از سياست آشکارا تهاجم فاشيستی اخراج کارگران و خانواده های افغانستانی مهاجر در ایران را بطور شتابزده در دستور کارخود قرار داده است. در این برخورهای بشدت ضد انسانی حتی این مهاجرین زمان و فرصتی برای دفاع از خود نیافته اند.
رفتارهای ضد خارجی و تبعیض آمیز در ایران تنها از طرف دولت به آن مشروعیت و حقانیت داده نشده است بلکه بخشی از مردم ایران در سمت و سوی سیاستهای افغانی ستیزی و فاشیستی دولت با اعمال خشونت و رفتار بشدت تحقیر آمیز به دامن زدن به برخوردهای راسیستی تعدادی از افغانیها را مورد ضرب و شتم قرار داده اند، تا جائیکه آنها را از دسترسی به نان و مواد غذایی و بهداشتی محروم نموده و مورد مضیقه قرار داده اند.
اخراج، تحقیر و سرکوب هزاران کارگر افغانی و خانواده هایشان که امروز در ابعاد بسیار وسیع و بسرعت انجام می گیرد، تنها مختص به امروز نیست بلکه سیاستهای استثمار گرانه و ضد انسانی حاکمیت ایران در طول چند دهه گذشته ضمن نهادینه نمودن آن، با خشونت عریان از جمله ضرب و شتم، حبس در شرایط غیر بهداشتی و غیر انسانی افغانها، اجبار به پرداخت پول برای انتقال و اسکان در اردوگاههای مرزی، کار اجباری و جداسازی اعضای خانوادههای آنها بطور سیستماتیک در دستور کارش بوده. همواره از نیروی کار ارزان مردم جنگ زده و آواره افغانستان، نهایت بهره کشی را کرده و در دوره جنگ ارتجاعی ۸ ساله ایران و عراق هزاران نفر از آنان را که در آن زمان مقیم ایران بودند، به زور روانه میدان های جنگ کرد و به کشتن داد. همچنین جمهوری اسلامی با فرستادن مهاجرین افغانستانی به سوریه تحت لشکر فاطمیون دو هزار نفر آنها را به کشتن داد. در عدم قوانین بین المللی و حمایتی برای محافظت از مهاجرین افغانستانی در ایران، آنها ناچار شدند هر نوع خشونت های فیزیکی ناشی از حملات وحشیانه و ضد خارجی و آشکارا از جمله: به قتل رساندن آنها در ملاء عام و اخراجهای گسترده به شیوه غیر انسانی تا به امروز را به جان بخرند.
از دهۀ هشتاد در ایران، ما شاهد نوعی از راسیسم هستیم که زمینه های آن تا حدودی پیش از انقلاب در نیمه دهه هفتاد در زمان محمد رضا شاه شکل گرفته بود. به ویژه پس از اشغال افغانستان توسط ارتش شوروی و آغاز جنگ داخلی در این کشور، چند میلیون افغانستانی بر اثر فقر، بیماری، گرسنگی، فلاکت و آوارگی به شهرهای مرزی و شرقی ایران پناه آوردند. تا به امروز بنا بر آمار موجود ٧٧ درصد از کارگران افغانستانی به کارهای شاق و طاقت فرسا با کمترين دستمزدها و ساعات کار طولانی از جمله: کارهای ساختمانی و خدماتی، کشاورزی و دامداری، کار در کوره پزخانه ها با حداقل دستمزد و بدون بهره مند شدن از هیچ نوع پوشش و مشمول بودن آنها در قوانین نیم بند کار، بیمه های تامین اجتماعی، بازنشستگی، حوادث کار اشتغال دارند، کارهای پر مشقت، که کارگر ایرانی با توجه به حداقل دستمزد شرم آور و ناچیز، از تن دادن به آن تا حد امکان اجتناب می کند. آنها امکان مراجعه به مراجع قضایی و انتظامی بابت انواع سوء استفاده هایی که بر آنها اعمال میشود و دسترسی به قانون و مرجعی در اعتراض به عدم پرداخت دستمزدهای پرداخت نشده از سوی کارفرما را ندارند. گرچه بیحقوقی و فوق استثمار از مشخصه های شرایط نا برابر طبقهی کارگر ایران هم هست اما این مساله در مورد کارگران افغانستانی به صورت مضاعف با تبعیض و نژادپرستی هم همراه شده است. در اکثر موارد کارگران افغانستانی ناچار به پذیرش شرایط کار با دستمزدی به مراتب کمتر از هم طبقهایهای ایرانیشان هستند و از آنجا که جمهوری اسلامی اجازهی کار قانونی را از آنها سلب نموده است، روی آوردن به کارِ سیاه و پذیرش هرگونه شرایط کاری از سوی کارفرما تنها راه زیستن برای جمعیت وسیعی از افغانستانیهای ساکن ایران است. افغانستانیهای ساکن ایران فاقد شناسنامه و برگهی هویت رسمی و قانونی هستند، کودکان اشان از حق تحصیل محروم شده اند و عمدتاً در حاشیهی شهرها و مناطق پائین شهر زندگی میکنند.
