یوسف بهمنی از جمله اعضای مجمع نمایندگان کارگران هفت تپه است. او به همراه پیشتازانی همانند ابراهیم عباسی منجزی، اسماعیل بخشی و دیگر نمایندگان سربلند مجمع نمایندگان، نهاد شورای گرای نوین، پایدار، پیشتاز و آگاهی بخشی را برای نخستین بار در جنبش کارگری ایران، سازمان دادند که از مجمع عمومی برآمده و فرا روئيده از خرد جمعی بود و هست و از سال ۱۳۹۶ به بعد اعتصابها، اعتراضها و مطالبات را با شهامت و وفاداری و آگاهانه به پیش برد. یکی از دستاوردهای تاریخی این رویکرد و این مجمع، پیشبرد باشکوه اعتصاب بیش از ۹۰ روزه هفت تپه در سال ۱۴۰۰ بود. و دستاوردهایی که اسماعیل بخشی در بخش پیشین کفتگو با دیدار نیوز و نیز یوسف بهمنی در این دیدار، به آنها اشاره میکند. روایت اسماعیل بخشی و یوسف بهمنی (بهمئی)، تجربه زندگی و تلاش و دستاورد کارگران و مجمع نمانیدگان شریف و برخاسته از درون جنبش کارگری هستند. این گفتگوها نیز سند زنده و تاریخی از ۸ سال اخیر جنبش کارگری در هفت تپه به شمار می آیدد. شیوهای نوینی که الگو شد و صنفی گرایی و درون خود بودگی و درچارچوب حکومتیها را کردند تا رویکرد افقی شورایی و سازمانیابی درونی خود طبقه و نه فرمایشی بورکراتیک تشکلدهی از بالا را که اسارتگر بوده و هست را برهم زنند، و در عمل و پراتیک شیوه شوراگرایی را نشان دهند و فرهنگ سازند.
در پیاده کردن این سند شنیداری، در نکات کاستی، کوتاهی از من است.
عباس منصوران/ سوم سپتامبر ۲۰۲۴
گفتگوی اسفندیار عبدالهی از دیدار نیوز
با یوسف بهمنی (بهمئی)
۲۹ اوت ۲۰۲۳
دیدار:
بعد از گفتگویی که با جناب آقای اسماعیل بخشی فعال کارگری داشتیم، با یک همکار بزرگوار ایشان جناب آقای بهمنی یا بهمئي گفتکویی خواهیم داشت…
بهمنی- سلام عرض میکنم خدمت شما گرچه گذشته ولی روزخبرنگار هم بهتون تبریک میگم و ممنونم از دعوتتان که این فرصت و در اختیارما قرگذاشتین که بتونیم در باره مسایل کارگری یه گفتمانی با هم داشته باشیم.
دیدار: ممنونم، بعد از فعالین کارگری که رنج گرفتاری و بازداشت و بگیر و ببند و اینها رو تحمل کردن، و طبیعتن تاثیرات خودشون هم را داشتن، شما هم در این حوزه در مرحله بعدی واقعن تاثیرگذار بودین. میشه یه ذره بگید از کجا و چه چیزی باعث شد که به جای اینکه یه کارگر ساده باشین و کاری به کار کسی نداشته باشین و به کار خودتون برسین، فعال گارگری شدی، میشه در این مورد توضیح بدین؟
بهمنی: مجبورم برای جواب به این سئوال، یک خرده برگردم به عقب تر، این نهال اعتراضات هفت تپه، سال ۸۶ کاشته شد، و ما تو اون سندیکا، ما یک پروسه خیلی بگیر و ببندی فضا، فضای آنچنانی نبود و دنیای اینترنتی نبود، اون موقع این نهال کاشته شد و امروزه واقعن یک درخت مثمر شده، وقتی راجع بهش صحبت میکنیم جای دیگه، دستاوردهایی که داشتیم امروز میتونیم بگیم واقعن به ثمر نشسته و باید همین روالی که تا امروز پیش رفته پیش ببریم. ما هم از بزرگای خودمون یاد گرفتیم، چطوری مطالبه گری بکنیم، وایسادیم و گوش کردیم و یادگرفتیم و به این نتیجه رسیدیم که توی یه عرصه باید فعالیت کردو از این حالت سکون خارج شد. و وقتی تضادهایی را دیدیم، وقتی اون فضا را دیدیم، وقتی فقر را دیدیم، دیگه نتونستیم سکوت بکنیم. بعضیها تونستند سکوت بکنند، ما بدبختانه یا خوشبختانه ما نتونستیم سکوت بکنیم هزینههاش هم پرداخت کردیم.
د- وقتی که من از حقوق صحبت میکنم یا هرکس دیگری، منظور دستمزد نیست. منظور حقوقه، دستمزد، بخشی ازحقوقه. شما که فعالیت کردید هم برای معیشت و هم حقوق انسانی آیا به حقوق خودتون هم پی بردید؟
ب- خیلی- ببنید اصلن، من یک کارگر ساده بودم، وقتی اومدم تو این زمینه، مجبور شدم برم مطالعه کنم، مجبور شدم برم یاد بگیرم، بعضی چیزا که اصلن نمیدونستیم چیه؛ حقوق کارگری، حقوق شهروندی، ما به خیلی از مسایل کارگران هست که ورود کردیم. اینا همه دستاورد و این بود که رو به جلو حرکت کردیم.
د- میشه از وقتی ورود کردید یه خاطرهای برامون بگید، مثالی بزنید؟
ب- من از زمانی که (شرکت) دولتی هم بود- من ۲۳ سال سابقه دارم- با انواع و اقسام مدیریتها هم کار کردم. همون وقتی که دولتی بود، شرکت رو رسوند به جایی که واگذار شد به بخش خصوصی، و اون فجایع را به بار آورد. اون فجایع را به بار آورد، بعدش برگشیتم به همون بخش دولتی که الان هست.
د-مراحل رو طی کردین.
