سوریه، جنگ، تجزیه، سرنوشت توده های کارگر ـ کارگران ضد سرمایه داری فعال جنبش لغو کارمزدی
رژیم اسد ساقط شد و سؤال اساسی آن است که حاصل چیست؟ چه اتفاق افتاده است؟ رسانه های رسمی روز دنیا جوابشان این است که «سوری ها» همه جا در داخل و خارج، در حال پایکوبی هستند. سقوط یک دولت هار دیرپا را پیروزی خود می بینند، چشم امید به آینده بهتری دوخته اند، منتظر معجزه گری حاکمان جدید می باشند!!. بورژوازی راست و چپ اپوزیسیون، شاید جماعتی از کارگران ایران نیز بساط هلهله پهن کرده اند که رخدادها به اندازه کافی میمون هستند. «جمهوری اسلامی عمق استراتژیکش را از دست داده،»، ستاره حضورش در خاورمیانه افول کرده، دستاوردهای 45 ساله اش در منطقه باد هوا شده، اسد فرار نموده، نصرالله مرده، سلیمانی ترور، حزب الله به ورطه فروپاشی غلطیده است، لیستی که طولانی است، اما پرسش محوری آنست که معنای زمینی زنجیره وقایع چه می باشد؟! چه چیز سقوط کرده؟ با چه چیز جایگزین شده است؟ توده وسیع کارگر، فرودست، آواره و بدون سرپناه سوریه در کجای ماجرا قرار دارند؟!! فاتحان کدامند؟ ماشین جنگی فتوحات بهت آور آنها دست ساخت کدام دولتها، قدرتها است. بناست چه کنند؟ و دستور کار حاضر، آتی آنها برای میلیونها کارگر سوری چه می باشد؟؟. یک چیز روشن است. بورژوازی تا دیروز اپوزیسیون سوری در استانه تاجگذاری و تصاحب سهام سرشار سود، مالکیت، قدرت، حاکمیت است. همگنان طبقاتی هم مسلک یا دیگراندیش ایرانی آنها نیز که کل اپوزیسیون بودنشان جوش و خروش تحقق همین رؤیاها است، مجرد تضعیف جمهوری اسلامی، فروریزی استحکامات و قلاع قدرتش در خاورمیانه، لرزیدن زمین زیر پایش در منطقه را نشانه های طلوع ستاره بخت و چشم انداز پیروزی نوع «تحریر شامی» خویش می بینند. تکلیف اینها روشن است اما سخن نه از این جماعت که از توده های کارگر سوریه، ایران، لبنان، عراق، فلسطین است، یک نیروی عظیم صدها میلیونی که باید پویه رویدادهای روز را آگاه، بیدار بکاوند، در غیر این صورت فرجام شادیهای آنان همان خواهد بود که همزنجیرانشان در لیبی، مصر، ایران پس از عروج اختاپوس بشرکش رژیم اسلامی و جاهای دیگر تحمل نموده اند. آنچه تا اینجا رخ داده با سلیس ترین گزاره آنست که در سوریه یک رژیم درنده سرمایه داری سقوط کرده و رژیم دیگری به همان میزان هار، نسل کش، شاید خیلی درنده تر نسل کش تر آماده زمامداری است. در همان حال جمهوری اسلامی بشرستیز سرمایه داری سخت تضعیف شده و در مقابل دولتهای درنده، نسل کش اسرائیل، ترکیه، امریکا بیرق پیروزی افراخته اند. نتانیاهو با اشاره انگشت به گورستانها و ویرانه های حاصل هولوکاست غزه، بربریتهای خود در لبنان، آنچه با حزب الله کرده، ضربات مهلکی که بر رژیم اسلامی وارد ساخته، پاداش «حقوقی»!! «افتخار مختاریت»، مدال عظمای حمایتی که از اجماع دولت ها و قطب های حکمرانی سرمایه جهانی به دست آورده به خویش می بالد، خود را «سردار قادسیه» قرن، منطقه، دنیا می بیند. اردوغان حکومت شرکای اجیر در بخشی از سوریه را گام نخست احیای عثمانی سرمایه داری می پندارد، بر فراز دستاوردهای این گام به دولتهای رقیب هشدار می دهد که برای موکب او در فتوحات بعدی آماده شادباش باشند. کل آنچه تا لحظه حاضر اتفاق افتاده، در همین حد قابل تلخیص است. کجای این رخدادها جای شادی دارد؟ پرسشی که پاسخ آگاه آن برای کارگران مهم و بازگشای دریچه ای به سوی شناخت دقیق تر هلهله سازان خواهد بود. شاید گفته شود که رژیمی دیکتاتور و هار در سوریه سقوط کرده و رژیم دیگری که شاید بهتر باشد!! در آستانه استقرار است. همین را باید مغتنم شمرد و عجالتا استقبال کرد!!. بسیار خوب! اما نیروهای موسوم به «تحریر شام» و «ارتش ملی سوریه» اولا – در بهترین حالت وحوش متولی متحجرترین، مخوف ترین بخش بورژوازی این کشورند، ثانیا – در چهاردیواری وجود اجتماعی خود، خود حتی از چنین مکان و موقعیتی نیز برخوردار نیستند. نقش عروسکهای پوشالی جیفه خوار را بازی می کنند. فتوحات ضربتی، برق آسای آنها حتی حاصل هیچ میزان توهم توده عاصی به آنها نیست. کل این پیروزی محصول مستقیم پاشیدگی کامل رژیم اسد، انقراض میدانداری جمهوری اسلامی، «حزب الله» در منطقه، تأثیر فاحش این انقراض بر نقش بازی روسیه در یک سو و حمایت جامع الاطراف دولت های اسرائیل، ترکیه، امریکا از آنها است. گفتگو حول استحاله تحریر شام از تبار القاعده ای، جبهه نصرتی خود یک تحلیل بازی ابتذال آمیز دکاندارانه برای بخشیدن آبرو به این وحوش است. هر دو مافیا، هر چه دارند از دولتهای ترکیه، امریکا دارند. اسرائیل، ترکیه، امریکا عنان دار همه رویدادها و آماده گستره ترین یکه تازیها، زیادت طلبی ها، شکار رؤیاهای دیرین می باشند. کوهی از شواهد بانگ می زند که نیروهای معلوم الحال متولد زهدان داعش و پرورده ترکیه، امریکا، متحدان، با رمز شب صادر از رژیم نسل کش اسرائیل، انتقال رمز از جانب اردوغان، همه اینها با توافق امریکا و سپس جلب همسوئی روسیه و نهایتا حصول اطمینان به پس نشینی محتوم جمهوری اسلامی خیزش اخیر خود را کلید زده اند. در همان لحظه که نتانیاهو سرمست نسل کشی ها، فتوحات، به رغم مخالفت شرکای حکومتی از توافق با آتش بس در لبنان سخن به میان آورد عزم جزم خود برای تعیین تکلیف دولت پوشالی اسد را نیز میان رمزها و رازها افشاء کرد. او گفت که به آتش بس تن می دهد زیرا بناست دست به کار هماوردی تازه ای با رژیم اسلامی گردد. میدان این هماوردی به یقین سوریه و پایان دادن به عمر رژیم از همه لحاظ متلاشی اسد بود. نتانیاهو در همین گیر و دار پروسه گفت و شنودهای لازم با دولت اردوغان را نیز پیش برده بود. همزمان کوشش داشت تا روسیه را متقاعد سازد که تغییرات جدی آرایش قوا در منطقه، هیچ چشم اندازی برای پیروزی دخالت او به سود اسد باقی نگذاشته است. بهتر است منافع خود را در همسازی و همنوانی با اسرائیل دنبال نماید و در همین راستا رژیم اسلامی را هم متقاعد کند که قادر به انجام هیچ کاری نخواهد شد. شواهد کاملا حاکی است که عروج جهادیون، ملیون آماده تاجگذاری از اینجا جوشیده است. طرحها، توافق ها، پیشروی ها، پس نشینی های قهری اکنون جامه عمل تن کرده است. اما پویه حوادث به سقوط اسد، عروج یک رژیم درنده دیگر محدود نیست. تجزیه سوریه و تقسیم آن میان رژیمها، مافیاها، باندهای اختاپوسی گوناگون خطری جدی است که سایه وقوعش بر سر میلیونها کارگر سوری ستم کشیده فرسوده از جنایات نظام بردگی مزدی سنگینی می کند. آمارها حاکی است که بیش از 80 گروه فعال هفت تیرکش، بشرستیز، مزدور این یا آن دولت، شبکه، مافیا در این کشور آماده افتادن به جان انسانها هستند. اسرائیل که دهه های متمادی در مقام سوگلی مقدس، مختار، کلید دار زرادخانه های تسلیحاتی، فکری، تکنیکی، اطلاعاتی، سرمایه جهانی دست به کار اشغالگری مستمر بوده، اکنون دامنه تجاوزاتش را به تصرف بخش دیگری از سوریه گسترش داده است. تا همین جا مرز دو کشور در منطقه جولان را در هم پیچیده، نیروهای سازمان ملل را