پروکاسیون جنگ سردی و بهره برداری حامیان دو قطب تروریسم دولتی و اسلامیستهای محور مقاومتی از آن! ـ ناصر بابامیری
حملات هوایی هماهنگ شده بامداد 26 اکتبر جتهای جنگنده اسرائیل به مواضع رژیم ایران که چند شب پیش بر فراز آسمان چند شهر ایران انجام گرفت، اساسا بمنظور رسیدن به نقطه تعادلیست که هر دو در این پروپاگاندای جنگ سردی جهت رسیدن به اهدافشان به آن نیاز دارند، نه جنگ رو در رو. طی این حملات رژیم تائید کرده سه نفر نظامی کشته شده اند و به موسسات و پایگاهای نظامی نیز صدماتی وارد شده، اما هنوز از تلافاتی که متوجه انسانهای بیدفاع گشته و ضرر و زیانهای این بمباران خبر دقیقی در دست نیست. قبلا بارها در نوشته های دیگر ذکر کرده ام دول غربی و آمریکا و ژاندارم منطقه یش در اینسو و اسلامیستها در کمپ آنسو در پیشبرد این استراتژی شکست خورده جنگی چه اهدافی تعقیب می کنند، اما اکنون بطور مشخص میخواهم به آنچه دو طرف برای رسیدن به اهداف آنی در تعقیب آنند نگاهی بیاندازم. دول غربی و شرکای مرتجع منطقه یش هدف فوریش از این پروکاسیون جنگ سردی اینست از فشارهای اعتراضی جهانی خصوصا صف آزادی خواهی و برابرطلبی علیه میلیتاریزم و نسل کشی که قطب تروریسم دولتی در یکسو و رژیم ایران و نیروهای جنگ نیابتی و کمپ دیگر سرمایه داری در آنسو بانی و مسبب آنست را بنوعی تخفیف دهد. و تمرکز اذهان عمومی را یکبار از میلیتاریزم ارتجاعی در اواکراین برداشت تا روی نسل کشی در فلسطین بگذارد، اینبار تمرکز اصلی را از هر دو بردارد و آنرا متوجه جنایات در لبنان و یمن پروکاسیون جنگ سرد حمله نظامی به ایران…کند. و بواقع پدید نسل کشی و کشتار و مصدوم کردن جنایتکارانه صدها هزار نفری و آوارگی میلیونی و تخریب همه زیر ساختها را فرعی و به یک معنا توحش و بربریت طی لااقل دو سال گذشته را عادی سازی کند. از نظر رژیم ایران هم خود این تبلیغات جنگ سردی می تواند، به تداوم بقای ننگیشن بیفزاید، چرا که خطر اصلی و دشمن اصلی رژیم ایران که همان اکثریت عظیم جامعه و توده های میلیونی جان به لب رسیده اند و چندین دهه است در جنگ نابرابر با این رژیم بسر می بردند، بنوعی در این میلیتاریستی و گسترش فضای جنگی به حاشیه رانده شود. مبارزاتی که طی سالهای اخیر با اعتصابات مداوم و خیزشها پایه های رژیم را به لرزه در آورده اند. میخواهم بگویم خود دو طرف جنگ و حامیانشان از ترس وقوع انقلاب در ایران و سرایت آن به منطقه، در این پروپاگانده جنگ سردی می دمند، تا جنگ اصلی که چهار دهه بیشتر است اکثریت عظیم جامعه و در راسش کارگران و کمونیستها با این رژیم داشته اند کم و بیش حاشیه ای گردد. و به بهانه اگر حمله نظامی اسرائیل و “به خطر افتادن اسلام و منافع ملی!” و بخط کردن محور مقاومتیها در خارج و داخل پشت این فضا دست خود را برای به خون کشیدن جامعه بیش از پیش باز بگذارند.
اینکه اسرائیل تهدید حملات تلافی جویانه “غافلگیرانه و کشنده!”خود به ایران را جلو انداخت که قرار بود 5 نوامبر و بعد از انتخاب آمریکا باشد، شتاب گرفتن همسویهایی که در نشست کشورهای عضو بریکس 3 آبان 1403در کازان روسیه انجام گرفت، از 36 کشور در سراسر جهان دعوت بعمل آورده بود و بیانیه ای که پس از آن صادر کرده اند و کمپ دول غربی آنرا تماما در منافات با استراتژی “تغییر نقشه سیاسی خاورمیانه” ارزیابی کرده اند، در این تصیم بی تاثیر نبود. آمریکا و غرب و ژاندارم منطقه یشان متوجه شده اند که کمپ روسیه و چین از طریق “سازمان فرا حکومتی بریکس” که ایران هم عضو آنست، نه تنها فعالیتهای تجاری و توسعه زیر ساختهای دیجیتال، کریدورهای بین المللی و ایجاد راهکارهای لجستیکی …را شتاب بیشتری داده اند، بلکه بر متن اوضاع جهانی و منطقه ای دامنه همکاری و حتی فعالیتهای نظامی را نیز مورد بحث قرار داده، که با مواضع ناتو و کمپ غربیها در تقابل است، از جنگ جاری در اوکراین گرفته تا دیگر تحولات در خاورمیانه. به همین اعتبار اسرائیل، تدابیر شورای بریکس را که بیشتر روی اهداف تجاری و مالی متمرکز است و اینبار در چنین سطحی در این نشست و در بعد امنیتی و نظامی سخن گفته را تهدیدی علیه منافع خود ارزیابی کرده. بویژه اینکه رژیم ایران که نیروهای جنگ نیابتی از او تغذیه میکنند و در این شورا عضو بوده و در سوی دیگر میلیتاریزم و نسل کشی نیز فعالانه حضور دارد. اسرائیل بر متن چنین شرایطی و در توافق با غرب “نه غافگیرانه و نه کشنده ” بلکه هم تغییر زمان حمله و هم نقاط مورد هدف را به اطلاع سران رژیم رساند. متعاقبا ده ها جنگنده اسرائیلی بامداد 26 اکتبر بر فرار شهرهای ایران جولان دادند و مواضعی را که از پیش اعلام کرده بودند هدف موشکی قرار دادند. راست و چپ پرو اسرائیلی از یکسو ناخرسند گشتند که طالع بینیشان در مورد شروع جنگ ادامه دار و رو در رو بی پایه و پوچ از آب در آمد، و از دیگر سو خشنود گشتند، مواضع راست مدافع جنگ را تلطیف دادند، دیدید ما گفتیم: «مدافع جنگی هستیم که تنها موسسات و نهادهای امینیتی و هسته ای رژیم را هدف قرار دهد، و چنین هم شد و این حملات جنگندهای اسرائیلی بیانگر این بود چنان مجهز به سلاحهای هوشمندند که مردم بیدفاع را هدف قرار نداده اند و حتی جنگنده ها هم صحیح و سالم به پایگاههای اسرائیل برگشته اند!». کما اینکه از دیگر سو صف اسلامیستها و محور مقاومتیها نیز میدان مانورشان را فراوانتر دیدند که از زاویه ضد امپریالیستی و ضد صهیونیستی بیشتر در کنار رژیم اسلامی به خط شوند و در این پروکاسیون جنگ سردی دو طرف بدمند. این در حالیست که جنگ این دو قطب آدمکش و ویرانگر در هر سطحی به مبارزات مردم ایران لطمه می زند و می طلبد در ایران و سراسر جهان علیه آن بپاخیزیم و صف انقلابی خویش را علیه هر دو متحد و متشکل نمایم و به مصاف آوریم. از نظر غرب این حملات زود هنگام و هماهنگ و کنترل شده هم پاسخ و هشداری به اقدامات کمپ مقابل و نیروهای نیابتی و هم فشاری بر رژیم ایران نیز بعنوان عضو “شورای بریکس” میباشد. و در عین حال با تغییر زمان حملات تلافی جویانه اسرائیل به مواضع رژیم ایران از اثرات منفی که در گرماگرم انتخابات آمریکا می تواند بهمراه آورد، بکاهد.
اسرائیل که بازوی اجرائی اشاعه میلیتاریزم آمریکا و غرب در منطقه است، میخواهد با زدن تشکیلاتهای تروریستی نیابتی تحت نفوذ رژیم ایران حتی به قیمت ژنوساید و جرائم جنگی، رژیم ایران را از کمپ مقابلشان روسیه و چین بکنند و به کمپ غرب نزدیک یا ملحق کنند، کاری که تا کنون کرده اند. و ضمنا با اشاعه این میلیتایزم ارتجاعی هر دو طرف در تلاش تا بواسطه آن روند رو به رشد مبارزات توده ای و انقلابی در منطقه را کند و به بیراهه ببرند.
بر متن شرایط کنونی مسئله فلسطین را هیچکدام از کمپ ها که در اشاعه جنگ نیابتی و تروریسم دولتی کم و بیش نقش ایفاء میکنند، خواهان حل آن نبوده و نیستند، و تازه از نظر دول غربی محملی ایست برای استراتژی عقیم مانده” تغییر نقشه سیاسی خاورمیانه” که اکنون بشکلی فجیع لبنان و یمن و بنوعی سوریه را نیز فرا گرفته است. اتفاقا دول غربی و هیئتهای حاکمه فاشیست از لاینحل ماندن مسئله فلسطین برای اشاعه نسل کشی ، میلیتاریسم ارتجاعی نظیر اوکراین و نسل کشی در فلسطین وکشتار مردم بیدفاع لبنان و یمن و تداوم جنگ نیابتی مشابه آن از یکسو و از دیگر سو جهت به چالش گرفتن هژمونی رقبای منطقه ای خود بیشترین نفع را می برند. کماینکه کشورهای دیکتاتوری منطقه ای خصوصا رژیم ننگین ایران و نیروهای تروریستی نیابتی تحت سلطه ش و بخشا دول عربی نیز که به ظاهر مدافع حل مسئله فلسطینند، در لاینحل ماندن آن ذینفعند. ترور رهبران حماس و حزب الله در تهران و بیروت حاوی دو پیام دیگر هم می تواند باشد، یک، اگر اسلامیستها بیش از این از فرامین دول فاشیستی غرب و در راسشان از آمریکا و ژاندارم منطقه ایش اسرائیل سرپیچی نمایند، از طریق نیروهای نیابتی و محور مقاومتی برای منافع غرب در منطقه مانع ایجاد نماید، سرنوشت مشابه رهبران حماس هنیه و یحیا سنوار …و حسن نصرالله رهبر حزب الله در انتظارشان است. دو، به کمپ روسیه و چین و بطریق اولی همین “شورای تجاری بریکس” که رژیم ایران هم در آن عضواست و این اواخر بویژه فعالیتهای همه جانبه اش شتاب گرفته از اینطریق هم نهیبی زده باشد.
میخواهم بگویم رژیم ایران زیر فشار مبارزات و بویژه خیزشهای یکدهه اخیر، چنان به تنگ آمده و به لحاظ سیاسی در میان توده های مردم بی ثبات گشته، و چشم انداز آتی خود را بشدت تیره و تار می ببند، بعید نیست برغم تهدیدات و ژشت تو خالی هر باره ادعای انتقام سخت گرفتن از اسرائیل، ترور رهبران تروریستی حماس در خانه خود و یحیا سنوار و دیگر تروریستهای حزب الله را که به کشتار فجیع ده ها هزار نفر از انسانهای بیدفاع و آوارگی میلیونی توده های مردم نیز منجر گشته، همگی را به برگی برای گرفتن امتیاز از دول غربی تبدیل کند. رژیم ایران پیشینه “سازش قهرمانانه و عقب نشینی آبرومندانه” در کارنامه ننگین خود کم ندارد، که ترور رهبران حماس و حزب الله و حوثی ها را سهل است حتی دیگر پایگاههایی را که سالهاست به سوخت و ساز جنگ نیابتی مورد نیاز کمپ ها جهانی در منطقه خدمت کرده ، یکی یکی همه را سوداگرانه قربانی کند که چند صباحی به بقای ننگین نظامش بیفزاید. تروریسم دولتی و اسلامیستهای محور مقاومتی و قطبهایی دیگر سرمایه داری برغم تفاوتها همه در یک رکن مشترکند و از همدیگر تغذیه میکنند، یعنی هر دو علیه روند رو به رشد انقلاب و برچیدن این مناسبت هستند که دنیا را با توحش و بربریت کنون مواجه کرده اند. رژیم برغم پروپاگاندای جنگ سردی دنبال راهیست که به شیوه ای وارد سودا و مماشات “آبرومندانه” با غرب گردد. در واقع نیروهای نیابتی رژیم ایران اگر به درد این نخورند که موقعیت رو به افولش را در سطح داخلی و منطقه ای کاهش دهد، حاضرست برغم سرمایه گذاریهایی که روی نیروهای نیابتی طی این چند دهه از قبل استثمار عریان، زدن حاصل نیروی کار ده ها میلیونی کارگران و خالی کردن جیب فرو دستان تامین گشته همه را فدا کند بشرطی که منافع منطقه یش از مسیر بده و بستانهای دیگری تامین گردد.