ب- مراحل رو طی کردیم. اما یه چیزی که هس اینه که ما بیشتر تو تمام این مواضع به حقوق خودمون، به حداقلهای خودمون، به خیلی از اصول و قوانین خودمون که تو همین جمهوری اسلامی هست، اینا رو مجبور شدیم یاد بگیریم و ازشون استفاده کنیم. ازهمبن قوانین دست و پا شکسته خودمون که تا جایی که می تونیم این هزینهها را بیاوریم پایینتر. حالا یه جاهایی موفق بودیم یه جاهاییش هم نه.
د- منظور از پرسشم این بود که یه تصویری به ما بدید. اولین بار کجا بودید و چه جوری ترغیب شدید بیایید؟ همینجوری خودت بیا جلو.
ب- یادمه دولتی که بود اعتراض کردیم به همین وضعیت حقوق، حقوقا هم به وقع پرداخت نمیشدن ولی نه به صورتیکه دیده بشم. ولی اولین بار جلو فرمانداری بودم، اونموقع اسماعیل رو گرفته بودن
د-ساله؟
ب- سال ۹۷. اسماعیل رو گرفته بودن
د- اسماعیله؟
ب- اسماعیل بخشی، گرفته بودن و من دیگه اومدم اونجا ایستادم و اولین سخنرانی را که داشتم، گفتم چه چطور میشه که این همه پول را میدن به یک نفر و این همه اختلاس، ولی در برابرِ حقوق کارگره عاجزه و الان ما پنج ماهه که حقوق نگرفتیم.
د- این صحبت شما رو من گوش کردم.
ب- آره، اون اولین سخنرانی من بود که تو فضای مجازی کاملن پخش شد.
د- بعد از اینکه آقای بخشی رفت زندان، شماها بودین ادامه دادین.
ب- بله، آقای بخشی به یک نکته اشاره کرد. من همین حس شخصی خودمو می گم. اگر ما همون موقع یه خرده این انسجامو زودتر بهش میرسیدیم، آقای بخشی الان اینقدر هزینه پرداخت نمیکرد برای بازگشت به کارش. حالا ما میگمت. تا اون استخونه شکل گرفت، تا این چارچوبه شکل گرفت، یه خرده زمان برد ولی خوب ما ایستادیم پای کار.آقای بخشی تو تمام سفرهای ما، تمام جاهایی که باید میبود واقعن حمایت کرد و مثل یه استاد بزرگ.
د- به اون می رسیم، اینکه آقای بخشی چکار کرده و شما و دیگر کارگران چکار کردین، میرسیم. ولی میخوام که شما بگین که اقدامات تشکیلاتی شما و مطالبهگری تشکیلاتی شما، گاهی تا دم مجلس تا دم فرمانداری، ادامه پیدا میکرد ادامه پیدا کرد، چه دستاوردی فکر میکنید داشته؟
ب- ما به یک اصل پای بند بودیم. خرد جمعی– و هیچ و موقع خودسرانه عمل نکردیم. و اعتقاد داشتیم که کارگران رو باید تو تمام زمینهها دخالت بدیم. یه نمونه دیگه شاید بخواهید بپرسید، این بود که کارگر میرفت دنبال آقای بخشی و میگفت که بیا برای ما صحبت بکن. میرفتن، هزار تا کارگر میرفتن (محل کار) ایشون، می گفتن بیا به جای ما صحبت بکن و بیا این ندای ما رو تو فریاد بزن!
و با این خرد جمعی خودِ کارگر تشخیص میداد. می تونستیم بیایم تهران، با مجلس جلسه داشتیم. کارگر میگفت، کی بره، کی نره.
د- خود مکانیزم داشتین، شورا داشتین؛
ب- نه می گفتیم خودشون، همینطوری. میگفتیم اونایی می خوان که کی کی بره کی نره دستا بالا.
د- دمکراسی عمومی؟
ب- آره همه رو دخالت میدادیم توش. این قدرت رو کارگر داشت. آقای دادستان اومده بود تو شرکت، دادستان استان. اسمش دقیقن یادم نیست. کارگرا گفتن آقا نرید باهاش تو جلسه! نرفتیم.
د- ایوالله
ب- گفتیم آقا کارگرا گفتن نرید، نرفتیم. بحث من اینه این، این خرد جمعی اومد شکل گرفت. که مثلن گفتیم آقا حالا بیاین چه بکنیم؟ گفتیم بیایم سر و سامونش بدیم که چه بکنیم.
وقتی میگیم هفت تپهَ، هفت تپه! شما خودتون بچهی هفت تپه هستین، بعضیها فکر می کنن این «هفت تپه!» یه شرکته ،حالا درسته پرسونلش زیاده. هفت تپه ۱۲ هزار هکتار زمین مرغوب لِوِل آ دنیا رو داره، با وسعت و پهنا، سه چار تا اداره، تجهیزات، ترابری، شهر سازی، خدماتش همه چیز هست. راستش بخواهید، یک کشور کوچکه.
د- چند تا کارگر داره؟
ب- الان پنج هزار و خردهای بین پنجهزار و سیصد چهارصدتایی.خُب اومدیم سرو سامانش بدیم. چند نفر انتخاب کردیم به عنوان برگذار کنندهی این انتخابات مجمع (نمایندگان). از هر قسمتی تجهیزات مثلن میگفتیم شما ۱۰۰۰ نفرید دو تا نماینده بده، کارخونه شما ۱۵۰۰ نفرین سه نماینده بده، بازرگانی امور اداری شما سیصد نفرید، یک نماینده بده.. شد. ۲۲ تا ۲۳ نماینده شدیم، می نشستیم با هم صحبت میکردیم، به یه نتیجه میرسیدیم، می اومدیم به کار می گفتیم حالا قضیه اینطوریه، حالا چکار کنیم؟ حرکت بعدی رو اونا دیگه میگفتن، دیگه نمی گفتن موافق و…
د- کجا جمع میشدین؟
ب: در فرمانداری، ما یه سکو داشتیم به اون می گفتیم سنگر.