تا به امروز دلائل و اتهاماتی که از طرف جمهوری اسلامی و ارگانهای سرکوبگرش در اخراج کارگران افغانستانی و خانواده هایشان بکار گرفته شده، عبارتند از : ” اقامت غیر قانونی” و مشارکت برخی از افغانستانیها در جرایم و بزهکاریها و اتهام جاسوسی برای اسرائیل بعد از حملات نظامی دوازده روزه ایران و اسرائیل می باشد. در حالیکه سرمایهدارها و بازرگانان و تاجران ثروتمند افغانستانیِ ساکن ایران نه تنها مشکلی با جمهوری اسلامی ندارند بلکه در امر استثمار و سرکوب کارگران افغانستانی مقیم ایران هم یک امر مشترک را دنبال می کنند.
علاوه بر استثمار و کسب مافوق سود سرمایه میلیونها کارگر افغانستانی که نصیب جمهوری اسلامی و سرمایه داران ایرانی شده است، دولت ایران به بهانه ها و به اسامی مختلف، مبالغ کلانی را از قِبَل حضور مهاجرین افغان در ایران کسب نموده و در ازای آن حداقل خدمات و امکانات قانونی مطابق قوانین بین المللی مهاجرت و پناهندگی را در اختیار آنها قرار داده است. اضافه بر این مبلغ گزافی که هر مهاجر افغان برای تمدید کارت اقامت خود دو بار در سال می پردازد؛ مبالغی که برای ورود به ایران و هنگام گذر از مرز پرداخت می شود؛ سازمان ملل متحد از ابتدای مهاجرت افغانها به ايران تا اكنون به جمهوری اسلامی، جهت پذيرا شدن بیش از دو تا سه ميليون مهاجر، ميليون ها دلار كمك نموده است. اما رسانه ها و مقامات جمهوری اسلامی هيچگاه از اين كمك ها سخنی به میان نیآورده و حتی ميزان سالانه آن را هم مشخص نكرده اند. صدور صدها ویزا برای متقاضیان، در سفارت ایران در افغانستان برای ورود به کشور ایران، مبالغ هنگفتی را برای دولت ایران هم رقم زده است. همچنین سود حاصل از هدفمندی و از میان بردن یارانه ها، به دلیل حذف قریب به سه میلیون نفر افغان از مشمولیت دریافت یارانه های نقدی، به این ارقام افزوده شود جمهوری اسلامی از این طرق مبالغ کلانی را به جیب میزند.
موضوع کارگران مهاجر افغانستانی توجيه خوبی برای مشکلاتی از قبيل بی کاری و يا پايين بودن سطح دستمزدها است. حاکمیت اسلامی کارگران افغانستانی را عامل اصلی بیکارسازیهای موجود در جامعه ایران می داند. اما سوال این است، چرا بیشتر صاحبان سرمایه از سرمایه داران بزرگ و کوچک گرفته که بخش اعظم آنها خود سردمدارا ن دولتی هستند، دست از نیروی کار این مهاجرین بر نمی دارند و کارگر افغانی رابه دلیل نیروی کار ارزانش به کارگر ایرانی ترجیح می دهند؟ کارگر با هر قوم و ملیتی تعریف شود هر جا کار می کند باید از حق و حقوق شهروندی برخوردار باشد از آنجاییکه جزء آفرینندگان ثروت میباشد و سرمایه داران ریز و درشت از قبال نیروی کار آنها به ادامه حیات و انباشت سرمایه ادامه می دهند حق ندارند برایشان قانون تعیین کنند و یا مورد آماج و حملات فاشیستی قرار دهند.
