پیروزی اردوی کار در برابر اردوی بورژوازی از کدام مسیر! ـ ناصر بابامیری

فرقه ها و گرایشات بورژوازی سالهاست جامعه را از عراقیزه شدن و افغانستانیزه شدن ایران و اکنون با انتقال قدرت در ایران نظیر آنچه در سوریه بوقع پیوست می ترسانند. جامعه ای که جنبش های اجتماعی و بویژه جنبش کارگری در آن بسیار پویا و بیوقفه طی این چند دهه در برابر حافظان نظم موجود مبارزه کرده و هزینه های بسیار سنگینی هم متقبل شده؛ جامعه ای که از همان روزهای نخست بر سر کار آمدن رژیم بشدت تحزب یافته بود و دو جنبش اصلی در آن در تقابل بودند. جنبش کمونیستی و کارگری با احزاب متعلق به آن و دیگری جنبش ناسیونالیستی آلوده به مذهب و احزابش! جامعه ای که در همان سالهای آغازین در مناطقی از آن اعم از تهران و خوزستان و ترکمن صحرا و کردستان آزمون شوراها را داشته؛ جامعه ای که در برابر ارتجاع مذهبی و نیروها و دستجات گانگستر اسلامی و ناسیونالیستی سالها مقاومت سازمان داد، و در سنگر انقلاب علیه ضد انقلاب جنگید! جامعه ای که طی این 46 سال سنگربندی مبارزه را با سلاح اعتصاب و اعتراضات بیوقفه کارگری را استحکام بخشیده و اخیرا با تشکیل و تکثیر مجامع عمومی در مجتمعهای کوچک و بزرگ کارگری به مصاف جنگ با حافظان سرمایه رفته! ترساندن آن با پیش فرضهای عراقیزه و سوریه ای شدن آن زیاد خوانایی ندارد اما این بدان معنا نیست دشمنان اردوی کار را دست کم گرفت. آیا برغم وجود چنین آلترناتیو بالقوه قدرتمندی آلترناتیو بورژوازی بر متن شرایط جهانی نمی تواند به کمک اربابان و ایادی غربی در ایران نیز دوباره قدرت را میان بالایی ها دست بدست کنند. چنین مفروضاتی پیش بینی آن آسان نیست اما آنچه روشن است رویارویی جدال این دو اردو را تناسب قوای مبارزاتی تعیین میکند. تناسبی که در دوره پیشا انقلابی بسیار تدریجی تغییر می کند اما در شرایط انقلابی با سرعتی خیره کننده دگرگون میشود و حتی محاسبات بورژوازی را نیز بر هم می زند.
پیشامد سناریوی انتقال قدرت در ایران را می توان در دو سطح پایه ای بررسی نمود تا با اتکاء به آن بیم ها و مخاطرات را بشود در متن اوضاع منطقه ای و جهانی بدرست شناخت و تبیین کرد. یک سطح، قوای مبارزاتی طبقاتی و سیاسی موجود درون جامعه با همه فراز و فرودهایش علیه رژیم است که طی چند دهه و بوِیژه سالهای اخیر با اعتصابات و خیزشها جامعه ایران را شخم زد و به جلو آمده، و تا به امروز برغم موانع سر راه، دارد مسیر رفتن بسوی یک برآمد انقلابی، اینبار نه در مقیاس صدها هزار نفری بلکه در مقیاس ده ها میلیونی آماده و آمادتر میشود، و اینکه در صورت وقوع چنین جدال و رویارویی تعیین کننده رژیم با زور و سرکوب بیش از پیش قادر به رویارویی و حفظ بقای ننگین خود خواهد بود یا خیر! سطح دیگر، آیا این رژیم که چند دهه پیش با نقشه و طرح خود دول غربی برای مصادره کردن انقلاب و زدن دستاوردهای مبارزاتی توده های میلیونی و در راسشان کارگران و کمونیستها حمایت و بر سر کار آورده شد، با موقعیت بسیار شکننده در مقابل مبارزات درون جامعه و موقعیت منطقه ای شدیدا تضعیف شده، هنوز از نظر دول غربی کارایی دارد که بتواند منافع سرمایه دارانه قطبهای جهانی را بر متن تحولات سریع السیر ایندوره تامین کند، اعم از اینکه خطر انقلاب از پائین را که همچون شبحی بر فراز جامعه ایران در گشت و گذار است و منافع بورژوازی را تهدید میکند، عقب بنشاند!
مبرهن است، جامعه ایران نیز بعنوان یک جامعه سرمایه داری چه در دوران رژیم شاهنشاهی و چه در دوره رژیم آخوندی دو طبقه اصلی، دو اردوی متخاصم در آن به شیوه ای سازش ناپذیر در برابر همدیگر قرار گرفته اند. طبقه سرمایه دار که همه ابزار تولید و نعمات زندگی که حاصل کار طبقه دیگریست را تصاحب کرده، و طبقه کارگر که خالق همه چیز است، اما از سوی مشتی انگل سرمایه دار با زور و سرکوب دولتی تا به امروز هست و نیستش به گرو گرفته شده، و برای تسخیر قدرت سیاسی در جدالی نابرابر با اردوی سرمایه بسر میبرد.
اردوی کار پرچم رهایی کل جامعه را به اهتزار در میارود که نوید دهنده مناسباتی عاری از وجود طبقه، و به این اعتبار عاری از استثمار و انقیاد، عاری از هر گونه ستم و نابرابریست. که رفع بلافصل ستم ملی و ستم بر زن و شکافهای قومی، مذهبی، جنسی و فرهنگی که مولود جامعه طبقاتیست و حتی در چهارچوب همین مناسبت و با تقبل هزینه سنگین بر دوش طبقات بدرجات زیادی زدودن آن امکانپذیرست را نه تنها به شیوه کم هزینه متحقق بلکه برای بر کندن ریشه ای مناسبات موجود و علتهایی که بشریت را در جهان معاصر در چنگال خود بیرحمانه اسیر نموده و این معلولها از تبعات آنست، کمونیزم را بعنوان آلترناتیو و نقشه راه پایان این مناسبت جلو پای بشریت می گذارد .