د- سنگرمقاومت اونجا شکل گرفت. همون که آقای بخشی میگفت ازش صحبت میکرد، همون سنگره..؟
ب-آره، همون سنگر مقاومت از اونجا شکل گرفت. از همون سنگر شروع کردیم. بعضیها قبول نداشتن برای سخنرانی کردن، کارگر اجازه بهش نمیداد بره بالا. این نبود که هرکسی بره بالا، اونجا صحبت کنه. مشخص بود، متن سخنرانی من از شب قبل مشخص بود که فردا چه صحبتی بکنم. مشخص بود از چه چیزی که باید صحبت کنم.
د- تخطی نبایس میکردی.
ب-آره، من میدونستم کارگر تا اینجا با هامه و اینو میگفتن انجام بدین، اینو براش انجام میدادیم . شکل میگرفت …
د- بنابراین، چه دستآوردهای مشخص یک، دو، سه، چهار تا الان داشتین؟
ب- اگر بخواهین کلشو بگم یا فقط از شرکت خودمان؟
د- نه شرکت خودتون.
ب-تاثیرات ملی. ما اولین شرکتی بودیم که تو تمام سخنرانیهامون، صحبتهای، مهندس (ابراهیم) عباس منجزی هست و خیلی بیشترین مورد توجه بود. طبق اصل ۲۷ قانون اساسی، اعتصاب و اعتراض حق مسلم ماست ….
د- ما هم در دیدار نیوز در کنار شما اصل ۲۷ را به بحث گذاشتیم. چند ساله، اما شما اجرا کردین.
ب- ما اجرا کردیمو ما تو تمام سخنرانیهامون میگفتیم اینو که ترویج بدیم که،
د-برای کارگر نهادینه بشه که کارگر این حقشه؟
ب- بله، این حقشه دوم ما جلسه داشتیم برای بازگشت به کار آقای اسماعیل بخشی. معاون سیاسی فرمانداراومد که : می گفت شما یه کاری کردین که کارگر اومده میگه من طبقه بندی مشاغل میخوام.
د- این دستاورده، این چی هست؟
ب- ببین، همسان سازی حقوقها، با ضریب با ضریبی هست که طبق قانون کار تعریف شده. حقوقها را خیلی تکون داد. یعنی به راحتی میشه گفت آقا حقوقی کسی که مثلن ده تومن می گرفت، یه دفه رفت رو هیچده نوزده تومن. گفت حالا همه کارگرا اینو می خواد! گفتم خدا را شکر. پس کار ما درست بوده. من اعتقادم این، البته این باب بر غلو هم نیست، کارگرا هفت تپه گفتم از سال ۸۶ که شروع شد، هرکدوم بالغ بر ۲۲ پرونده داریم. همشون هم اخلال در نظم عمومی بود. به هر دلیلی ما رو بازداشت میکردن، میریختن تو خونههامون، نهادهای امنیتی انگار می خواستن داعشی بگیره یا میخواست تروریست بگیره، نمی دونم میخواست سارق بگیره. اونا رو میتونم بگم راحتتر از ما میگرفتن با خشونت، جلو چشم بچهام دستبند میزدن رو دستم، عادت کردیم. من به بچههام میگم، هرجا
گیر کردی برو پیش پلیس. وقتی پلیس داره به من دستبد میزنه
د- چون بچه حس خوبی به پلیس نداره
ب- نه. اصلن. چطور؟ میگه من خلاف کارم.
د- عجب اینم جالب بود، درسته؟
ب- میگه بابای من چه کار کرده که پلیس دست بند زده به او. خوب وجهه را داری خراب میکنی!
د-چون به بچه یاد دادی که پلیس داره کار خوب میکنه!
ب- بعد ازهفت تپه،هپکو شروع میشه، بعد از هفت تپه، فولاد شروع شد، بعد از هفت تپه، بازنشسته اومد تو خیابون، بعد از هفت هفت تپه، معلم اومد، بعد ازهفت تپه، پرستار. جاده صاف کن تمام اینا هفت تپه بود، اما اصولی، یاد دادیم، یاد گرفتیم. ما بزرگترین اعتراضات واعتصابات کارگری را راه می انداختیم بدون اینکه از دماغ کسی خونی بیرون بیاد.
د- این دستاورده!
ب- آره، میگه این مطالبات ما، طبقه اصل ۲۷قانون اساسی. کجا باید بگیمیش آقا؟ تو راه و ساز وکاری بذار که ما بریم. ما هرجایی که خواستیم اعتراض بکنیم شما بهعنوان «اخلال علیه نظم عمومی» اومدی منو بازداشت کردی.
د-اصلن حق من کجاس، کجا مُصَرّح در اصل ۲۷ قانون اساسی.
ب- آره، من خود اقای نیکخواه تو مجلس از اقای شریعتی که اومده بود که دفاع بکنه از آقایون اسد بیگی که سمعن و طاعتا در خدمتش بود، اقای نیکزاد
د- علی نیکزاد مجلس؟
ب- بله علی نیکزاد، تو مجلس بهش گفت: مگه اینا بمب داشتن! که دستبند زدید؟! آقای صالح که برکنارش هم کردن، میگفت، این آقایون صلاحیت دارن، آقایون اسدبیگ، صلاحیت دارن که هفت تپه را بهشون دادن؟
(شریعتی استاندار وقت خوزستان) نمیتونست جواب بده. میگفت آقا یک کلمه، یا ها یا نه! نمیتونست جواب بده و شهامت جواب دادنو نداشت. و روزی که نامه نوشت و گفتن دارن، درجا عزلش کردن.
این دیگه از اون بُعدی بوده که مردم دیگه به این نتیجه رسیدن که باید دیگر مطالباتشون رو فریاد بزنند. باید برای مطالبهگری بیای، حرکت بکنی. این بُعدی بود که فکر میکنم خیلی سهمش را هفت تپه انجام داد.
