همایش در برابر مجلس حکومتی، بیانگر عینی خیزش عمومی و اعتصاب سراسری ـ عباس منصوران

همایش هم‌زمان کارگران سازمان بهزیستی، کارگران پیمانکاری صنعت نفت و گاز و نیروهای شرکتی سازمان برق منطقه‌ای در برابر مجلس، صرفاً یک اعتراض معیشتی، دفاعی و مزدی نیست؛ این همایش اعتراضی ـ تجمع، نشانه‌ی ورود تضاد طبقاتی به سطحی نوین از هم‌زمانی، پیوندبخشی و سیاسی‌شدن عینی و اجتماعی است. آنچه امروز در برابر مجلس رخ داد، نه یک مطالبه‌ی صنفی، بخشی یا تدافعی، بلکه تصویری فشرده از ساختار استثمار، تبعیض، انسداد سیاسی و سرکوب در جمهوری اسلامی سرمایه است.

کارگران بهزیستی با سابقه‌های ۱۵ تا ۱۶ ساله و بیشتر و دریافتی‌هایی نزدیک به ۱۷ میلیون تومان، در شرایطی به خیابان آمدند که همین دستمزد نیز زیر خط بقا و فقر مطلق در اقتصاد ویران‌شده‌ی ایران قرار دارد. شکاف هولناک و دهان‌گشوده‌ی میان نیروهای ستادی و استانی، فشار کاری سنگین و تخریب کامل امنیت شغلی، سلامت و زیست را به یکی از چهره‌های عریان استثمار دولتی نیروی کار بدل کرده است. مسئله دیگر فقط «حقوق پایین» نیست؛ مسئله ارزش‌زدایی سیستماتیک از کار اجتماعی است.

در کنار آن، حضور کارگران پیمانکاری صنعت نفت و گاز معنایی راهبردی دارد. نظام پیمانکاری، قلب تپنده‌ی سرمایه‌داری دینی است؛ ابزار شکستن همبستگی کارگری، چندپاره‌سازی نیروی کار و پایین نگاه‌داشتن ساختاری دستمزدها. هنگامی که کارگران انرژی، یعنی شریان‌های حیاتی اقتصاد، با اقدامی مستقیم در برابر مجلس سرمایه صف می‌کشند، پیام روشن است: اعتراض و خیزش از حاشیه به متن قدرت منتقل شده و صف کشیده است.

نیروهای شرکتی برق منطقه‌ای نیز با خواست حذف پیمانکاران و اجرای طرح تبدیل وضعیت، به همین صف پیوسته‌اند. نفت، گاز و برق سه ستون بازتولید هم‌زمان قدرت اقتصادی و سیاسی‌اند. هر اخلال سازمان‌یافته در این سه حوزه، حکومت و دولت آن را در بنیان مادی قدرت فلج می‌کند. از همین‌رو، هم‌زمانی حضور این سه بخش حیاتی تولید و خدمات در یک روز و یک مکان، رخدادی تصادفی نیست؛ این نشانه‌ی عینیِ گذار اعتراض‌ها به فاز بالقوه‌ی اعتصاب عمومی است که به کنش برمی‌خیزد.

اما اهمیت همایش ۱۹ آذر (دهم دسامبر) تنها در ترکیب نیروهای کارگری آن خلاصه نمی‌شود. این همایش در هم‌زمانی تاریخی با زنجیره‌ای از اعتراض‌ها و خیزش‌های هم‌پیوسته شکل گرفته است:

  • اعتراض زنان زندانی در اوین در روزهای اخیر، که نشان داد حتی دیوارهای زندان نیز نمی‌توانند شعله‌ی مقاومت زنانه را خاموش کنند؛

    • فریادهای اعتراضی بازنشستگان هفت‌تپه، شوش و شهرهای متعدد دیگر؛

    • سخنرانی و حضور یوسف بهمنی در جمع بازنشستگان شوش در بستر اعتراض، نه در قالب مراسمی نمادین؛

    • تداوم تجمعات بازنشستگان در خیابان؛

    • اعتراض و همایش‌های دانشجویی در دانشگاه‌ها در روز ۱۶ آذر؛

    • و پیش‌تر، اعتصاب گسترده‌ی کارگران پارس جنوبی در عسلویه؛

    • پرفورمنس‌های شعله‌ور اعتراض، ماراتن کیش و تسخیر صحنه‌های بسته‌ی شهر به‌دست زنانی که ترس را از حافظه‌ی خیابان زدودند.

این هم‌زمانیِ اعتراض زنان زندانی، کارگران شاغل، بازنشستگان و دانشجویان، یک پیام روشن دارد:
ما با مجموعه‌ای از اعتراضات جزیره‌ای روبه‌رو نیستیم، بلکه با موج‌های سرکشِ شکل‌گیری یک جنبش عمومی و سراسری اجتماعی مواجه‌ایم.

مجلسی که کارگران امروز در برابر آن ایستادند، در این مناسبات نه مرجع حل بحران، بلکه بخشی از خود بحران است. دو سال تعویق در اجرای طرح «تبدیل وضعیت»، نمونه‌ی روشن و بیش‌ازپیشِ ورشکستگی مسیرهای قانونی برای جامعه و به ویژه طبقه‌ی کارگر است. همایش امروز در برابر مجلس باندهای مافیایی، بیش از آن‌که بیان امید به قانون باشد، اعلام عملی بی‌اعتباری نهاد قانون‌گذار در برابر نیروی اجتماعی کار است.