تارخ مبارزات طبقاتی سیاسی در جامعه ایران نیز گواهیست هیچ بخشی از بورژوازی ایران پیشا رژیم ننگین آخوندی هم خواهان آزادی سیاسی طبقه کارگر ایران نبود! کمااینکه در سالهای مشرف به انقلاب 57 نیز بورژوازی ایران و اربابان غربی نخست می خواستند با حفظ همه ستونهای نظامی و لشکری رژیم شاهنشاهی را تحویل بخش دیگر بورژوازی ایران بازرگانها و بختیارها بدهند، اما روند رو به رشد انقلاب ایران مجال آنرا نداد، و به کمتر از انقلاب رضایت نداد، چونکه برای اردوی کار و کمونیستها روشن بود این بخش بورژوازی هم کمتر از آنبخش بورژوازی علیه کارگر و کمونیزم و انقلاب نبوده و نیست. میخواهم بگویم آنزمان هم این اردوی متخاصم صرفا بدلیل ایدئولوژیکی اینکه آنبخشش بیشتر یا کمتر مذهبی یا ناسیونالیست بود، نبود که علیه آزادی سیاسی طبقه کارگر و کمونیزم و انقلاب سنگر گرفت، بلکه از این سر بود که آلترناتیو کارگری و کمونیستی را خطری علیه منافع و سود آوری سرمایه می دیدند.
انقلاب 57 که بر دوش اعتصاب پرولتاریای ایران با بستن شیرهای نفت و با اتکاء با نیروی میلیونی توده ها بوقوع پیوست، کمونیستهای راستین آنزمان هم همین تبیین از مناسبات سرمایه داری در ایران را بروشنی ترسیم کردند، هر چند جنبش کارگری و کمونیستی در راستای بفرجام رساندن وظایفی و تکالیف تاریخی خویش و بکار گرفتن درسهایی که از انقلابهای پیشین جهت تسخیر قدرت سیاسی هزینه های بسیار سنگینی متحمل گشت، اما نتوانست در کشمش و جدال نابرابر با بورژوازی ایران، تجربه اداره شورایی در سراسر ایران را تثبیت کند. و بخش دیگری از بورژوازی ایران که حمایت دول غربی و شرکای منطقه یش را با خود بهمراه داشت، نهایتا پس از چند سال جنگ خونین، کشتار کارگران و کمونیستها و آزادیخواهان، توانست یکی پس از دیگری سنگرهای انقلاب را تسخیر و بر موج انقلاب سوار شود و انقلاب را به هزیمت ببرد .
کمونیستهای راستین و کمونیزم پراتیک همانموقع بوضوح گفتند، هیچ بخشی از بورژوازی ایران خواهان آزادی سیاسی طبقه کارگر نیست. به این اعتبار تا زمانیکه مناسبات حاکم در ایران در چهارچوب حفظ سود و منفعت سیاسی بورژوازی ایران و منطقه و بطریق اولی سرمایه داری جهانی عمل کند و نافی حرکت آن نشود، طبعا زمینه های بقایش از سوی این قطبها کم و بیش تامین خواهد شد. اما اگر وجود این رژیم و مناسباتی که در جامعه حاکم نموده، در راستای تامین ملزومات حفظ سود و منفعت سرمایه در داخل و منطقه و …عمل نکند، اینبار نقشه رژیم چنچ که از دستور کار غرب خارج بوده، دوباره موضعیت پیدا می کند و برای مصادره انقلاب آلترناتیو راست را با انتقال قدرت نظیر آنچه در سوریه اتفاق افتاد جایگزین خامنه ای خواهند کرد.
کل قدرتهای جهانی و منطقه ای که سیادت خود را از طریق دولتهای بورژوازی بر جوامع بشری تحمیل نموده اند، برغم منافع نایکسان و بخشا متضاد، همه بر سر مصادره کردن انقلاب در اینسو و در آنسوی جهان تماما متفق القول هستند. خطر وقوع انقلاب در ایران بویژه طی این سالهای اخیر بیشتر از هر زمان قدرت گرفته و طنین انداز بوده. به این اعتبار پدیده انقلاب همچون شبحی بر سر دولت و بورژوازی ایران و شرکای منطقه ای و سایر بخشهای بورژوازی جهانی در گشت و گذار بوده و از نظر همه مخاطره امیزست. و به اینخاطر هم رژیم در تلاش است تا به هر قیمتی شده، وارد بده و بدستان با قدرتهای منطقه ای و جهانی شود تا مانع خطر تسخیر قدرت از پائین و به زیر کشیدنش گردد. دول غربی هم به توان و کاسیتهای خیزشهای ده ها و صدها هزار نفری که از دی ماه سال 96 شروع و در شهریور 1401 به انفجار بزرگتر اجتماعی منجر گشت بخوبی واقفند و میدانند چگونه اعتصابات و اعتراضات هر روز از سوی رژیم ننگین ایران سرکوب و به خون کشیده شده است. اما روند رو به رشد مبارزات که می رود طبقه کارگر نه تنها در ظرفیتهای فردی و اعتصابهای تک افتاده بلکه بمثابه سازمانده و رهبر جامعه در آن عرض اندام کند دول غربی را نهیب می زند. یعنی هراس از خیزش میلیونی به رهبری پرولتاریای شهری که نه تنها رژیم یارای ایستادگی چند روزه در برابر این طوفان خروشان آنرا نداشته باشد بلکه دیگر تلاش جهت آلترناتیوسازی راست پرو غربی نیز راه بجایی نبرد. دول غربی و شرکای منطقه یش طی این چند از عمر ننگین این نظام از هیچ تلاشی برای به بیراهه بردن مبارزات تودهای مردم که انها را به تسخیر قدرت سیاسی نزدیک کند فرو گذار نبوده است. کمااینکه تا کنون هم نیروهای متلون بورژوازی ایران را از سلطنت طلب تا مجاهدین و جمهوری خواهان و حقوق بشری و اصلاح طلب رانده شده از حکومت تا ناسیونالیستهای و مذهبیون کرد اعم از سازمان زحمتکشانیها تا اخوانیها در کردستان تا مولوی عبدالحمیدها در خوزستان و …سایر نیروهای نیابتی را در این راستا به خدمت گرفته تا در صورت رفتن بسوی برآمد انقلابی و اگر تسخیر قدرت سیاسی از پائین آلترناتیو راست بتوانند با دست بدست کردن قدرت به جامعه قالب کنند. تازه ترین نمونه آن در منطقه سناریوی انتقال قدرت در سوریه از بالای سر جامعه در سوریه و سایر کشورهای عربی بود. اسد رفت و دولت دست بدست شد و اسدها آمدند!

جدال و رویارویی و مبارزات بی وقفه این چند دهه کارگران با حافظان مناسبات سرمایه داری ایران برغم همه فراز و فرودهایش بویژه در یکدهه اخیر وارد فاز نوینی شده است. برجسته ترین آن اعتصابات و اعتراضات مداوم یکدهه اخیر و آزمون متکی شدن به مجامع عمومی میباشد که در هفت تپه و بعدا سایر بخشهای تولیدی اعم از فولاد و نفت و پتروشیمی و هپکو… و میان معلمان و پرستاران کم و بیش تکثیر گشت و افق و پراتیک کارگری و کمونیستی را بروی این طبقه دگر باره گشود، هر چند هنوز پیشرویهای آن پراکنده، تدریجی و تناسب قوای طبقاتی را بنفع کارگران چنان عوض نکرده که هزینه ها را برای رژیم بالا ببرد، اما یقینا در گسترش و تعمیق مبارزه تاثیرات شگرفی بجا گذاشته و خواهد گذاشت. طی ایندوره اعتصاب و مبارزه کارگران بیش از پیش به افق، پراتیک و سبک کار طبقاتی خود متکی است، و همین خصیصه تغییر کیفی و کمی چشمگیری در مبارزه پیشارویشان ایجاد نموده.