د-شما در واقع درادامه فعالیتهاتون نهایتن از بخش خصوصی، خصولتی گرفتید دادین به هفت طرح
ب-طرح توسعه و صنایع جانبی-
ب- اینو دستاورد محسوب میکنید؟
ب- آره .
د- چون من اینواز آقای بخشی هم پرسیدم و گفت که در یک مقطعی، اعتماد به نفس ندارن خودشون اداره کنند و
ب- آره ما خیلی تلاش کردیم.
د- این دیگه راضی شدین!
ب- آره، ما باید تصمیم میگرفتیم دیگه. مثلن شستا اومده بود جلو، ما دیدیم شستا خودش، چهار روز دیگه ما رو آواره می کنه.
د- هفت طرح مال کیه مال چیه؟
ب- هفت تا طرح نیشکره. هفت تا طرح نیشکر بالغ بر ۸۴ هزار تن شکر تولید میکنه. هفت تا کارخونه هست که شکر تولید می کنه. یه هولدینگه. هفت تپه، شرکت مادر بوده. هفت تپه که تمام نیروی تخصصی که اونا بهش مینازند،همهاش از هفت تپه رفته. کارگر بازنشسته هفت تپه رفته اونجا، مدیر لایق، بهترین مدیرهفت تپه رفته اونجا کار کرده، اون منتقل نشد وهفت
د- اون هفت تا طرح به مرور از خود هفت تپه جدا شده بودن؟
ب- آره دیگه. اون مستقل شد، شد هفت تپه تنها،
د- حالا فهمیدم.
ب- هفت تپه تنها موند و اون سیستم مدیریت دولتی هفت تپه رو به جایی رسوند که هفت تپه زیان ده هست و هفت تپه هیچی ندارد، هفت تپه بدبخته،
د- که بهانه داد به بخش خصوصی.
ب- اوهم یه شبه اومد اونجا و، یادمه امیداسد بیگ، با دم پایی اومده بود. اومدن گفتن اینا صاحب شرکتن! شما از کجا اومدین کارت چیهِ؟ کوچکترین اطلاعی از شرکت نداشتن. اون یکیش بود. راجع به اون قضیه که گفتم راجع به دستاوردهای کلیامون هم که (کارگران) تو خواب هم نمیدیدن بالغ بر هزار و دویست تا هزار سیصد نفر کارگر که قراردادی شدن، عنوان گرفتن، گروه گرفتن، حقوقاشون هر روز به روزه. این مشکلات دغدغهی فکری که حقوق هست نیست نه، میدونه که حقوقش پنجم، ساعت ۴ بعد از ظهر حقوقش تو جیبشه.
د- یک سئوالی آقای بهمنی، علاوه بر این دستاوردها، خود شرکت از یک فلاکتی رنج میبرد، فلاکت بی نظمی مالی و سود، سوددهی اینم درست نشد؟
ب- نه، نه حالا من نقد قرار نیست که
د -ببین هفت تپه را می گم.
ب- هفت تپه خیلی وقته که دیگه کار زیر ساختی توش انجام نشد. مثلن فرض مثال، هفت تپه، گاوداری داشت، مرغ داری داشت، گوسفند داری داشت، باغداری داشت، همه اینها کامل بود، خوراک دام، کارخونه کاغذ پارس، حریر پارس، همه مجموعههای وابسته به هفت تپه هست، اما چیزی که برای ما کارگرا مهمه، بقای کارخونه هست
د-کارخونه، چی تولید میکنه؟
ب- شکر. اولویت اول ما الان شکر باید باشه و یه چیزی میخوام بگم، هفت تا طرح، یه دونه الکل سازی داره، ما هم یه دونه داریم،
د- یعنی اونا هفت تاشون یکی دارن،
ب- آره، اونا هفتاشون یکی دارن، اونا یه خوراک دام دارن، ما هم یه دونه داریم. اونا یه ام دی اف (MDF) دارن، ما هم یه ام دی اف داریم. این پتانسیل که شما بخواین بگین من به جرات میتونم بگم اگر اول کار زیر ساختی درست انجام بشه، به جای اون ۵۳۰۰ تا چهارصد نفر، ۵۳۰۰ تا ۴۰۰ نفر دیگر هم می تونن توی همین شرکتها مشغول بشن. اما چی شد، کارای زیر ساختی انجام ندادن .
د- چرا،
ب- چون به خاطر اینکه یا اون مدیر نتونست درست کار انجوم بده یا از ترس اینکه هنوز واگذاری قطعی نشده کارای زیرساختی..
د- پس شما اول نقدی که داشتین و اون۸۰ هزار تن به ۴۰ هزار تن رسیده مال کجا بود؟
ب- مال همین حال حاظره. ما تو کل تاریخ ۶۰ ساله شرکت این نبوده که کاشت، داشت و برداشت همه با هم باشه! ما حالا باید کاشت داشته باشیم، برداشتمون باید نهایتن برج یک تمام میشد، تا برج ۴ رفت. این گرما تو برج ۴ که باید تو برج چهار، نی که باید تو برج ۴ میشد یک و نیم متر، تازه بریده شده. خوب ما چیزی در حدود ۸۰۰ هزار تن نیشکر داشتیم. از این هشتصد هزار تن، با احتساب ۱۰درصد در بدترین شرایطش باید ۸۰ هزارتن شکر می زدیم، ۴۰ هزار تن زدیم، یعنی نصفش. و این همه زمین، نی خوب، نی ما خیلی سر تره از نی اون ۷ تا طرحه. اون نیاش یک ونیم متر هم نمیآد، نی ما تا ۴ متر میره بالا.
د-اون به خاطر حاصلخیزی زمینه؟
ب- بله زمین حاصلخیز، لِوِل آ است. الکی نیست.
د- این زیر نظر خود هفت تپه است؟
ب- آره همین ۱۲ هزار هکتار زمین درجه یک داشتیم. نی خراب شده.
