من هنوز با فرخی یزدی آن شاعر عدالتخواه همعقيده هستم
«شاه و شیخ و شحنه درس یک مدرس خواندهاند
قیل و قال و جنگشان هم از ره نیرنگ بود…»
برای من هنوز «تقی شهرام» نماد جسارت و از خود گذشتگی ست.
*من هنوز؟
سروده کرامت دانشیان را زیر لب زمزمه می کنم
هنوز شعرهای سعید سلطانپور برای من، سرآغاز زندگی ست،
هنوز عاشق شعرهای «ایرج میرزا» هستم و هنوز با نگاهی به کتاب میرزاده عشقی نفرین می کنم مسببین استبداد را …
*بهرهبرداری از لمپنیزم، با لافهای گنده، برگرفته از جعل و سفسطه برای تکرار تاریخ …»
من یکی به شارلاتانیزم اجازه خودنمائی نمی دهم اجازه جعل تاریخ را نمی دهم.
اجازه نمی دهم برای تکرار تاريخ، شیادان و سفسطه گران به شعور مردم توهین کنند.
من هنوز با نفرت به مسببین کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ با یاد بیش از صدها در خون غلتیده های اعضای حزب توده اشک می ریزیم،
من هنوز با صدها زخم کهنه والتیام نیافته مثل اوردند « اوردن رضاخان توسط انگلیسیها که ماموریتش جنایت بود…» برای باز گشت کرامت و حرمت ه انسان مبارزه می کنم…
نه ترسو و نه معامله گر هستم و نه قصد عقب نشینی دارم
به همین دلیل برای جلوگیری از تکرار تاریخ، مدافعین استبداد را به چالش می کشم و آنان را بعنوان مدافعین سيستم سلطنتی و حکومت آیتالله ها مورد باز خواست قرار میدهم…
از کسی پوشیده نیست!
که انگلیسیها برای انتقامجویی از دکتر محمد مصدق و سرکوب حزب توده همراه با امریکا، و لمپنهای شعبان بی مخ و، آیتالله ها «کودتاچیان ۲۸مرداد» محمدرضا پهلوی فراری را بعنوان شاه به ایران پس آوردند و برای جنایت به او پروبال دادند.تا اهداف ضد کمونیستی، افکار ضدانسانی استعمارگرانه پا بر جا بماند…
انگلیسیها شاه را بعنوان سایه خدا، و روحانیون را بعنوان جانشين پیامبر اسلام به هم پیونده زدند، با اتحاد شیخ و شاه توانستند جنایت بیافرینند.
با ریختن خون روشنفکران ما درخت جهل و استبداد کاشتند.
«ریشهی اسلام خمینی با اعدام ایت الله نوری با امدن انقلاب مشروطیت، حاشیهی شده بود
اما با لگدمال کردن مشرولیت توسط رضاخان انگلیسی دوباره باز تولید شد…»
*قهرمانان آن تاریخ به یادماندنی سندی برای اثبات جنایات امریکا و انگلیس همراه با اتحاد شیخ و شاه است. اگر اندک امیدی به روشنائی وجود داشت خودفروخته گان دیار ما، ان را خاموش کردند و به جای آن استبداد و جهل آفریدند.
*محمد رضا پهلوی که تاجشان را مدیون روحانیون و آمریکا می دانستند به پاس قدردانی تن به رکاب هر دو دادند
*درس دینی را به مدارس اضافه کردند
برای دامن زدن به جهل و بردگی نه تنها طلبهها را معاف از خدمت سربازی بلکه از کار هم معاف و معاش ماهانه برایشان تعیین کردند تا به تولید جهل و خرافات دامن بزنند
مساجد را به ده ها برابر تبدیل کردند حسینیه و تکیه راه انداختند برای دین پژویان معاش و امکانات دادند و راه را برای تمامیتخواهی روحانیون هموار کردند
تصویر خمینی در ماه خمینی توسط ساواک تبلیغ شد یکی از وظایف ساواک دامن زدن جهل و خرافه و حمایت از مدهب شیعه بود…
شاهی که خیال می کرد پادشاه ست و مردم یک مشت رعیتند همچون پدر از کار برکنار و توسط امریکاییها چون موش مرده از ایران بیرون انداخت شد.
شاه به ارتش و حامیان خود چون امیرعباس هویدا و غیره خیانت کرد و با پول هنگفتی در کمال حقارت از ایران خارج شد.
با سرمایهی که آنقدر زیاد بود که تمام طایفه پهلوی با آن در طول ۵۰ سال گذشته تا بحال شاهانه زندگی می کنند بدون اینکه دست به کاری زده باشند.
* حالا پس ماندههای پهلویها طلبکارانه مردم ایران را ناسپاس و غیره خطاب می کنند…
غافل از اینکه «کودتاچیان ۲۸ مرداد ۱۳۳۲» بودند که ایران را در آتش ارتجاع انداختند
همانها مسببین تمام جنایات و فقر و فلاکت امروز در ایران ند
بیان قصهی کوتاه از یک اندیشمندان،
“قصهٔ ی گوسفند قربانی را شنیدم گوسفندی که برای قربانی کردن در روز عید آرایش شده بود
هنگام رفتن به چراگاه بعنوان گوسفند نذری جلو گاه با غرور راه می رفت و گله به دنبال او، چون گوسفندان دنباله فکر می کردند که او رهبر است و خود گوسفند نذری به حکم اینکه گله دنبالهرو او بودند باور کرده بود که رهبر است غافل از این فقط یک قربانی ست.
شاه را سازمان سیاه به کمک انگلسی ها و با همکاری آیتالله ها به ایران پس آوردند و وقتی که تاریخ مصرفش تمام شد بهش گفتن باید ایران را ترک کنید و او با چشمان گریان ایران را ترک کرده و انقلاب ۵۷ را یک مقدر الهی میدانستند شاه قربانی حماقت هاخودش بود که بر اساس چاپلوسی اطرافیانش دچار توهم خدایی شده بود شاه انسان باهوشی نبود یک عروسک کوکی در دست امریکا بود …
صادقانه پاسخ من سوالات و تصورات نابجا اهل ریا
من با افتخار به یاد جانباخته گان سیاهکل درود می فرستم که جان خود را با شجاعت در کف دست گذشتند تا تلنگری باشند برای بیداری، برای طغيان جسارتها، صدا قوی برای انقلاب، برای به مصاف رفتن استبداد مخوف پادشاهی در ایران، از نظر من در انموقع تاریخی حرکتی بجا و درست بود.
*من هنوز تصویر تقی ارانی ها و بیژن جزنی ها را در ذهن دارم و آنها مبارزان پیشرو و الگوی شهامت، جسارت، نماد انسانیت در پی تغییر بودند جامعهی انسانی می خواستند.
*من در تقابل!
با لمپنهای سلطنت طلب خارج از کشور که تا دیروز در ایران بعنوان حزب اللهی برای دفاع از پوشش اجباری حجاب به زنان در ایران حمله می کردند و امروز در خارج از کشور در رکاب یاسمین پهلوی با شعار ارتجاعی «جاوید شاه»به شعور مخالفان جمهوری اسلامی توهین و تعرض می کنند می نویسم…