-
نادانی است اگر سوسیالیسم یا، بدتر از آن، کمونیسم را به برنامهای اقتصادی فرو بکاهیم. سوسیالیسم برنامهای تمدنی است و جز این نمیتواند باشد. بازسازماندهیِ کل تولید و بازتولید حیات اجتماعی قطعاً به اموری گستردهتر از اقتصاد، چه در معنای تدبیر منزل و چه موسّعتر از آن، مربوط است. پردازش و رسیدگی به امر سیاسی در دولتی که خود را سوسیالیست میخواند از اهم واجبات است. تلاش برای ابقای دولت، البته در شکلِ همچنان سوسیالیستیاش، شاید مهمتر از مسئلهی توزیع فلان اقلام تولیدی در بهمان وضعیت باشد. اما روشن است که این امر دیری نخواهد پایید. هرقدر هم که به ایمان تودههای باورمند به سوسیالیسم امیدوار باشید، باز هستهی سخت خودِ واقعیت دست شما را تا حدودی میبندد. افزون بر این، سوسیالیسم ابداً پروژهای یکباره نیست و اگر تجدیدپذیریِ آگاهانهاش در دستور کارِ روز نباشد، قطعاً زوالش نه دور خواهد بود نه دیر. اینکه با چه نامی دستاندرکارِ پیشبُرد این پروژهاید، اهمیت چندانی ندارد. مسئله آن است که تا حد ممکن بر سر گرهگاههای مبارزهی طبقاتی بایستید و در مسیر کمونیسم حرکت کنید. زیرا، چنانکه پیشتر هم گفتهام، «موقف کمونیستی یعنی پافشاری بر تضاد برای تحقق حرکت». گویی پیچیدگیِ مسئلهی ونزوئلا برای نوع بشر قدمتی تاریخیجغرافیایی دارد. میدانیم که وقتی کریستف کلمب به سواحل ونزوئلا رسید، «هنوز عقیده داشت که در آبهای چین است».[1] هرچه جلوتر آمدهایم، قضیه پیچیدهتر هم شده است. امروزهروز، با دولتی مواجهیم که با همهی فرازونشیبهایش هنوز اصرار دارد خود را دولتی سوسیالیستی متعلق به حزبی سوسیالیستی بخواند. دولتی که بر حسب معیارهای متعارف دموکراسیهای امروزین در سراسر جهان برآمده از روندهای دموکراتیک انتخاباتمحور بوده و هست. گرفتاریها و مصائب حال حاضر دولت ونزوئلا نسبت به سالهای قبل بیشتر شده است. هرچند در سطح اقتصادی توانسته از موانع عمدهی سالهای گذشته عبور کند. اما تنشهای این دولت با حزب کمونیست، از یک سو، و با بخشهایی از طبقهی کارگر، از سوی دیگر، فزونی گرفته است.
-
نخستین چیزی که باید دربارهی روند انتخابات در ونزوئلا گفت به سلامت این انتخابات برمیگردد. این انتخابات با حضور 365 ناظر از 65 کشور برگزار شده است که در نوع خود در سطح جهان کمنظیر است. این ناظران از سازمان ملل، اتحادیهی آفریقا و، مهمتر از همه، CEELA (شورای ناظران متخصص انتخابات در آمریکای لاتین) بودهاند. دولت ونزوئلا اینبار از اتحادیهی اروپا کسی را دعوت نکرده است، و دلیل آن هم اعتراض به تحریمهای ظالمانهی این اتحادیه علیه مردم ونزوئلا بوده است. اما جالب است بدانید که در دورههای قبل، مثلاً دورهای که گوایدو خود را رئیسجمهور ونزوئلا خواند، دولت ونزوئلا از اتحادیهی اروپا خواست تا ناظرانی برای نظارت بر سلامت روند انتخابات به ونزوئلا بفرستد اتحادیهی اروپا از این کار سر باز زد، اما بعد از انتخابات اعلام کرد که نتیجهی انتخابات را نمیپذیرد! البته، میتوان در روند انتخابات و روند شمارش آراء دقیقتر شد. دولت ونزوئلا معمولاً جزئیات مربوط به صندوقهای رأیگیری را چند روز پس از انتخابات منتشر میکند. خوب است این را هم بدانیم که در چند سال اخیر در آمریکای لاتین هرگاه که چپگراها پیروز شدهاند، رسانههای امپریالیستی در صحت آن انتخابات تردید وارد کردهاند. جالب اینجاست که همین رسانهها بر درستیِ نتایج انتخابات دیگری که راستگراها پیروز آن بودهاند صحه گذاشتهاند.