از منظر طبقاتی، اهمیت این همایش را می‌توان در چهار سطح جمع‌بندی کرد:

۱. هم‌زمانی شاخه‌های تولیدی و خدماتی کار: خدمات اجتماعی، انرژی و زیرساخت در یک میدان واحد.
۲. سیاسی‌شدن مطالبه‌ی کاری: تبدیل وضعیت، به مطالبه‌ای علیه کل نظم پیمانکاری.
۳. انتقال اعتراض از محیط کار به میدان قدرت.
۴. پیوند مستقیم این شاخه‌ها با اعتصاب عسلویه و اعتراضات سراسری بازنشستگان، زنان زندانی و دانشجویان.

این روند در امتداد تاریخی خیزش‌های دی ۹۶، آبان ۹۸ و جنبش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» ۱۴۰۱ قرار دارد؛ با این تفاوت که اکنون اعتراض در حال ورود به فاز اقتصادی ـ طبقاتیِ سازمان‌پذیرتر است. آنچه دی و آبان و زن، زندگی، آزادی از نظر توده‌ای گشودند، امروز در عرصه‌ی تولید و بازتولید اجتماعی در حال انباشت قدرت است.

نقش برجسته و تاریخ‌ساز زنان در این پیوند سراسری از زنان زندانی در اوین و دیگر زندان‌ها ـ در سراسر ایران که خود به زندانی سراسری بدل شده است ـ تا زنان بهزیستی، پرستاران، معلمان و بازنشستگان امتداد دارد. زن در این چرخه هم نیروی کار مزدی است و هم ستون بازتولید اجتماعی. درست به همین دلیل است که پیوند زن، پیشتازی و اعتصاب عمومی، انفجاری‌ترین ترکیب قدرت اجتماعی علیه حکومت سرمایه را می‌سازد.

در برابر این صف‌بندی، حکومت همان منطق همیشگی را به‌کار می‌گیرد: تعویق، وعده، سرکوب و در صورت لزوم خشونت عریان؛ همان خشونتی که در خیابان، زندان و حتی در قالب تروریسم حکومتی علیه جنبش زن، زندگی، آزادی، حملات شیمیایی به مدارس دخترانه و نیز قتل وکلای مردم و فعالان اجتماعی، نمونه‌ی خسرو علی‌کردی، خود را نشان داد.

مجلس در تاریخ معاصر ایران، از مشروطه تا جمهوری اسلامی، همواره با ادعای «نمایندگی مردم» ظاهر شده، اما در عمل بخشی از سازوکار تثبیت قدرت طبقات حاکم بوده است؛ نهادی که در کنار قوای قضائیه و مجریه، گماشتگی و کارگزاری استثمار و سرکوب جامعه را وظیفه‌مند شده است. در جمهوری اسلامی، مجلس نهادی صوری زیر سلطه‌ی ولایت فقیه، طبقه‌ی حاکمه، نهادهای امنیتی و منافع سرمایه‌داران است؛ نهادی که نه ابزار دفاع از کارگران، بلکه ابزار کمپرادوریسم، قانونی‌سازی استثمار، خصوصی‌سازی، نظام پیمانکاری و ارزان‌سازی نیروی کار بوده است.

همایش امروز کارکنان بهزیستی، کارگران پیمانکاری نفت و گاز و نیروهای شرکتی برق مقابل مجلس، بیش از آن‌که بیان امید به «قانون» باشد، نشان‌دهنده‌ی بن‌بست کامل مسیرهای قانونی برای طبقه‌ی کارگر است. کارگران به تجربه دریافته‌اند که مجلس نه تریبون حل تضاد، بلکه یکی از چرخ‌دنده‌های همان نظمی است که این تضاد را بازتولید می‌کند. از همین‌رو، ایستادن امروز کارگران مقابل مجلس، به‌راستی صف‌بندی مستقیم در برابر کلیت دستگاه قدرت است؛ مواجهه‌ای که تنها با پیوند خوردن به اعتصاب عمومی می‌تواند از سطح اعتراض نمادین فراتر رود.

همایش امروز در برابر حکومت و مجلس اسلامی آن، اگر در انزوا بماند، می‌تواند همچون ده‌ها همایش دیگر فرسوده شود. اما اگر به‌طور آگاهانه به زنجیره‌ی اعتصابات انرژی، اعتراضات بازنشستگان، جنبش زنان و خیزش دانشجویان متصل گردد، آنگاه با هسته‌ی واقعی قدرت طبقاتی، یعنی اعتصاب عمومی و سراسری، روبه‌رو خواهیم بود.

اعتصاب عمومی نه ابزار فشار مقطعی، بلکه شکل مادی قدرت زنان، طبقه‌ی کارگر و فرودستان در لحظه‌ی گسست تاریخی است؛ لحظه‌ای که حاکمیت سرمایه‌داری دیگر قادر به بازتولید اقتصادی و سیاسی خود نیست. عسلویه، مجلس، اوین، شوش، هفت‌تپه و دانشگاه در ۱۶ آذر، امروز دیگر نقاطی جدا از یکدیگر نیستند؛ آن‌ها به گره‌های یک نقشه‌ی واحد از خیزش اجتماعی سراسری بدل شده‌اند.

پریشان‌گویی‌های جناح‌ها و باندهای حکومتی، نشانه‌ی آشکار درماندگی و فروگسیختگی نظمی است که به‌روشنی واپسین نفس‌های حکومت‌های سرنگون‌شده‌ای چون قاجار، پهلوی و تزار را به یاد می‌آورد.

عباس منصوران
۹ آذر ۱۴۰۴ / ۱۰ دسامبر ۲۰۲۵

About admin

Check Also

بیانیه حقوق بشر طنز تلخ تاریخ! ـ آذر ماجدی

10 دسامبر روز جهانی حقوق بشر است. سازمان ملل سه سال پس از تاسیس در …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *