آزمونی دیگر در جدال با نظام اسلامی ایران ـ حسین خاتمی
مسعود پزشکیان کاندیدای گزینش شده رهبری و منتخب اصلاحطلبان، برای ترغیب و کشاندن مردمان بریده از رأی دادن در انتخابات پیشین رژیم؛ در اولین گفتار خود به منظور شرکت در نمایش ۸ تیر ماه ۱۴۰۳ حکومت اسلامی، پیشاپیش سرسپردگی مسبوق به سابقه خود را به رهبر معظم یادآوری کرده است. او در زمانی که وزیر بهداشت خاتمی بود نیز هرگونه شکنجه شدن و قتل زهرا کاظمی خبرنگار جانباخته در زندان اوین را به دستور ولایت امر خود، خامنهای، نفی و تکذیب کرده بود.
حال که ”اصلاح طلبان“ میبینند حکومت اسلامی درگیر با بحران فراگیر اقتصادی و نیز کنده شدن اکثریت مردم از نظام اسلامی دچار مشکلات عدیده حکمرانی شده است، خام خیالانه، قند در دلشان آب شده، به طمع دستیابی مجدد به گوشهای از قدرت سیاسی، خصوصا به دنبال تایید پزشکیان که قطعا با اشاره بیت رهبری بوده است، بوق شرکت در انتخابات را برداشتهاند. به این امید که شاید ”رهبر“ حاضر به تجدیدنظر در سیاست خالصسازی خود شده، به این جماعت هم سهمی از قدرت سیاسی را خواهد بخشید. به همین دلیل تمام توان خود را به کار گرفتهاند تا با افزایش تعداد شرکتکنندگان در رأیگیری و انتظار کسب آراء بالا بتوانند نماینده ذوب در ولایت خود را بر کرسی ”ریاست “ بنشانند. حال آنکه همه شامورتی بازیهای حکومت برای چشمک زدن به نماینده اصلاحطلبان و روزنهگشایان و استمرارگرایان و تبلیغ افزایش تعداد رأیدهندگان، نه تغییر خطمشی هسته مرکزی قدرت که بیشتر شوی انتخاباتی است که وجه کمرنگتر آن کسب مشروعیت بینالمللی و وجه پررنگتر آن تهیه خوراک برای مصارف داخلی است.
هرچند پروسه کنشگری شهروندان امیدوارمان میکند که اکثریت مردم همچنان متعهد به ”دیگه تموم بودن ماجرای جریان اصلاحطلب و اصولگرا “در میدان کارزار تحریم انتخابات هستند، اقشار متفاوت جامعه و نیروهای سیاسی اجتماعی گوناگون و مبارز نیز در این آزمون انتخاباتی دروغین؛ عیار رادیکالیزم خود را نشان خواهند داد.
ابوالفضل قدیانی به درستی و با شهامت در بیانیه ۲۵ خرداد به تشریح اوضاع پرداخته است:
«. . . به گمان من تحریم موفق انتخابات ۱۴۰۲ (انتخابات مجلس با مشارکتی محدود که به کذب ۴۰درصد اعلام شد زنگ خطر را برای این نظام به صدا درآورده است. مستبد به خوبی میداند که اکثریت همین شرکتکنندگان نیز یا از سر ترس و اجبار شغلی و معیشتی و یا به خاطر رقابتهای منطقهای حاضر شدهاند در انتخابات مجلس ۱۴۰۲ رأی دهند) مستبد حاکم و اتاق فکرش را واداشته که مکر دیگری را در کار کنند. این مکر همانا اجازه حضور چهره به زعم بعضی موجهی از گزینههای اصلاحطلبان در انتخابات ریاست جمهوری است. به نظر میرسد ناکارآمدی دولت ابراهیم رئیسی، تشدید بحرانهای اقتصادی و اجتماعی، تغییرات آتی در صحنه سیاست بینالملل و امکان خیزش مجدد جنبش زن، زندگی، آزادی نیز مزید بر علت شدهاند تا مستبد امروز ایران دوباره متشبث به صندوق آرا شود. شاید خودکامه ایران و اتاق فکرش به این نتیجه رسیده باشند که حتی میتوان، در صورتی که آتش انتخابات داغ شد، به یک دولت نیمبسمل بهاصطلاح اصلاحطلب تن داد. با سر کار آمدن چنین دولتی او وانمود خواهد کرد که مشروعیت حکومتش را، که بالکل از دست رفته، دوباره بدست آورده است و شیب تند مشروعیتزدایی از استبداد ولایت مطلقه فقیه را معکوس کرده است. البته به نظر من مطلوب او برپایی انتخابات نمایشی- فرمایشی با هیزم تتمه مقبولیت اجتماعی جریان اصلاحطلب بر سرکار آمدن رئیسجمهور به اصطلاح اصولگرا خواهد بود تا هم روند خالصسازی را تکمیل کند و هم با پروپاگاندای برگزاری انتخابات رقابتی، برای خود مشروعیت بینالمللی بتراشد.