-
اما مسئله چندان به روند شمارش آراء و اینها برنمیگردد. شاید بیش از هر چیز دیگر، این عدم یکدستی و وحدت اپوزیسیون است که نمیتواند دولت حزب متحد سوسیالیستی را از قدرت کنار بزند. نگاهی به میزان آرای رقیب اصلی مادورو که مورد تأیید بخش قابل توجهی از اپوزیسیون بود به علاوهی میزان کسانی که رأی ندادهاند حاکی از آن است که چهبسا این اپوزیسیون با رسیدن به یکجور وحدت بتواند مادورو را شکست بدهد. چیزی که دربارهی خود دولت مادورو خطرناک مینماید این است که درحالحاضر دولت ونزوئلا نمایندهی اکثریت قاطع مردم ونزوئلا نیست. این دولت اگرچه فعلاً توانسته پایههای قدیمیِ حامیان خود را حفظ کند، اما باید اذعان کرد که از نظر بسیاری از مردم ونزوئلا دولتی مقبول و مشروع نیست. فارغ از استلزامات و اقتضائات مربوط به دموکراسی صوری، خودِ مسئلهی فوق مسئلهی بسیار خطرناکی است. دولت مادورو بهرغم اقدامات درست خود طی سالهای اخیر متأسفانه بخش قابل توجهی از کسانی که حامیاش بودند را از دست داده است. البته این را هم میدانیم که دولت مادورو طی چند سال اخیر متأسفانه اقدامات بهاصطلاح راستگرایانهای هم در زمینهی اقتصاد داشته است. هرچند هنوز در زمینههایی چون بهداشت و درمان و آموزش به میراث عدالتخواهانهی خود پایبند است، اما در زمینههای دیگر کاملاً دست سرمایهی خارجی را، گویی برای غارت منابع ونزوئلا، باز گذاشته است. دولت مادورو با گذر از مرحلهی ابرتورمهای چند سال پیش، به نقطهای رسیده است که فرصتهای مناسبی در اختیار سرمایههای خارجی بگذارد. البته، قاعدتاً، انتظار ما از دولتی که خود را سوسیالیستی میداند این است که با عبور از مرحلهی دشوار قبل، بتواند وضعیت طبقهی کارگر را بیشازپیش سروسامان بدهد.
-
در «برادرکشی در ونزوئلا» دربارهی اختلافات حزب سوسیالیست متحد و حزب کمونیست ونزوئلا صحبت کردم. این اختلافات مدتهاست که آغاز شده و شوربختانه روزبهروز دارد وضعیت بدتری به خود میگیرد. در آخرین تحولات مربوط به این اختلافات، حزب کمونیست دو تن از اعضای قدیمی رهبری این حزب را اخراج کرده است. حزب کمونیست عملاً دوپاره شده و بخشی از آن که حزب کمونیست «سنتی» خوانده میشود هنوز حامی دولت مادورو است. اما بخش دیگر آن که ابتکار عمل این تحولات در دستش بوده، از انریکه مارکز در انتخابات دفاع کرده است. انریکه مارکز اما فقط 24/0 درصد آراء را به دست آورده است که تقریباً فرقی با هیچ ندارد. اورسولا آگیلرا، یکی از رهبران اخراجیِ حزب کمونیست، حمایت این حزب از مارکز را نوعی پیمان با راست افراطی خوانده است. اما بیایید ببینیم انریکه مارکز کیست؟ مارکز نمایندهی حزب سنترادوس است که عملاً حزبی راستگرا به حساب میآید. این نکته هم گفتنی است که پیش از انتخابات مادورو و مابقی نامزدها توافقنامهای با این مضمون امضا کردند که نتایج انتخابات هرچه باشد آن را بپذیرند و به حکم دیوان عالی کشور تن بدهند. تنها دو تن از نامزدها از پذیرش این توافقنامه سر باز زدند. یکی، ادموندو گونسالس که نامزد اصلی اپوزیسیون بوده و 18/43 درصد هم رأی آورده است؛ دیگری، همین انریکه مارکز. مارکز در مصاحبهاش با ال پاز بیشترین تأکیدش روی آزادیهای دموکراتیکی است که، به نظرش، چاویسمو آن را از مردم ونزوئلا گرفته است. وی گرچه صحبت زیادی در خصوص رویکردهای اقتصادیاش نداشته است، اما بهطور کلی در جناح راست قرار میگیرد. در عین اینکه میکوشد از کلیت اپوزیسیون فاصله بگیرد، اما در گذشته پیوندهای وثیقی با این اپوزیسیون داشته است؛ اینک خود را راه سومی فراتر از اپوزیسیون و دولت مستقر میخواند. حزب کمونیست اعلام کرده است که به خاطر بازپسگیری آزادیهای دموکراتیک از مارکز حمایت میکند، موضعی که باید آن را تأسفآور خواند!
-
ما پیشتر دربارهی مشکلات و مسائلی که حزب کمونیست با دولت مادورو دارد حرف زدهایم. اما مهمترین مسئلهای که باعث شده حزب کمونیست دیگر عملاً و علناً از دفاع از دولت مادورو دست بکشد و از نامزد دیگری حمایت کند چه بوده است؟ مطابق با بخشی از قوانین دولتی و دیوان عالی ونزوئلا، این دولت در شرایطی خاص میتواند در ترکیب و چینش رهبری احزاب تغییراتی ایجاد کند. در اوت 2023، دادگاه دیوان عالی اعلام کرد که رهبری حزب باید کنار برود و گروهی به رهبری هنری پارا رهبری حزب کمونیست را به عهده بگیرد. بخشی از حزب کمونیست با این حکم موافق و برخی مخالف بودند. موافقان همان کسانی هستند که اخراج شدند و اینک به آنها سنتیهای حزب کمونیست میگویند.
-
اعتراضات پس از انتخابات دیگر به چیزی معمول در ونزوئلا تبدیل شده است. هربار و پس از هر دور از انتخابات، مخالفین به خیابان میریزند و میگویند که تقلب شده و دولت مادورو نامشروع است. گذشته از سلامت تقریبیِ انتخابات، نکتهی جالب این است که اپوزیسیون ونزوئلا درحالحاضر حتی مانند گذشته توانایی اردوکشی خیابانی هم ندارد. این از طرفی بهخاطر شکافهای فزایندهی اپوزیسیون ونزوئلاست (بهرغم شعارهایی که دائماً در خصوص وحدت سر میدهند)، و از طرفی هم بابت اینکه دولت مادورو توانسته بخشی از اقشار متوسط را راضیتر از پیش کند. اما نکته اینجاست که دولت ونزوئلا طی چند