بر دل من نشسته خاکستر و دود ـ شمی صلواتی
*بر دل من
نشسته خاکستر و دود
رنجیده از ذهنهای که،
در دام مماشات و بدوبستان،
سراپا دروغند و ریا،
آنانیکه از مردگان توقع طبابت و شفا دارند
واز هر طرف باد بیاید بادش می دهند.
قضاوت بر سر کتمان حقیقت و جعل تاریخ است(!)
چون پایهی تاریخ تمدن ما بر اساس دورغ حاکمان «مستبدان» تعریف و نوشتهٔ شده است…
آنانی که حس انسانی ما را براساس تفکر صفویه «مذهب شیعه» بعنوان احساسات ملی باز تعریف کردند
باز تعریف فرهنگ از خودبیگانگی و دور شدن از «اختيار» و«تن دادن به بردگی…»
به همین دلیل است که ما مدام به دنبال «ناجی» و- فرد پرستیم…
باهم بودن و- فعالیت سیاسی در با هم بودن، با رهبری جمعی ناآشنا، و بیگانه تر از بیگانه ایم
*بزرگ مردی که در قتل « طاهرقره العین»
و سرکوب بابی ها دخیل بود و فاجعه افرید…
آن مردی که لقب «اميرکبير» گرفت
مصلحت را بر آن دید
تا روحانیون لاشه خور را از آینده شغلشان مطمئن شوند…
عادت ما به بردگی حاصل مقدساتی ست که همچون طوق نفرت «دل کور» بر گردن انداختیم و انسان بودن خود را از یاد بردیم
که باید فکر کنیم و بیاندیشیم. تفکر کنیم
باورمند به خویش، به جای وکالت به هر شارلاتانی خود را باید در سرنوشت خویش دخیل سازیم.
۲۲ یولی ۲۰۲۴میلادی “شمی صلواتی”