د- چرا این مدیریت جدید این توسعه را انجام نمی ده؟
ب- این پول و داره میاره،حقوق داره پرداخت میشه،اما اونجایی که باید هزینه اون بشه انجام نمیشه…
د- انجام نمی ده؟
ب- نه بنظر من،من می گم حالا چه چیزی باعث میشه که نخوان هفت تپه راه بیفته و چرا نمیخوان هفت تپه جون بگیره.. بیاد بالا، کارخونه، اگر کارخونهای میشد تمام قطعاتش عوض میشد با این همه هزینههایی که کردن، میچسپیدن به کارخونه، یکسال بهرهبرداری یا دو سال بهرهبرداری، ما نیازی به طرح توسعه هم نداریم.
د- اضافیاش را صادرات می کردین!
ب- آره.
د- حالا یک سئوال خیلی مهمی. بیننده ممکنه متوجه نشه الان هفت طرح یا هفت شرکت به انضمام هفت تپه شد، ۸ تا یه هولدینگ تشکیل دادن؟ رئیسش چگونه انتخاب میشه، آیا بخش خصوصی محسوب میشه، بخش دولتی محسوب میشه؟ چی شده چه اتفاقی افتاده؟
ب- این طبق به قولی آقای بانک صادرت، و بانک ملی و بانک کشاورزی سهامداران این جا هستن.
د- همهاش! صاحب همهاش؟
ب- آره همهی ۸ تا. اونا تشخیص میدن و هیئت مدیره دارن. مدیرعامل رو تعیین میکنن.
د- کارگرا نماینده ندارن داخل هیئت مدیره؟
ب- نه! دارن.
د – دورهی آقای رئیسی، مرحوم رییسی، زمانی که قوه قضاییه بود. تو قوه قضاییه یکی از تلاشاش این بود که میخوان هفت تپه را به سر و سمامون برسونن ولی و در دولت هم اومد قضیه تا آخرای دولت ایشون هم هنوز.. هنچیز نشده. نکتهای جالبی داشتم مطالعه میکردم خیلی تلاش شده بود که از اسم آقای اسماعیل بخشی برای تبلیغات خودش استفاده کنه و ایشون را به سر کار برگردونه.
ب- درسته
د- و قول داده بودن اینطور که من شنیدنم که اگر آقای بخشی اینطور شنیدم آقای بخشی نرفته بود و قول داده بود اگر بیایی کمک کنی برای انتخاب رئیسی امتیازاتی بهش میدن یا برش میگردونن. آیا درجریان هستید؟
ب- راجع به اونکه امتیاز بگیره، راستش آقای بخشی برای همه مردم شناخته شدهاست و .. وِجهاش، شخصیتاش مشخصه، بر کسی پوشیده نیست. چیزی برای پنهان کردن نداره. گذشتهاش مشخصه، حالش هم مشخصه، چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است. و اما یه چیزی میمونه من سئوالم اینه آقای رئیسی اون موقع تو قوه قضاییه بود و این هم ناگفته نمونه، اونو من ریل گذاری شده می دونم.
ب- ما خودمون تریبون داشتیم صدامون همه میشنیدن، صدامون همه جا شنیده میشد. اینو باید ریل گذاری میشد. از جانب کارگران نباشه. صدای کارگر نباشه، صدا، صدای کس دیگهای باید باشه،
د- دیگری باید باشه، الا کارگر!
ب- آره.
د- اینصدا شنیده شده، دیده شده، کسی نباید از این براند استفاده کند،
ب- آره دیده شد، هفت تپه دیده شده.هفت تپه میآد میره راجع به هورالعظیم صحبت میکنه، هفت تپه میاد، راجع به سیسمونی صحبت میکنه، هفت تپه میاد راجع به خیلی از مسایل دیگه صحبت میکنه، مشکلات مردم، دغذغههای مردمو میگه، هفت تپه دیگر تنها به خودش معطوف نیست، هفت تپه به اون کارگر شهرداری که شش ماه حقوق نگرفته واکنش نشون میده، اینا باید ریل گذاری میشد تو دوره رئيس. ما شروع کردیم رفتن و اومدن به سمت تهران. اومدیم رفتیم و اومدیم و رفتیم تا گفتن آقا ما میدونستیم که ما هر لحظه منتطر این خلع بودیم.
اینا مارو کشتن تا خلع ید رو اعلام کردن. یعنی گذاشتن تا همه چی تموم شده تا بیاد برسه به ریاست جمهوری. اومدیم جلوتر تا ریاست جمهوری آقایون. من می گم آقای ريیسی میاد از تیزر آقای اسماعیل بخشی تو سخنرانیهاش استفاده میکنه، و میاد میگه: بشنوید صدای کارگران هفته را ! په کو؟!
د- سال ۹۶ یا سال …
ب- سالِ همین دقیقن تو تبلیغات ریاست جمهوری
د- همین سایل که پیروز شد؟
ب- آره، «بشنوید صدای کارگر ان هفت تپه را!» تیزر اسماعیل بخشی میاد صدای اسماعیل بخشی را پخش میکند. بعد همونجا تو دورهی قوه قضاییه بوده، اومدن تو دوره ریاست جمهوری. الان سه ساله، چرا شرکت به طرح توسعه واگذار نمیشه؟ مگه شما که یه شبه سند دادین به آقای اسد بیگی، الان سه ساله، چهار ساله هنوز این قضیه صورت نگرفته!؟
د- رسمیت نیافته، قانونی نشده.
ب- آره نیافته. نماینده مجلس میاد میره برای تیزر تبلیغاتیش از اسم اسماعیل بخشی استفاده میکنه.
د- من نام ببرم، اشکال نداره؟ بله این کعب امی؟
ب-اره ، بله همین الان هم برای مطالباتش با آقای پزشکیان عکس بخشی را زده.
د- با رضایت خودش این کارو کرده؟
ب- کی؟
د- با رضایت آقای بخشی؟
ب- نه اصلن ! حتا صحبتهای خود من برای جلیلی پخش کردن، واکنش نشون دادم. گفتم آقا من صنفیام! فعالیتم صنفیه، فعالیت من کارگریه. شما حق ندارین بیایی مصادره کنی!