مرخص، استان قنیطره سوریه را به تصرف خود آورده، در حال تسخیر مناطق بیشتر است. روسیه دو اردوگاه نظامی کوچک و غیرقابل مصرف خود را در چهارچوب داد و ستدها و سهم گیری تسلیم دولت اسرائیل کرده است. نتانیاهو از این پیروزی ها به مثابه حلقه مهم دیگری از زنجیره تاخت و تازهای هولوکاست زای 14 ماه اخیر خود سخن می راند، ترکیه دولت اجیر و شریک خاص خود را در سوریه تشکیل می دهد تا بر فراز برج قدرت اجیران، شریکان، دامنه نفوذش را در خاورمیانه تا آخرین مرزهای ممکن توسعه بخشد، در فصل مقدم فتوحاتش وحشیانه ترین تهاجم، نسل کشی را علیه توده وسیع کارگر کرد به اجرا بگذارد. امریکا که یکه تازی اسرائیل در منطقه را عین فتوحات خود می شناسد، سقوط اسد و تجزیه سوریه را پیروزی تعیین کننده ای در هماوردی و رقابت با دولت پوتین به حساب می آرد. آنچه تا حال رخ داده و در جریان است اینها است. اساسی ترین پرسش همان گونه که تصریح شد سرنوشتی است که میلیونها کارگر سوری، لبنانی، کرد، جاهای دیگر، در سیطره وقوع این حوادث پیدا کرده و خواهند کرد. سؤال مکمل همین پرسش نقشی است که توده های کارگر ایران، عراق، مصر، اردن و هر کجای دیگر دنیا می توانند در دل این رخدادها بازی نمایند. در این رابطه است که تذکر چند نکته را مهم می بینیم.
1 – یک محور مهم گمراهه پردازی، فریبکاری، شستشوی مغزی رایج رسانه های راست و چپ بورژوازی در سطح جهانی این شده که گویا سوریه کشوری متشکل از مشتی عرب، کرد، ترک، ترکمن، ایزدی، مسلمان، مسیحی، علوی، کلیمی، سنی است!!. این مهلک ترین مخدر یا سمی است که تاریخا، طبقات مسلط، دولت های آنها و میلیاردها بار بیش از کل آنها نظام سرمایه داری با سهمگین ترین نیروهای فشار به تار و پود شعور انسانها پمپاژ کرده اند تا بنیاد هستی واحد اجتماعی کارگران و شالوده کارزار متحد رهائی آنها را متلاشی سازند، آنان را به جان هم اندازند، از میدانداری متحد رادیکال علیه بنیاد واقعی استثمار، ستمکشی، سیه روزی باز دارند. سکنه هیچ کشوری، در هیچ کجای جهان به مشتی پیرو این مذهب، آن آئین، این یا آن مسلک، مرام، شریعت، اهل این نژاد، آن قومیت قابل تقسیم نیست. همه ما در سیطره مناسبات بشرستیز و جنایتکار سرمایه داری زندگی می کنیم، مناسباتی که بشریت روز را قهرا به دوطبقه اجتماعی ماهیتا، متضاد، تقسیم نموده است. 80 درصد سکنه زمین را کارگران تشکیل می دهند و مابقی سرمایه دارند. عین همین تقسیم بندی در سوریه حکم می راند و یگانه تقسیم بندی زمینی، محرز، صائب است. آنچه 80 درصد کارگر سوری را به هم پیوند می زند هستی واحد اجتماعی آنها است. کل این 80 درصد حتی با اشتغال، مزد، معاش، رفاه نه چندان منطبق، انسانهای جدا از کار خود، ساقط از هر میزان حق دخالت در تعیین سرنوشت تولید، کار، زندگی خویشند. این تنها شاخص واقعی هویت ساز بشریت کارگر است. هویتی که منشاء و سرچشمه پرخروش جنبش رهائی انسان عصر است و سرمایه داری با تمامی توان جادوگری، مهندسی افکار، شستشوی مغزی خود می کوشد تا عرب، کرد، ایزدی، ترک، ترکمن، سنی، علوی بودن را سم مهلک مختل سازی و زمینگیر نمودن این جنبش کند. 80 درصد جمعیت کارگر سوریه باید بساط قومیت، زبان، نژاد، مذهب، آئین، شریعت را به باتلاق تاریخ اندازند و به مثابه یک طبقه اجتماعی واحد علیه سرمایه، علیه نظام بشرکش سرمایه داری، علیه استثمار، ستمگری، آپارتاید جنسیتی، آزادی کشی، کل بی حقوقی های مولود بردگی مزدی یا سلاح دست این نظام وارد میدان کارزار گردد.
