زود بیا؛ قربان راهت! ـ دلنوشته و بایاتی خوانی مادر شریفه محمدی
دلم خیلی برای شریفه تنگ شده
خیلی ناراحتم
الان یه ساله که شریفه رفته
به پسرش که زنگ میزنم گریه می کنه
نمیتونم برم پیشش بمونم،
مریضم
خیلی دلتنگ شریفه ام
آخه چیکار میتونم بکنم من؟
سوی چشامو از دست دادم
توانی تو زانوهام نمونده
یه ساله که تو حسرت دیدن دخترم هستم.
گچن گونه، گون چاتماز
(شریفه جانم یاد گذشته ها که کنارم بودی بخیر)
گئدر دوران، بئله قالماز
(این روزام می گذره و روزگار اینطور نمی مونه.
سبلان باغ اولایدی؛ دوره سی داغ اولایدی
(کاش سبلان باغی بود؛ اطرافش را کوهها فرا می گرفتن)
شریفه، زیندانا توشنده؛ دده سی ساغ اولایدی
کاش وقتی شریفه را زندانی کردند؛ پدرش سلامت و زنده بود.
گوریدوز، زندانین قاباغیندا نه داد و بیداد سالیپدی
میدیدید که( پدرش) جلوی زندان چه طوفانی به پا می کرد.
من اینجا تنها موندم
( پدرش) رفیق تنهایی من بود.
تئز گل، یوللاریوا قوربان
علاج سیز جانیوا قوربان
(شریفه جانم) زود بیا؛ قربان راهت
فدای تو بشم که دست و پایت بسته است.
کمپین دفاع از شریفه محمدی
۲۵ آذر ۱۴۰۳
#freesharifeh
#آزادی_شریفه
تماس با ادمین تلگرام: @freesharifeh
توئیتر: https://x.com/freeSharifeh
اینستاگرام:www.instagram.com/free_sharifeh_mohammadi/
15 december 2024