سند اساسی دوران گذار برای انتقال حاکمیت به ما مردم ایران (به عنوان یک قانون اساسی موقت لائیک و غیر ایدئولوژیک) ـ علی صدارت
سند اساسی دوران گذار برای انتقال حاکمیت به ما مردم ایران (به عنوان یک قانونِ اساسی ِموقتِلائیک و غیرِایدئولوژیک):
ویژگیهای نقشه راه در سه دوران:
۱- دوران فعلی: از همین حالا تا زمان سقوط فیزیکی رژیم، و سپس
۲- دوران موقت انتقالی: بعد از سقوط فیزیکی رژیم، گردانندگی و تدبیر امور کشور با یک دولت موقتِ انتقالی با قانون اساسی موقت(یعنی همین سند) و انتخابات آزاد برای مجلس موسسان، بحث و تدوین و تصویب قانون اساسی غیرِ موقف، و بعد انتخابات آزاد برای انتخاب نمایندگان مردم در دولت غیرِموقت، قانون اساسی جدید، و بعد
۳- دوران غیرِموقت: منحل شدن دولت موقت بلافاصله بعد از رسمی شدن دولت دائمی طبق قانون اساسی جدید.
این سند متعلق به هیچ شخص و گروه خاصی نیست، و صاحب آن در واقع، همگیِ خودِ ما مردم ایران هستیم. در نتیجه، ضمانت اجرایی اصول این سند هم همگیِ خودِ ما مردم ایران هستیم. مردمسالاری را، فقط خودِ ما مردم میتوانیم، و فقط خودِ ما مردم باید برقرار کنیم، نه قدرتها!
این قانون اساسی متعلق به هیچ شخص و گروه خاصی نیست، و صاحب آن در واقع، همگیِ خودِ ما مردم ایران هستیم. در نتیجه، ضمانت اجرایی اصول این قانون اساسی هم همگیِ خودِ ما مردم ایران هستیم. مردمسالاری را، فقط خودِ ما مردم میتوانیم، و فقط خودِ ما مردم باید برقرار کنیم، نه قدرتها!
❊
بریدهها و تکههایی از مصاحبهٌ امروز:
هدف اصلی: استقرار، استمرار و پیشبرد مردمسالاری.
وسیله: مردمسالاری و خشونتزدایی و حقوقمداری.
هدف، هرگز روش و وسیله را توجیه نمیکند؛ کلیشهی «هدف وسیله را توجیه میکند» دروغی بسیار خطرناک است که در طول تاریخ، آیندهی بدی را برای تصمیمگیرندگان رقم زده است.
…احزاب و تشکیلات و گروهها و افرادِ خشونتطلب و خشونتگستر و معتقد به روشهای قهرآمیز و مبارزهٌ مسلحانه، هر چه بیشتر مطرود و منزوی میشوند. این طرد و انزوا از جمله، و به مقدار زیاد، به علت وابستگی آنها به قدرتهای خارجی بوده است، که در واقع به معنای تجاوز به حق استقلال است، تجاوزی که ایرانیان به هیچ وجه آن را تحمل نمیکنند…
…برای رسیدن به هدف مردمسالاری، هیچ چارهای نیست مگر با راهها و روشهایی که با مردمسالاری خوانایی داشته باشد، و باید با استفاده از وسیلههایی باشد که با هدف مردمسالاری مطابقت داشته باشد. در مورد اشکالات پخش برنامه باید بگویم که متأسفانه مجدداً هک شدهام، هرچند ظاهراً توسط وسایل موجود، جلوی هکرها گرفته شده است…
گوگل به من اطلاع داد که یک هکر وابسته به دولت یا دولتی خاص در این حملات فعال بوده است.
من از آن هکرها و همچنین سربازان گمنام سایبری چه در ایران و چه در خارج، دعوت میکنم که تا دیر نشده، به آغوشِ بازِ مردم بازگردند و در ساختن سرنوشتهای خوب و خوبتر، و در مسیر خشونتزدایی مشارکت کنند.
…به طور کلی دو راه پیش روی ماست:
اول: خشونتها، سانسور، خودسانسوری، تخریب و ترور شخصیت؛ و
دوم: مردمسالاری، انسانیت و حقوقمداری.
در حقوقمداری، هیچ تبعیضی بر اساس دین، مذهب، جنسیت (زن یا مرد بودن) و محل زندگی نباید وجود داشته باشد.
به هموطنانی که در دستگاههای امنیتی، اطلاعاتی، نظامی، انتظامی و حتی پرسنل کشوری رژیم مشغول به کار هستند، صریحاً اعلام میکنم که عذر «مأمور و معذور» پذیرفته نیست.
پایههای رژیم بر اساس تحلیلهای خودِ اطلاعاتی-امنیتیها متزلزل است و سقوط آن محتوم است.
همین کسانی که به شما فرمان میدهند، در بزنگاه شما را فدا خواهند کرد. مثال آمریکا (ماجرای ونزوئلا) را آوردم که وزیر جنگ امریکا (Pete Hegseth) پس از دستور کشتار ماهیگیران در آبهای ونزوئلا، خود را کنار کشید و مسئولیت را از گردن خود باز کرد. وی در واقع از ژنرالهای تحت فرمان خود، به عنوان سپر انسانی استفاده کرد.
نیروهای امنیتی و اطلاعاتی باید بدانند که در صورت بروز مشکل، پشتشان خالی خواهد شد و عواقب بدی در انتظارشان است که دیگر در آن موقع پشیمانی چارهساز نخواهد بود.
هرچه مشارکت کیفی و کمی مردم بالاتر برود، سقوط رژیم نزدیکتر و مهمتر از آن، خشونتزداتر خواهد بود.
نقشهی راه گذار از استبداد به مردمسالاری، باید بر اساس خشونتزدایی و حقوقمداری باشد، نه خون و خونریزی، دعمت از قشون خارجی، یا همکاری با گروههای مسلح «اتنیکی» که با اسم رمز فدرالیسم، میخواهند نقشه اسرائیل را برای تکهپاره کردن ایران، اجرایی کنند.
مردم ایران، اقدامات خشونتآمیز از سوی گروههای مسلح خارجی یا حتی گروههایی که خود را «اتنیکی» میخوانند، را نخواهند پذیرفت.
نقشهی راه گذار بر عهدهی خود ما مردم ایران است.
…سخنان رئیس اسبق موساد پس از جنگ ۱۲ روزه (۲۳خرداد تا ۳تیر ۱۴۰۴) مؤید این است که انتظار آنها برای ریختن مردم به خیابانها با حمله و بمباران، برآورده نشده است. گفته شد که پهلوی و شرکا پشت این ایده بودهاند!
ما نمیخواهیم سرنوشتی مشابه افغانستان و عراق داشته باشیم که تبعات خشونتگستری آن دامنگیر تمام دنیا شده است.
من به ایرانیانی که به ارتشها و دستگاههای اطلاعاتی-امنیتی خارجی کمک میکنند، هشدار میدهم که به سرنوشت افغانهایی که به آمریکا/ناتو کمک کردند و سپس رها شدند، دچار خواهند شد. فرمان ترامپ در رابطه با مهاجران و پناهجویان افغان و رفتار دولت امریکا با آنها، زنگ خطری باشد برای وطنفروشانِ «ایرانی». حادثه تیراندازی یک جوان افغان، که حتی مأمور سابق سیا بود، در نزدیکی کاخ سفید، سبب شد که حتی آن چندین هزار افغان که مراحل قانونی پناهندگی یا شهروند شدنشان درست شده بود، با مشکل مواجه شوند.
امریکاییها و سایر خارجیها به «ایرانیانی» که به آنها روی میآورند و به کشورشان خیانت میکنند، با دیدهی تحقیر و حقارت مینگرند.
ما باید بفهمیم که به هیچ وجه روی هیچ چیز خارجیها نمیتوان حساب کرد؛ فقط خودمان هستیم که باید سرنوشتهای خوب و خوبتری را بسازیم.
روشها و وسیلهها باید با هدف (استقرار مردمسالاری) خوانایی (سازگاری) داشته باشند. به همین دلیل، نمیتوان برای رسیدن به مردمسالاری، از روشهای خشونتآمیز یا تجاوز بهحقوق استفاده کرد. آن روشها و وسیلهها باید مردمسالارانه، خشونتزدا و حقوقمدارانه باشند.
حقوقمداری و فعالیت حقوقی بسیار سادهتر از چیزی است که بسیاری از مردم فکر میکنند.
حق استقلال به عنوان روش، باید در کار ما برای رسیدن به هدف مردمسالاری باشد. احقاقِ حقِ استقلال، هم هدف است، و هم روش رسیدن به آن هدف است!
یکی از حقوقی که به آن مکرر تجاوز شده، حق استقلال است. این تجاوز با مطرح کردن پهلوی به عنوان سخنگو و وکیل و… در جنبش ۱۴۰۱ با شعار «زن، زندگی، آزادی»رخ داد و باعث سرد شدن جنبش خودجوش شد. اشکال در همین شعار بود که در آن از استقلال غفلت شده بود. اگر شعار جنبش ۱۴۰۱ «زن، زندگی، استقلال، آزادی» بود امثال پهلوی و شرکا و سایر دریوزگان قدرت، نمیتوانستند جنبش را از جوشش بیاندازند.
راه حل رهایی از این وضعیت فاجعهباری که برای خود ساختهایم را باید در خود من و در زمان من (همین الان) جستجو کنم. نباید منفعلانه منتظر بمانیم که دیگری (ترامپ، نتانیاهو یا رضا پهلوی) بیاید.
وقتی راهحل در دیگری جستجو شود، نتیجهاش همان دلقکبازیها و مسخرهبازیهای کاریکاتوری «توییت» و «وکالت» خواهد بود.
استقلال باید صددرصد در حد فردی و صددرصد در حد ملی و بدون وابستگی به هیچکس باشد.
توهماتی مثل «کمربند سبز» (از هندوستان تا دریای مدیترانه!!) که خمینی داشت، شبیه به خواب و خیالهای «اسرائیل بزرگ» نتانیاهو و «آمریکای عظیم» ترامپ است.
…دیکتاتورها زندگی را در کشورهای ما غیرممکن کردهاند و این باعث مهاجرت شده است، اما مهاجران اکنون در کشورهایی مانند آلمان که با رشد منفی جمعیت مواجهاند، ضروری شدهاند.
…حق دیگری که باید به احقاق آن کوشید، حق آگاهی است، احقاقِ حقِ اطلاعیابی و احقاقِ حقِ اطلاعرسانی است.
نمونهی اخیر احقاقِ حقِ اطلاعیابی و احقاق حق اطلاعرسانی، کار ژورنالیستهایی چون خانم محمدی و خانم حامدی در اطلاعرسانی قتل دولتی مهسا ژینا امینی بود که باعث به جنبش آمدن کشور شد.
ما ایرانیان مدتهاست که با موفقیت در دوران گذار از استبداد به مردمسالاری هستیم، آن هم البته با خشونتزدایی و حقوقمداری. اگرچه رژیم ولایت فقیه بر کشور ما حاکم است، اما در واقع مردم ایران در فرهنگ مردمسالاری پیروز شدهاند. در این زمان تنها چیزی که برای رژیم برای نمایش حاکمیت خود بر کشور باقی مانده، تحمیل حجاب اجباری است. بهطوری که حجاب اجباری را «آخرین خاکریز» خود میخواند!
با وجود این که همهی قوا (قوهٌ قضائیه، قوهٌ مقننه، قوهٌ مجریه) و صداوسیما مخالف حجاب اختیاری هستند، مقاومت و استقامت مردم سبب شده است که این خاکریز را هم با خشونتزدایی از آنها بگیریم.
نقشهی راه نهایی برای استقرار و استمرار و پیشبرد مردمسالاری، با خشونتزدایی و حقوقمداری است که به عنوان یک وظیفهٌ حیاتی، به عهدهٌ هر یک از همهٌ ما است، هر یک به سهم خود و به نوبه خود.