. . . اگر مجلس و دولت منویات مستبد امروز ایران، علی خامنهای، را موبهمو اجرا نکنند این حاکمیت موازی و با دخالت مستقیم نهادهای امنیتی و نظامی هرگونه عدم همراهی را منکوب میکنند. البته تشکیل این حاکمیت موازی بیهزینه نبوده و نیست. این نهادها و بنگاهها به موازات دولتهای مستعجل و مستأصل و معطل جمهوری اسلامی، مشغول بلع و غارت و حیفومیل ثروت ملی مطابق منویات ولی فقیهاند تا با توزیع رانت، سیاهیلشکر ویژهخوار و جیرهخوارشان در روز مبادا این مردم جانبهلب رسیده را سرکوب کند. در این ساختار استبدادی، اگر به فرض بعید اجازه داده شود که مسعود پزشکیان از صندوقهای رأی بیرون بیاید و او نیز ناگهان و برخلاف نشانههای فعلی، قصد کند که تغییرات جدی در مدیریت کشور ایجاد کند، حاکمیت موازی دستبهکار میشود و با بحرانآفرینی و مختل کردن کارویژههای دولت، عملاً اجازه بهبود احوال ملک و ملت را نمیدهد.
. . . دیری است اثبات شده است که امید اصلاح امور از سیاستورزی عافیتاندیش صندوقمحور در ساختار سیاسی ایران توهمی بیش نیست. بحران معیشتی از سال ۹۶ و در زمان دولت روحانی و مجلس دهم مجدداً فراگیر شد و در زمان دولت رئیسی و مجلس یازدهم تشدید شد. کشتار آبان ۹۸ در زمان دولت روحانی و مجلس دهم بود و کشتار ۱۴۰۱ در دولت رئیسی و مجلس قالیباف. به گمانم دیگر اظهر من الشمس است که هیچ دولت و مجلسی در این ساختار استبدادی فاسد نمیتوانند از گسترش بحران جلوگیری کنند. سؤال این است که آیا بیست و هفت سال آزمودن و آزمودن و آزمودن و صدباره به سد سدید استبداد خوردن، سیاستورزان را بس نیست تا از اضغاث احلام ” استفاده از فضاهای حداقلیای که استبداد نبسته است“ بیدار شوند؟ بس است مگر آنکه خود را به خواب زده باشند. بس است اگر بخواهند بفهمند که خسارت و خسران بقای استبداد آنقدر عظیم است که هر بهبود جزئی فرضی را به محاق میبرد. بس است اگر بخواهند که ببینند مستبد امروز ایران بازی انتخابات را به مضحکه انتصابات بدل کرده است و از آنچه از صندوق این سیاهبازی در میآورد به جهان سکه مجعول مشروعیت میفروشد…»
چکیده تحلیل فوق چیزی نیست جز گذر از حکومت اسلامی و استقرار و برقراری جمهوری دمکراتیک سکولار.
اصلاحطلبان قطعا یادشان نرفته که در ”انتخابات“ ۱۴۰۰ نیز همین شورای نگهبان، همتی را تایید کرد که این جماعت ”اصلاحطلب“ هم از او حمایت کردند، الان اوضاع چه تغییر اساسیای کرده که بعد از یک دوره به اصطلاح تحریم انتخابات مجلس ۱۴۰2 دوباره کاسه داغتر از آش شدهاند برای شرکت در انتخابات. شاید الان پشیمان گشتهاند و طلب بخشش دارند که دست و پا شکسته انتخابات مجلس را به حساب خودشان تحریم کرده بودند، ، شاید به این نتیجه رسیدهاند که دنیا که فعلا با بیت و حکومت اسلامی کاری ندارد (نمونه آن آزادی حمید نوری)، پس هسته سخت قدرت در جایگاه خود باقی خواهد ماند اما سر بیموی اصلاحطلبهای پرمدعا بیکلاه، پس باید وارد معرکه شد و سینه چاک داد برای ترغیب مردم به شرکت در انتخابات!
با عاریت گرفتن از گفته مارکس در ”هجدهم برومر لوئی بناپارت “ که:
«هر بار که خرده بورژواها به یکی از خاکریزهای استبداد در برابر خود میرسند پا را در یک کفش میکنند تا حتما با انتخابات معجزه کنند. خردهبورژواها با این کار، کارگران را نیز به ناتوانی خود آلوده میکنند.» میتوان گفت:
کارگزاران سرسپرده حکومت اسلامی رانده شده از حلقه مرکزی قدرت، هربار که به یکی از خاکریزهای استبداد در برابر خود میرسند پا را در یک کفش میکنند تا شاید با انتخابات معجزه کنند…!
حسین خاتمی 28 خرداد 1403