سال اخیر آزادسازیهای اقتصادی زیادی، بهویژه در صنعت نفت، انجام داده است. در کنار این آزادسازیها، شاهد فشارهای نابجا و بیش از حد به حزب کمونیست هم بودهایم (امری که باعث انشقاق در حزب کمونیست و منحرف شدن بخش قابل توجهی از آن شده است). به موازات همهی اینها، اعتصابهای کارگری و اعتراضات غیرامپریالیستی در این دوسهسالِ اخیر افزایش یافته است. دولت مادورو به بعضی از این اعتصابها و اعتراضات پاسخ داده و مطالباتشان را برآورده ساخته، اما در مواجهه با برخی از آنها سرکوب را در پیش گرفته است. البته پر واضح است که تشخیص اعتراضات معیشتیِ واقعی از اعتراضات امپریالیستی در آن وضعیت دشوار است؛ اما مگر این کمترین چیزی نیست که باید از دولتی که ادعای سوسیالیسم دارد داشته باشیم؟
-
اما مهمترین روندی که طی سالهای اخیر در ونزوئلا باید هدف بحث و البته انتقاد کمونیستها باشد آن است که مقاومت در برابر امپریالیسم نمیتواند صرفاً به استقلال سیاسی محدود شود. روشن است که اگر نتوان منابع جامعه را به سمتی هدایت کرد که پیشرفتهای برنامهریزیشدهی اقتصاد برای برطرف کردن نیازهای تودههای کار را برآورده سازد، و اگر – در مقابل – منابع را جهت سودافزایی در اختیار سرمایهداران قرار داد، بهمرور رفع نیازهای ابتدایی جامعه هم دچار مشکل میشود. نتیجهی ناگزیر این روند نیز چیزی نیست جز از بین رفتن همان استقلال سیاسی. شاید از دولت مادورو انتظار نرود که بخواهد یا حتی بتواند سرمایه و مالکیت خصوصی را کاملاً سرکوب کند، اما دستکم این انتظاری معقول است که سرمایهداران را وادار سازد تا به گونهای برنامهریزیشده منابع را کانالیزه کنند. طی سالهای اخیر روند سرمایهگذاریهای دولت چاوز در مردم و تواناییهای ایشان و تلاش برای سازماندهیهای کارگری در محیطهای کار از سوی دولت مادورو تدوام نیافته است؛ سرمایهگذاریهای بیشازحد در بخش انرژی و آن هم با تمرکز منافع در دست سرمایهداران خرد و کلان شاید اصلیترین اشتباه دولت مادورو بوده؛ البته امیدوارم به اشتباهی نابخشودنی تبدیل نشود.
-
با همهی اینها، هنوز دولت ونزوئلا بسیاری از امتیازاتی را که طی دو دههی اخیر در اختیار طبقات کارگر و فرودست گذاشته حفظ کرده است. مسکن سالم که در ونزوئلا برای بخشهای زیادی از فرودستان آرزویی محال بود، امروز به واقعیتی ملموس بدل شده است. هنوز کمونهای محلی در ونزوئلا حضور دارند و نقشی حداقلی در مدیریت اجتماعات کوچک خود دارند. نیازی به گفتن ندارد که تنها راه بقای حزب سوسیالیست متحد هرچهگستردهتر کردن این سازوکار است. مثلاً اعطای خودمدیریتی کارگری که در زمان چاوز به بخشهایی از تولید داده شده بود، باید گستردهتر از پیش بشود. در کنار همهی اینها، ونزوئلا هنوز از استقلال سیاسی نسبت به امپریالیسم برخوردار است که با توجه به منابع این کشور و جایگاه گیتاسیاسیاش حقیقتاً چیز مهمی است. در دو مقالهای که پیشتر دربارهی ونزوئلا نوشتهام و در مطالبی که کمونیستها اینور و آنور در باب وضعیت ونزوئلا نوشتهاند، چراییِ دفاع از دولت حزب سوسیالیست متحد را توضیح دادهایم. فعلاً اوضاع چنان است که باید بر همان موضع بمانیم. تا چه پیش آید!
Check Also
خود مدیریتی روژآوا، سوریه… ترجمه فارسی… که در “مدیا نیوز” به زبان انگلیسی منتشر شذه است ـ عباس منصوران
این نوشتار ترجمه فارسی نوشتاری است که در مدیا نیوز به زبان انگلیسی منتشر شده …