اینکه تروریسم اسلامیستها و تروریسم دولتی قطبهای جهانی حتی به سران همدیگر هم رحم نمیکند و قویترها نقشه لت و پار کردن ضعیفترها را می کشند، و طبق نقشه از پیش تعیین شده به حذف وحشیانه یکدیگر روی میاورند، تازگی نیست، و قدمت طولانی دارد. در بیان واقع این گوشه ای و تنها گوشه از خصلتهای ضد انسانی و متوحش این قطبها را ترسیم میکند، بلکه اوج توحش و بربریت آنها را باید در اشاعه میلیتاریزم و نسل کشی دید، که از مجرای همین تروریسم دولتی و اسلامیتسی در تلاشند آنرا به گوشه و کنار جهان سرایت دهند، تا بر ابعاد هولناک جنایتی که تا کنون میلیونها انسان بیدفاع را گوشت دم توپ کرده، و میلیونها نفر را نیز زخمی و آواره و بیخانمان نموده، بسادگی سرپوش بگذارند و چشم فرو ببندند.
اگر فرضا بر متن اوضاع کنونی که میلیتاریزم و نسل کشی روز به روز در حال افزایس است، بمرحله ای برسیم که اگر حمله نظامی اسرائیل و غرب به ایران قریب الوقوع باشد، باز بایستی از روش دمیدن در پروکاسیون جنگ سرد کنونی که نیروهای راست پرو غربی پیشه کرده اند و چپ ناسیونالیست و نیروهای متفرقه نیز پشت این زرادخانه علنا یا خجولانه به صف شده اند، و صف متلون محور مقاومتیها نیز حاضرند بعنوان قهرمان ملی در کنار رژیم ننگین ایران در دفاع از “مام میهن و منافع ملی” بجگنند، تماما فاصله گرفت و با مرزبندی روشن با هر دو سوی این قطبهای میلیتاریستی و ترویستی امر مباره را تا به زیر کشیدن انقلابی رژیم به پیش برد . با روشنبینی و بدون ابهام از مضرات جبران ناپذیر این جنگ هولناک که دو قطب تروریسم دولتی و اسلامیستها و اعوان و انصارش می خواهند راه بیاندازد رو به جامعه گفت. جامعه ایران آگاه و سیاسی تر از آنست دامن زدن به این فضای جنگ سردی بتواند آنرا از مبارزه و رویاروی در میدان نبرد با رژیم ایران و حافظان سرمایه دور و دلسرد کند. بویژه جنبش کارگری و کمونیستی در ایران هم بخوبی به این مهم واقف است که این ملیتاریزم و نسل کشی که دول سرمایه داری در گوشه و کنار جهان راه انداخته اند، قبل از همه دود آن به چشم جنبش کارگری و کمونیستی اعم از ایران هم فرو می رود و اساسا لبه تیز صفوف مباراتی آنها در برابر حافظان وضع موجود اعم از رژیم فاشیستی ایران را کم و بیش کند، میکند و تهدیدیست علیه منافع طبقاتی و سیاسی آنها. به همین اعتبار پروکاسیون دمیدن در فضای جنگ سردی که هنوز بواقع طرفین از یک جنگ رو در رو فاصله دارند، آگاهانه یا ناآگاهانه در خدمت یکی از دو قطب جنگی عمل خواهد کرد. تشدید فضای جنگی به جنبش کارگری و کمونیستی ایران هم که دارد با اتکاء به اعتلای مبارزات انقلابی، خود را برای نبرد نهایی و یکسره کردن کار رژیم ننگین سرمایه داری ایران تجهیز میکند ، لطمه می زند. به همین اعتبار برغم پروکاسیون جنگ سردی و حملات هوایی هماهنگ شده قطبهای جنگ افروز، جهان ناظر اینست مبارزات توده های مردم ایران هنوز هم که هنوز است گامی به عقب ننشسته و در اشکال همیشگی اعم از اعتراض و اعتصاب علیه وضع موجود در مصاف است و نبردش با حافظان سرمایه داری ایران پا برجاست و مغلوب این فضا نشده است.
پیش بسوی پایان دادن به این توحش و بربریت!
زنده باد انقلاب کارگری!
ناصر بابامیری
27.10.2024