حق و حقوق برابر کارگران و زحمتکشان افغانستانی به عنوان بخشی از طبقه کارگر ایران جدا از نژاد، رنگ پوست، جنسیت، قوم، زبان، پوشش و امثالهم باید تعریف شود. از این رو، حق انتخاب زندگی مشترک…..،حق تحصیل، زندگی در هر مکان دلخواه، اشتغال، برخورداری از امکانات بهداشتی، رفاهی، آموزش، تغذیهی مناسب و ….. را برای فرد فرد آنها باید به یک میزان و به طور برابر با کارگر ایرانی در نظر گرفته شود.
جمهوری اسلامی با استفاده از مصلحت ملی و حربه ناسیونالیسم و نژاد پرستی به این تهاجم گسترده بر علیه مهاجرین افغانستانی دست زده است. طبق شواهد بخشهای قابل توجهی از نیروهای مرتجع لیبرال، ملی گرا ، نئو فاشیست هم با دفاع از “منافع ملی و تمامیت ارضی” با این سیاستهای مهاجر ستیزی همسو شده و سکوت رذیلانه ای اختیار کرده اند.
در شرایط حاضر جمهوری اسلامی برای کنترل بحرانهای شدید اقتصادی و سیاسی پیش رو و ترس از حرکتهای اعتراضی و مبارزات خیابانی با اشاعه تبلیغات ناسیونالیستی و نژادپرستانه بر علیه مهاجرین افغانستانی و امنیتی نمودن جامعه به دنبال آلترناتیوهای متفاوتی است تا جامعه را تحت الشعاع آن قرار داده و خود را از این منجلاب نجات دهد.
این اولین بار نیست که، چهره فاشیستی رژیم اسلامی در رابطه با مردم زحمتکش افغانستان خود را به نمایش می گذارد. تاريخ جمهوری اسلامی تا جائیکه به خود مردم ایران هم بر میگردد، مملو از جنايت عليه آزاديخواهان، توده های کارگر و زحمتکش است. حملۀ سعبانه رژيم بر کارگران مهاجر و خانواده هایشان به مثابۀ ضعيف ترين نیروی اجتماعی در ايران، بيان روشن از استیصال و در بن بست قرارگرفتن رژیم حاکم است. حملۀ گسترده اخیر در تداوم همان حملاتی بر کارگران افغانستانی است که به عناوین مختلف از چند دهه قبل با تحمیل شاق ترین کارها و حقوق ناچيز، استثمار وحشيانه و شرايط دشوار بر آنها روا شده است.