د- کرد
ب- آره کرد، اومده بودن یه باندی برای خودشون درست کرده بودن تو شرکت که آقای جلیلی بیاد، اینطور میشه، اونطور میشه. گفتم ما به هیچ قضیهای اونطوری واکنش نشون نمیدیم. حالا سئوال من: به شما: اسماعیل بخشی بر حق هست یا نیست!؟ اگر نیست چرا استفاده میکنی ازش. اگر هست حقشو بهش بده. پنج ساله ما نشستیم
د- بازگشت به کار نشده؟
ب- نشده، پنج ساله ما نشستیم، منتظر بازگشت کار این آقا. همه جا هم رفتیم، کجاها که نرفتیم، استانداری، فرمانداری، اداره کار.. همه هم میگن مشکلی نداریم. بعدش که میرن پای رای، اونجا که باید برگرده، معلوم نیست! شرکت می گه: من مشکل ندارم، اداره کار میگه من مشکل ندارم، فرمادار میگه من مشکل ندارم، کمک میکنم. همه که میریم تکی تکی براشون همه میگن کمک می کنیم برگرده، اونجای که میخواهیم نتیجه بگیریم، میبینیم نه هیچ نتیجهای حاصل نشده. آخر میدونین بحث چیه، بحث من اینه که یه بدبختی که ما داریم تو این مملکت، این پروسهای که می خوان استعلام بگیرن، مثلن وزیر اطلاعات میخواد راجع به اسماعیل بخشی یه گزارشی بگیره، این پروسه میاد تو استان، استان میاردش تو شهرستان، تو شهرستان همون شخصی که باعث و بانی تمام این خرابکاریها و یعنی اصل صورت مسئله هست،
د- مثلن او باید استعلام رو بده.
ب- بده، بابا بدبختی من از همین شخصه. یه چیزی که برای نمی دونم بهش ورود کنم یا نه،
رئیس شورای تامین کیه؟ شهرستان کیه؟
د- استاندار.
ب- نه، تو شهرستان.
د- فرمانداره.
ب- خوب، تو شورای تامین کیا میان میشینن؟
ب- نماینده نیروی انتظامی، شهردار، فرماندار، دادستان، اطلاعات، سپاه
د- درسته، من سپاه رو نمی دونستم.
ب- آره،
د- حالا به نظر شما نماینده وزارت اطلاعات حرفش بیشتر بُرش داره یا فراندار؟
ب- نمیدونم.
ب- او خو رئیس شورای تامینه. حکایت مملکت ما هم با آقای پزشکیان هم همینه. کسایی دارن برای ما تصمیم میگیرن که به هیچکس پاسخگو نیستن. اصلن معلوم نی، پشت پردهان، کیاند، نمیدونیم.
د- آها متوجه شدم.
ب- نمی دونیم بری به کی بگی! کیو می خوای ببینی؟ هرکدومی که ما میریم، میگه آقا من مشکل ندارم! و پس مشکل کجاست؟ چرا جواب نمیدی؟ اصلن یکی بگه مشکل این آقا چیه!؟ این چیزی هم که میگم شما اگه می گید نه، آقا هشتکش# کنید! تمام کارگران هفت تپه حاضرند ده انگشتی برای آقای بخشی امضا کنن و برگرده سر کار. این یک مطالبه کلی ماست. یه مطالبه .
د- آقای پزشکیان اگربشنوند این برنامه ما رو به این قضیه میتونند ورود بکنند، اگه ورود بکنن، با توجه به شعار عدالت خودشون!
ب- والا شعار عدالت خودشون، فعلن با این وضعیتی که ما داریم میبینیم، فکر نمیکنم چنین اجازهای را داشته باشن.
د- توانش رو نداره.
ب- توننش رو نداره. چون باید از جای دیگه، من گفتم از جای دیگه باید این قضیه صورت بگیره. خیلی خلاصه گفتم. این فرمانده سپاه شهرستان، قدرتش خیلی بیشتر از فرمانداره. رئیس اطلاعات شهرستان، قدرتش خیلی بیشتر از فرمانداره و بقیه کارای اجرایی دیگه. این مشکل رو باید حل بکنن…
د- حداقل برای آقای بخشی باید اینو امیدوار باشیم.
ب- ایشاله، ما کاری نبود که نکردیم. ما به همه جا مراجعه کردیم. ما تمام راهها را رفتیم که کسی نگه چرا اینکارو نکردین. آقای بخشی ۵ سال سکوت کرد، ما افتادیم دنبال این کار. ما افتادیم به هرجا از اداره کارو. به اداره کار میگیم چرا آقا رای اینطوری دادی؟! آقا تو چه سندی داری؟ یه سندی تو طبق قانون خودت، تعلیقه سند بده، اخراجه سند بده! چی داری که تو اومدی اینو نوشتی!؟ حرفی نداره برای گفتن.
د- من می دونم، احتمالش اینه که میترسن برگرده آقای بخشی در محیط کار مدیریت مطالبه گری را به عهده بگیره، این هست.
ب- خوب. حالا یه سوال. کسی که باعث و بانی این شده که اسماعیل بخشی امروز داره این قدرهزینه میده، کسی که باعث شده معیشت ۵-۴ هزار کارگر، گروگان گرفته بود، اون وضعیت اسفناک بههوجود آورد که ما نونوایی میگفت دیگه پول نون ندارم بهتون بدم قرضی. الان بازار شوش الان دست هفت تپه است، دزفول دست هفته تپه هست. شما وقتی هفت تپه حقوق میگیره، برید بازار و ببینید؛ اصلن آدم نمی تونه راه بره. شما دهم پانزدهم برو نگاهش کن. تمام بازار منطقه به هفت تپه وابسته هست، شما کسی که معیشت تموم مردم رو به گروگان گرفته، کاری بهش ندارن، اسماعیل بخشی که صدا زده ،به تنگ اومده!
د- اسمش کیه؟ اسد بیگی؟
ب- کسی که شرکت رو داد به اسد بیگی. اون مهمه! بعد جالبتر اینه که همه ابرو باد و مه خورشید و فلک درکارند ووو همه در خدمت، آقا مخالف کارگر.
د- آقای بهمنی خدا وکیلی مرد و مردونه، لری .. کارگرای هفت تپه که سر کارند الان دارن حقوقشونو میگیرن اینا، نسبت به فعالیت برای افرادی مثل شما و آقای بخشی، امروز اون کار و حرکتی انجام میدند. سهمشون نسبت به همکارشون انجام میدن، برای بازگشت به کار یا جبران خسارات؟
د- خدا وکیلی!
ب- ببین بحث منم الان یکبار یه وقتی، یه حرفی – به قولی گفتی خداوکیلی بگوم- ما اعتراضات انجام میشد، روز اول دو هزار نفر بودیم، ببین مدیریت هم میکردیم. باید تاکید بکنم، مثلن میگفتیم آبیاری! الان باید بره کار بکنه. آبیار! تو نمیخواد بیایید اعتصاب. برو بچسپ به کارت، ما هستیم. بقیه بیان. خوب میدیدم کِش میآورد. میرفتیم یه ماه، میشدیم آقا هزارتا. هرچه میرفیتم جلوتر، هی افراد کمتر میشدن. اونجاییکه میخواستن دستبند بزنن، میشدیم ۴ تا ۵ نفر، دیگه.
اون کار بحث اینه که کارگر بنده خدا میدونه، مدیونه. این واقعیته. ما به امثال آقای بخشی مدیونیم، اون کارگری که الان با خیال راحت نون میبره برای زن و بچهاش، صدای من هم یشنوه، بدونه که مدیون آقای بخشیه. اسماعیل داره هزینه اش رو میده. که تو با خیال راحت سرتو میذاری زیر کولر میخوابی، یادت نره که ما شش ماه، شش ماه حقوق نمی گرفتیم. یادت نره، میگفتی پول شیر خشک ندارم، اون در میاومد و میگفت پول دارو ندارم، اون در میاومد می گفت هزار تا چیز دیگه ندارم. بحث اون هزینه دادنهس، ما تا کجا میتونیم هزینه بدیم! ولی همه متفقالقول پای اسماعیل بخشی هستن.
د- بله خدا رو شکر، این نکتهای هم در باره حراستیها داشتین. حراستها چگونه عمل کردن در طول این دوران مطالبهگری؟ در اصل ۲۷ هم که شما واقعن عملن تو میدان عمل، چون خیلی از اصول قانون اساسی ما داریم، من به عنوان یه آدمی که تخصصم قانون اساسیه، دانشگاه هم علوم سیاسی خوندم، در طول کارای ژورنالیستیام هم بر اصول قانون دمکراسی و ارکان قانون اساسی تمرکز داشتم ، این خیلی برام مهمه که کارگران این اصل شناسایی کردن و برای خودشون در واقع این رو گذاشتن روی میز و گفتن که کاری میخواهیم بکنیم قانونی است و چگونه عمل میکردن؟
ب- خوب، ما همینطور که دستاورد داشتیم، از اونطرف هم امنیتیها هم دستاورد داشتن. مثالی میزنم، همین چیزی که شما گفتین. راجع به یه صحبتی ما واکنشی نشون دادیم و گفتیم، مدیر عامل یه صحبتی کرده بود. گفتیم آقا این صحبت در شان و جایگاه من نیست، من ِکارگر هفت تپه دارم می گم. حالا اون بنده خدا، منظورش هم این نبود که گفت. ولی ما هم میدونستیم مظورشون اون نبود که گفت.
اون ادبیات در شان ما وو
د- اینجوری برداشت میشد.
ب-اون پخش شد.
د- چی بود؟
ب- اون گفته بود، منظورش این بود که ما هفت تپه را گرفتیم (آقای ناصری) روز اول که هفت تپه را گرفتیم، هفت تپه را دیگه پس نمیدیم. خوب بود. این خوب بود روز اول که اومد همه براش دست زدن، تشویق، فلان بهمان. چند روز بعد در اومد گفت:«خر، مال کسیه که سوارش شده، ما هم سوار این خر شدیم و پیاده نمیشیم»! من میدونم منظور تو چیه.
د- شنونده اینجوری برداشت کرده.
ب- آره، این چه صحبتیه؟! این صحبت در جایگاه شان و منزلت کارگرهفت تپه نیست. باید یاد بگیری که درست صحبت بکنی! ما اعتراض کردیم واکنش نشون دادیم، شدید. سینی غذا آوردنو گفتیم شاید فردا بیاد حرف بدتری بزنه، سینی غذا را آوردیم گذاشتیم درِمدیریت،
د—آره، من این تصویرشو دیدم.
ب- آره، اینو برنامه ریزی از اونجا شروع شد که نیروی حراست، نیرویی که بخشی و امثال بخشی برای قراردادی شدنش، برای نون امروزش، زحمت کشیدن، هزینهها دادن، رفتن و اومدن، چه هزینههای جسمی روحی، روانی، مالی، همه چی، خانوادگی، همه چی، همه اینا رو دادن، همون کارگر و «ساماندهیاش» کردن ریختن سر ماها، و یه حالت خیلی بدی درست کردن.
د- سوء استفاده کردن، از روحیات کارگری و نیاز کارگر!