کما اینکه که جهان امروز ایران را بعنوان یکی از کانونهای مهم مبارزه و پایتخت اعتصاب جهان می شناسد. اعتصاباتی که بستری شد برای خیزشهای دی ماه 96 و آبانماه 98 و شهریور 1401 و همزمان خود اعتصابات و شیوه جدال و مبارزه با رژیم سرمایه داری ایران را تکامل داد و تعمیق نمود. در بیان واقع ما در ایندوره شاهد یک انفجار اجتماعی و مبارزه و رویاوریی از اعماق جامعه با رژیم سرمایه داری بودیم، که می رود تا مناسبات موجود را از پایه دگرگون کند. اعتصاب و مبارزه هر روزه کارگران و فرودستان در ماههای مشرف به سال نو 1404چه در بخش دولتی و چه خصوصی دوباره بخشهای تولیدی کوچک و بزرگ در نقاط مختلف ایران را فرا گرفته است. اعتصابات و اعتراضاتی که جهت پایان دادن به این اوضاع فلاکتبار اقتصادی و اختناق سیاسی دیرینه باید برود به سمت مبارزه هر چه متشکل و سراسری تر متحدانه! دیگر بر کسی پوشیده نیست، طبقه کارگر تنها طبقه عظیم بواقع انقلابیست که هیچ نفعی در بقای این مناسبات استثمارگرانه حاکم اقتصادی ندارید. برغم همه محرومیتها و محدودیتهایی که این مناسبات به اردو کار حقنه کرده، دیگر موقعش رسیده، با ارتقاء هر چه بیشتر تناسب قوای مبارزاتی به چنین بردگی مزدی اسارتباری یکبار برای همیشه پایان دهد. نگذارد طبقه ستمگر بیش از این به کارگران به چشم “نیروی کار ارزان و کارگر خاموش” نگاه کند و شرایط تولید و کار را دیکته نماید و مشتی سرمایه دار انگل در سایه سود حاصل از نیروی کار طبقه ما لم بدهند و بیاسایند و سهم بخش بزرگی از جامعه، زندگی آن مشابه اعصار پیشن باشد.
اردوی کار ایران بر این امر مهم بخوبی واقفند، دوره پیشا انقلابی دوره گسترش و تعمیق بیشتر کشمکش، رویارویی و جدالهای سیاسی و طبقاتی است که زمینه رو به اعتلای انقلابی و پا گذاشتن به میدان انقلاب را روی زمین سخت و سفت این تقابلات دورانساز- گاهی کند و تدریجی و گاها چنان با سرعتی خیره کننده – مهیا میکند که تصور آن دشوار است.
دوره ای که در آن مختصات انقلاب، در حال رشد و گسترش هستند. دوره ای که عزم مبارزاتی توده های میلیونی جامعه را عمیقا شخم خواهد زد، تا هر آنچه طی بیش از چهل سال مهر مناسبات برده وارانه و از خود بیگانگی انسان را بر پیشانی خود دارد، زیر و رو کند، و مهر دوران اعتلای انقلاب پرولتری را به دور از هر گونه استثمار، تبعیض و نابرابری را بر آن حک کند. دوره ای که تنها پیشاهنگان طبقه با برنامه از پیش آماده برای سازماندهی نوین جامعه به میدان انقلاب می آیند. دوره ای که متقابلا بورژوازی نیز با اتکاء به قدرت حاکمه رو به زوال و شرکایشان، تلاش میکنند پشت آخرین سنگرهای باقیمانده مقاومت کنند، و این مناسبات و مظاهر استثمارگر عقبمانده را حفظ و پاسداری کنند.