مهاجرین افغانستانی به آشکارترین شکل از ستم ملی و طبقاتی رنج می برند و از بی حقوقی کامل اقتصادی، سیاسی و اجتماعی در عذابند؛ در معرض دستگیری و اخراج دائمی قرار دارند. کارگر در هر محدوده جغرافیایی کار کند، ثروت می آفریند و بدون هیچ شرط و شروطی جز شهروندان آن جامعه و حق برخورداری از امکانات شهروندی آن جامعه را دارد. در شرایطی که برای سرمایه و سرمایه داران هیچ قانون و شرط و شروطی موجود نیست و تمام مدت در حال انتقال سرمایه هایشان به نقاط مختلف دنیا در جستجوی نیروی کار ارزانتر و استثمار بیشتر و به جیب زدن سودهای کلان میباشند. رژیم فاشیستی جمهوری اسلامی که بیشرمانه هم طبقه ایهای افغانستانی مقیم ایران را “اتباع بیگانه ی غیر مجاز” می خواند، خود در نزد توده های کارگر و زحمتکش ایران بیگانه بوده و بیش از چهار دهه است بعنوان یک حکومت مستبد و دیکتاتوراز نظر مردم ایران موجودیت و مشروعیتی نداشته و تنها با اعمال سرکوب خشن تا کنون توانسته به حاکمیت خود ادامه دهد. حمله به کارگران و زحمتکشان مهاجر افغانستانی یک خطر جدی برای طبقه کارگر ایران و توده های مردم میباشد. طرح سرکوبگرانه و سازمانیافته از طرف دولت ایران بر کارگران و زحمتکشان افغانستانی و ایجاد و شکاف و تفرقه بین کارگر ایرانی و افغانستانی و اینکه کارگر افغانی عامل بیکاری میلیونی کارگران ایرانی است تنها با اتحاد و همبستگی نیروی اجتماعی طبقاتی خنثی خواهد شد. امروزه حکومت جمهوری اسلامی برای بقایش به هر شیوه غیر انسانی دست میزند زندان، شکنجه ، کشتار، اعدام و قتل عام جزء ذات وجودی این حکومت هار بورژوایی است در تمام طول حاکمیتش با بکار گیری آن بدون هیچگونه تخفیفی آن را به یک جامعه تحمیل نموده است. کارگران و زحمتکشان افغانستانی شایسته حرمت و یک زندگی انسانی بدور از تبعیض و ترس و رعب و وحشت و شایسته حمایت مردمی می باشند.
بحرانهای اقتصادی- سیاسی سرمایه داری جهانی و سر کار آمدن حکومتهای راست فاشیست در بسیاری از کشورها به موج مهاجر ستیزی دامن زده و در این راستا بورژوازی جهانی در ابعاد وسیع در حال تکوین قوانین و تبصره هایی است که این مهاجر ستیزی را موجه جلوه نماید. بورژوازی ایران هم به پیروی ازسیاستهای فاشیستی و ضد مهاجرتی بورژوازی جهانی در اقدامی بیشرمانه دست به اخراج و ضرب و شتم وسیع مهاجرین افغانستانی زده است.
مهاجرین افغانستانی بخشی از طبقه کارگرایران با یک منفعت مشترکند. آنها در مبارزه و مقابله برعلیه رژیم فاشیست ضد کارگر ایران باید در یک صف طبقاتی سازمان یابند. متشکل نمودن کارگران مهاجر افغانستانی جزء وظایف طبقه کارگر ایران می باشد. طبقه کارگر و مردم زحمتکش ایران در کنار هم طبقه ایهای افغانستانی باید تلاش نمایند با طرح این خواسته ها و شعارها برای حق و حقوق شهروندی آنها که شامل : مصونیت اجتماعی، حق تحصیل، حق زیستن در هر شهر و مکان دلخواه، اشتغال، برخورداری از امکانات بهداشتی، رفاهی، آموزش، تغذیهی مناسب برای همه به یک میزان و برابر می باشد، یک شعار را سر بدهند و مبارزه نمایند.
در ضمن حمایت از کارگران و زحمتکشان افغانستانی از منظر طبقه کارگر ایران یک وظیفه انترناسیونالیستی است، که با اتکاء به نیروی طبقاتی خود و کارگران و زحمتکشان افغانستانی، با حضورشان در صحنه با شعار ” متحد شویم و سازمان یابیم ….” به مبارزه و مقابله بر خیزند و نشان دهند که سرنوشت کارگر ایرانی و افغانستانی بهم گره خورده است. نه تنها از نیروی متحد خود در خنثی نمودن این سیاستهای کثیف و ضد کارگری برعلیه این جنایت جمهوری اسلامی استفاده نموده بلکه تا جایی که امکان دارد توجه کارگران سراسر جهان را بر علیه این عمل فاشیستی معطوف وحمایت طبقه کارگر جهانی را به این امر مهم جلب کنند. افشای این سیاست غیر انسانی و ضد بشری و مقابله با آن هم شرکت گسترده و اعتراض کلیه انسانهای شریفی را می طلبد که قلبشان برای بشریت و یک زندگی انسانی و برابر، بدور از هر قومیت و ملیتی می تپد.
سحر صبا
24 جولای 2025