2 – هر گام این مبارزه در گرو سازمانیابی شورائی هر چه نیرومندتر، استخواندارتر و سراسری تر توده های طبقه به مثابه یک ضد قدرت، ضد سرمایه، ضد هر شکل حاکمیت، هر الگوی حکومتی سرمایه داری است. بدون تلاش کاملا نقشه مند و آگاه در این راستا قادر به هیچ کاری، حصول هیچ انتظاری نخواهیم شد. فردا مسلما بسیار دیر است. همین امروز هر چه شتابناک تر، آگاه تر، آزموده تر و رادیکال تر باید دست به دست هم دهیم، شوراها را برپای داریم. یک جنبش نیرومند شورائی ضد سرمایه برپا سازیم.
3- یک سناریوی شوم فریب تاجگذاران جدید بعلاوه دولت های پشتیبان و قطب های حامی آنها احتمالا این خواهد بود که «بساط انتخابات»!! پهن کنند. ما را به پای صندوق های رأی فرا خوانند تا چه کنیم؟؟ تا وحوش جدید سوداگر سود، قدرت، مالکیت را دولت خود خوانیم، به آنها اجازه دهیم نظام بردگی مزدی یا سرچشمه کل استثمار، فلاکت، بی سرپناهی، بی بهداشتی، بی داروئی، بی آموزشی، گرسنگی، فقر، حقارت، ذلت را برای همیشه ماندگار کنند، برده مزدی بودن ما را جاویدان سازند، بر شدت هر چه وحشیانه تر استثمار ما توسط سرمایه و سرمایه داران بیافزایند، زیر نام انتخاب ما را از هر گونه حق انتخاب واقعی آزاد انسانی ساقط سازند، به نام دروغین آزادی، بنیاد هر جرعه آزادی انسانی ما را بمباران کنند. پاسخ ما به خواست آنان باید رد هر گونه سناریوپردازی «انتخاباتی» باشد. جوابمان آنست که می خواهیم خود را درون شوراهای خود متشکل سازیم، یک جنبش نیرومند شورائی ضد بردگی مزدی بر پای داریم. شوراها را ظرف دخالتگری هر چه آزادتر، آگاه تر، خلاق تر، نافذتر، برابرتر همه آحاد نمائیم، از درون شوراها خواستار تسلط بر سرنوشت کار، تولید، زندگی خود شویم، شورائی و جمعی تصمیم بگیریم که چه تولید کنیم؟، چه تولید نکنیم، کار را متناسب نیازهای روز خود و با سرشت بی نیازسازی فرجامین خود تعریف نمائیم، چه مقدار کار کردن، سرنوشت حاصل کار، همه چیز را شورائی برنامه ریزی کرده لباس اجرا پوشانیم. ما ضد برپائی هر نوع دولت، هر الگوی حکومتی بالای سر انسانها هستیم.
4 – در پروسه کارزار برای برپائی جنبش سازمان یافته شورائی، ضد سرمایه داری اساس عزیمت را تسلط بر سرنوشت کار، تولید، زندگی کنیم، برای خارج سازی هر چه بیشتر و عظیم تر حاصل کارمان از چنگال خون آلود سرمایه داران و سمت دهی هر چه نافذتر چرخه کار، تولید، به رفع نیازهای واقعی، به بی نیاز سازی بیشتر انسانها دست به کارزار زنیم. در همین راستا و به عنوان حلقه اول زنجیره سراسری مبارزات، خواستار بیرون راندن غذا، پوشاک، دارو، درمان، آب، برق، گاز، ایاب و ذهاب، نگهداری معلولان از داد و ستد پولی، کالائی سرمایه داری گردیم.
5 – جای هیچ شکی نیست که به محض پیش کشیدن هر کدام از جملات بالا، لشکر جرار اپوزیسیونهای راست و چپ، صاحبان رسالت رهائی بشر، مثل مور و ملخ ما را محاصره خواهند کرد و هر کدام بلیغ تر، فرزانه تر، آکادمیک تر، جامعه شناس تر، تاریخدان تر، متفکرتر از دیگری فریاد سر خواهند داد که چه جای این حرف ها؟؟؟!!! الان وقت افراختن بیرق پرافتخار دموکراسی، مطالبه حق سندیکاسازی، تشکیل حزب، ثبت نام در بخش پیاده نظام ارتش گوش به فرمان حزب و سندیکا، مطالبه آزادی تشکل، راهپیمائی، تصویب قوانین مشعشع ضد آپارتاید جنسیتی و لیست طویل این سناریوها است. پاسخ ما به این جماعت بسیار شفاف است. کل تاریخ قرن بیستم را یکجا مثل یک بمب در شعور آنها منفجر می کنیم و فریاد سر می دهیم که خجالت بکشید باز هم از این حرف ها می زنید؟؟. مگر 150 سال از این کارها نکردیم، مگر حاصل برهوت پیمودن های نسخه پیچی خود را نمی بینید. به روی 4 میلیارد کارگر گرسنه فاقد دارو، درمان، آموزش، حقیر، ذلیل، مقهور، سرکوب شده دنیا نگاه کنید، از کارنامه سیاه و تباه خود احساس شرم نمائید، از سر راه ما دور شوید، نیاز به تصویب حق تشکل نداریم. با تکیه بر قدرت کارزار خود متشکل می گردیم. تشکل خویش را در گورستان نظم سرمایه دفن نمی کنیم و سلاح قدرت سرمایه داران نمی سازیم، شوراهای واقعی ضد سرمایه داری بر پای می داریم. بر فراز این شوراهای ضد سرمایه، ضد دولت، ضد هر قدرت بالای سر اعلام می کنیم که خود سرنوشت کار، تولید، زندگی خویش را به دست می گیریم.
6 – همان جماعت بالا از همه سو زوزه خواهند کشید که اینجا سوریه است، اقتصادش ورشکسته، صنعتش «غیرمستقل»، «بدون رشد مکفی» پروسه بالیدنش یونکری، بارآوری کارش معیوب، توان رقابتش مصدوم، تولید ناخالص سرانه اش محقر است. در چنین جامعه ای شما بحث خارج سازی مایحتاج معاش و رفاه و امکانات اجتماعی و آموزش و درمان از داد و ستد کالائی، پولی سرمایه داری پیش می کشید. «این سوسیالیسم» است!!، اتوپیابافی است!! اصلا آویختن به «ُمثل» های افلاطون و تدارک مدینه فاضله افلاطونی است!!! باز هم پاسخ ما شفاف است. از سر راه کنار روید، ما چیزی فراتر از حاصل کار و تولید خود نمی خواهیم. حرفمان این نیست که همین امروز در جهنم گند و خون سوریه، کل مشکلات زندگی انسان عصر را حل می کنیم. بنمایه زلال سخنمان این است که دولت بالای سر نمی خواهیم، اجازه نمی دهیم که حاصل کارمان کوه سرمایه های تراست ها، بنگاهها، غول های مالی و صنعتی، اختاپوس دولت، ماشین قهر و سرکوب فیزیکی، فکری مستولی بر ما گردد. بسیار خوب می دانیم که چگونه آن را در خدمت معاش، رفاه، رشد آزاد انسانی خود به کار بگیریم. هر بخش آن را به چه کار اختصاص دهیم. از عهده همه اینها بر می آئیم، پیروزی خود را هم امر محتوم و مقدر نمی پنداریم. برای حصول این پیروزی، مبارزه و باز هم مبارزه هر چه آگاه تر، شورائی تر، بیدارتر می کنیم.
کارگران ضد سرمایه داری فعال جنبش لغو کار مزدی