ب- آره، مثلن گفته بودن این هفت تپه الان داره حقوقا رو داره میده، هرچه هم گفت تو نباید واکنش نشون بدی- تمام- تمام حقوق داده شده،
د- مثلن یکی از چیزا می تونم بگم. دیدی تا آدمای مثل آقای بخشی تا اینجا بودن اینجا هیچ نظمی نداشت و همهاش شلوغ بود، حالا همه چیز خوب شده و تغییر کرده، آدمای جدید اومدن-نمی دونن، درست میگم؟
ب- آره ، آره ، شما می خواین اینا نذارین کار بکنن، اینا رو میخواین فراری بدین. گفتیم ما اینارو (مسئولین جدید بعد از اسد بیگیها) خودمون گفتیم بیان. اما نگفتیم به هر قیمتی بیان. جایگاه و منزلت کارگر، نظارت شورایی برشون، کجا این پول داره خرج میشه!؟ اگر فردا شرکت و ندادن به اینا چی؟ این همه هزینه، این همه بدهیها چی میشه؟
ما گفتیم بیاد، اما خودمن نظارت میکنیم با همون مجمع (مجمع نمایندگان). آقا تجهیزات، نظارت بکن! کارخونه، نظارت بکن، کشاورزی، نظارت بکن، و بنشینیم با همدیگه صحبت بکنیم. راه کار بدیم. ما واکنش نشون دادیم. قضیه رو. ریخن سر ما، و یک وضعیت بدی رو درست کردن،
د- چه وضعیتی؟
ب- خوب، بزن بزن شد دیگه، درگیری شد شدید. همین نیروی حراست و یه چیز دیگه هم بعد از این قضیه. بعد از این ساماندهی شده بود، قشنگ. بعد از این قضیه میبینید مامور حراست، لگد میزنه به دانشجو، بعد از این قضیه که حراست میره کارگر اخراجی که می گه آقا همسان سازی اگه برای من هست،برای تو هم هست، بابا داره مطالبهی تو رو فریاد میزنه، کمکش نمی کنی، آسیب بهش نرسون، چوب لای چرخش نذار، خودمون هم این مشکلات رو داشتیم. ناگفته نماند. این دستای که باید دور کمرت بازکنی، به جای اینکه هلت بده، بری جلو، این دستا رو بازبکنی، نمیذارت بری جلو، بعد از اون قضیه بود که اون بلا رو سر فعالین کارگری فولاد آوردن، اینا میگم، اینم دستاورد امنیتیها، اونا که از هفت تپه شروع شد.
د- این دستاورد امنیتیها بود که از هفت تپه آغاز شد؟
ب- از هفت تپه آغاز شد،
د- به کجا کشید؟ به دانشگاه به؟
ب- به دانشگاه کشیده شد، به فولاد کشیده شد، به هرجا که باشه، الان حراست شده امنیتی. اصلن نیروی حراست داره میشه امنیتی،
د- حراست وظیفهاش چیه؟
ب- حراست از من، از شرکت. منم جز افراد این شرکتم. اصلن چنین حقی رو نداره! اصلن چنین مجوزی رو نداره. کدوم قانون به تو اجازه میده، او کارگره، منم کارگرم، مگه او از نیروی انتظامی داره حقوق میگیره!؟ یا او از اداره امنیتیها؟ شاید هم الان این چنین چیزی شده باشه، من نمیدونم. اونم حقوقش مثل من از،
د- چون من تعاریف رو نمیدونم می پرسم.
ب- اون هم یکیه مثل من. اون حقوقش، پنجم با من واریز میشه، اون تمام چیزای که من میگیرم، اونم میگیره، همهی چیزای که مال اون هست، جالب توجه اینه که تمام خواستههای او نو، کی فریاد زد؟
د- آقای بخشی
ب- حالا تو اون درگیری آقای بخشی نبود. ولی ما بودیم.
د- مفهومی عرض کردم . و جمله آخر.
ب- جمله آخر از خدا میخوام که یه طوری بشه که این دغدغهی ماها بر طرف بشه. من یه دغدغه بیشتر ندارم. بعد از اینکه، اول تو محیط خودمون دارم میگم، مسایلی مثل برای هورالعظیم، برای مهسا هم رفتیم، برای کیان پیرفلک هم رفتیم، همهجا ما در کنار مردم هستیم، هرجا مردم باشند، ما هم هستیم این نیست که من بگم چون من حالا حقوقم به روزه، مشکل ندارم، پس دیگه ساکت وایسم. نه! من اعتقادم به اینه،
د-در کنار مردم
ب- من می گم صدای من شنیده میشه، من دیده میشم پس بذار، حرف اونم بزنم، بذار اونم استفاده کنه از این قضیه. ولی الان میگم، تنها دغدغه ای الان خیلی اذیتم می کنه، بازگشت به کار آقای بخشیه. و هرکس که میتونه کمک بکنه ،هرکس تو هرجایگاهی می تونه کمک بکنه، بیاد این آقا برگرده سر کارش، تا ماهم لااقل این دغدغه فکری رو نداشته باشیم .و گرنه تا قیام قیامت، هرجایی که تریبونی بیاد دستم، هر جایی که بتونم دو خط بنویسم، هر جایی که بتونم اثرگذاری داشته باشم، میگم آقا اسماعیل بخشی .هرجایی که بشه. یعنی این شک نکن، یک درصد هم نه. نه من نه بچه هایی که فعالیت کردن، حتا همونایی هم اونایی که گفتم ریل گذاری شده، به اونور گرایش پیدا کردن، همونا هم میدونن که باید بازگشت به کار اسماعیل بخشی باشه.
من میگم آقا، هرکس که صدای منو میشنوه ،هر کس که می تونه کمک کنه، تو هرجایگاهی اسماعیل بخشی برگرده سر کارش. چون شرافت، من همیشه میگم، نذاریم معنی شهامت، صداقت، رفاقت، نمیدونم، اصول اخلاقی، اینا همه از بین بره، داره از بین میره تو مملکت ما.
د- خیلی عالی بود.
ب اینا داره معنی شهادت داره عوض میشه، بذارین اگر اعتقاد دارین،
د- معنی خودشونو داشته باشن.
ب- آره، بذارین مفهوم خودشونو داشته باشه. اسماعیل بخشی حرف، صدای چهارهزار کارگریه که الان با آرامش داره می خوابه، پنجهزار کارگریه که الان داره با آرامش حقوقشو میگیره و داره زندگیشو میکنه. خودش هم باید به این آرامش برسه…
د- تشکر