رفتن بسوی دوره اعتلای انقلابی، دوره اتکاء به نهاد و ارگانهای برخاسته از اراده ما کارگران و کمونیستها و توده های فرودست است که اکثریت جامعه میباشیم و میخواهیم کل جامعه را از قید و بند مناسبات کنونی رها سازیم. دوره ای که اردوی کار خالق همه نعمات زندگی و کمونیستهای راستین عملا در سازماندهی و هدایت جامعه نقش ایفاء کنند، و پراتیک و استراتژی کمونیستی بر فعل و انفعالات جنبشی آنان مسلط گردد.
اردوی کار بر اینهم بخوبی واقفند، خصوصا طی یک دهه اخیر توده های میلیونی محرومان و فرودستان نیز بشدت احساس کرده اند که بیش از این نمی توانند سلطه این رژیم ننگین را تحمل کنند. رژیم حاکم نیز به اینمرحله تماما نزدیک شده که دیگر به هیچ وجه قادر نیست حتی با زور و سرکوب سیستماتیک دولتی بقای ننگینش را حفظ کند. ما میتوانیم به این مرحله پا بگداریم که در هدایت،سازماندهی و رهبری جامعه نقش پیشاهنگ ایفاء کنیم، بشرطی که بر موانع سر راه پیشروی اعم از پراکندگی کنونی بسرعت فائق آئیم. به همین اعتبار دیگر موقعش رسیده، تازه اگر دیر نباشد، ما کارگران، کمونیستها و اقشار فرو دست جامعه جدا از ظرفهای موجود مبارزاتی تا کنون که بواسطه آن جهت تحقق خواست و مطالبات علیه وضع موجود بکار بسته ائیم، ضامن اجرائی هر گونه پیشروی در دوره آتی را متکی به ایجاد مجامع عمومی و شوراها و کمیته های کارخانه و محیط زیست کنیم، یقینا خواهیم توانست در برابر اعمال شرایط تولید و کار اسارتبار از یکسو و پروژه انتقال قدرت که نیروهای جهان برای آتی ایران در سر می پرورانند پر توانتر از همیشه مبارزه را بسیار کم هزینه تر از پیش در میدان نبرد خود با سرمایه به پیروزی نهایی برسانیم.

اردوی کار و کمونیستهای متحزب و نامتحزب در ایران، در رفتن بسوی کسب قدرت سیاسی، اگر از همین امروز با ابتکارات و تجاربی که دارند، نتوانند با تغییر تناسب قوا بر موانع و دشوار یهای سر راه اعم از ذهنی و عینی نه به شیوه اراده گرایانه بلکه در حد معقول فائق آیند، و مبارزات هر روزه خود را از اعتصاب و اعتراض کارگران و مزد بگیران در این بخش و آن بخش که هم اکنون بصورت منطقه ای در جریانست فراتر ببرند و به تشکلهای قدرتمند سراسری متکی شوند، شاید فردا بسیار دیر باشد تا ین اردوی عظیم کار را در برابر بورژوازی داخل و خارج کشور که پشت خاکریز انقلاب آتی در کمین نشسته، سازماندهی و برای اداره جامعه هدایت و رهبری کنند. و در پروسه ای عملی به جامعه نشان دهند که تبلیغات جنگ سردی بورژوازی علیه کمونیزم، که میگفتند کمونیزم و قدرت گرفتن پرولتاریا تنها رویایی شیرین و آرزوی دست نیافتنیست چقدر کاذب بود! نگذاریم بورژوازی ما را از سوریه ای و عراقی و افغانستان شدن ایران بترساند. سیمای سیاسی جامعه ایران بویژه طی یکدهه اخیر گواهیست در این جامعه تناسب قوا بنفع انقلاب از پائین در حال تغییر است و نگذاریم بورژوازی ایران و منطقه و جهانی اینبار هم این پتانسیل عظیم مبارزاتی و دستاوردهای چندین دهه اردوی کار را با دست به دست کردن قدرت به هزیمت ببرد!

ناصر بابامیری

24.12.2024

About admin

Check Also

قتل های سیستماتیک روزنامه نگاران، جنایت جنگی ـ عباس منصوران

نویسنده‌‌ی این نوشتار، قتل جهان بیلگین و ناظم دستان را محکوم و آن را ادامه‌ی …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *