وحشت دولت ترامپ از عروج کمونیسم! ـ ناصر بابامیری

باز نشر با اضافه کردن مقدمه ای کوتاه

(24.07.2024)

هیئت حاکمه آمریکا وقتیکه تز کشاف استراتژیستهای اردوی سرمایه یعنی “نظم نوین جهانی” نه تنها نتوانست رویای بلندپروازانه رهبری بلامنازع آنها بر جهان را تامین و افقی برویشان بگشاید، بلکه حقانیت نقد ریشه ای کمونیستها مبنی بر اینکه در چهارچوب مناسبات موجود بورژوازی قادر به انکشاف سرمایه داری جهت برون رفت از بن بستی که در آن افتاده نیست، یکبار دیگر بعینه به ثبوت رساند؛ وقتیکه این استراتژی سیاسی هیئت حاکمه، نه تنها نتوانست جلو حتی ریزش هژمونی آنها در دنیای غرب و بطریق اولی در برابر سایر قطبهای سرمایه داری را بگیرد، بلکه آنرا بیشتر تعمیق نمود؛ زمانیکه نتوانست کمافی السابق از مسیر ایجاد مسابقات تسلیحاتی، دیگر رقبای جهانی خود را اغفال کند، تا بیشترین بخش های بازار “کار ارزان و کارگر خاموش” را با مکانیزمهای انحصار سرمایه و صدور سرمایه به کنترل و تحت هژمونی خویش درآورد، بلکه از قبل آن بتواند جلو چالش های پیشارو با سایر قطبهای سرمایه داری را بگیرد، و موانع رشد و تکوین سرمایه داری انحصاری و صدور سرمایه در منطقه و جهان را از سر راه بردارد و متحقق کند، به صرافت این افتاد میلیتاریسم ارتجاعی و نسل کشی را بعنوان ادامه سیاست و برای توجیه شکست خفتبارش عریانتر از همیشه بکار ببندد یک. دو، زمینه برای رشد فاشیزم را در برابر تبدیل نشدن جنبش کارگری و کمونیستی بمثابه آلترناتیو و تهدید بالقوه علیه سرمایه داری، اینجا و آنجا تقویت نمود، تا آنرا بعنوان لولوخورخوره به جوامع نشان دهند. غرب و آمریکا در پی بن بست، شکست و ناکامی در استراتژی سیاسی، دارند در واقع یکی پس از دیگری مراحل رو به زوال خود را طی میکنند.

ترامپ و بایدن دو شارلاتان سیاسی هستند که بر متن چنین اوضاعی از سوی هئیتهای حاکمه آمریکا طی ایندوره به روی صحنه پرتاب شده اند، تا عریانتر از همیشه بعنوان نمایندگان طبقه حاکم اقتصادی و سیاسی، پرچم فاشیسم را در متن جامعه آمریکا و سایر دولتهای بورژوازی بچرخانند، و بگویند اگر دست از مبارزه برای تغییر این مناسبات انگلی برندارید، و به وضع موجود تمکین نکنید، این هنوز تمام چهره کریه این نظام نیست! ترامپ در قامت یک فاشیست تمام عیار هیئت حاکمه آمریکا آنرا به جلو صحنه راند تا دنیا را بیش از پیش برای بشریت ناامن کند. نسخه های منسوخ و ارتجاعی پوپولیستی و حساب پس داده در قرنهای پیشین را میخواست بعنوان راه گشاه بن بست مناسبات سرمایه دوباره زنده کند، تا اینکه صدای حتی ایدئولوگ های قسم خورده سرمایه داری را در آورد که جامعه را نمیشود دارالمجانین فرض کرد. کما اینکه همین هئیت حاکمه ماموریت دور بعدی اشاعه توحش و بربریت را به یکی دیگر از مهرهایش بایدن سپرد و جنایت هولناک و میلیتاریزم اوکراین در اینسو، و در آنسو نسل کشی در فلسطین را با همدستی شرکای اروپایش پیش برد. نسل کشی در فلسطین اعم از غزه و رفح و …خصوصا این اواخر در خان یونس بوقوع پیوسته، جنایتیست که دست کمی از گتوهای آدمکشی نازیستها نداشته، با عواقب صدها هزار کشته و زخمی و ده ها میلیون آواره، تازه شروع کار در ایندوره است. دول غربی دارند جوامع را از اینطریق به وحشت میاندازند، دیر یا زود در بریتانیا با عروج فاشیسم و ایتالیا با رشد طرفداران بنیتو موسولینی، در آلمان با عروج نازیستها و در فرانسه با به قدرت رسیدن مارین لوپنها،… قدرت خواهند گرفت کما اینکه در کمپ آسیایی رژیمهای ایران و آمارات اسلامی اعم از طالبانها در افغانستان، در حال قدرت یابی هستند…روبرو خواهید شد! اما جدال و کشمکش طبقاتی و سیاسی و رویارویی اردوی کار و سرمایه برغم همه فراز و فرودهایش، برغم اینکه پرولتاریا هنوز در قامت اداره کننده و رهبری جامعه به مصاف دولتهای سرمایه داری نیامده و برای رفتن بسوی تسخیر قدرت سیاسی ابراز وجود نکرده، اما اردوی سرمایه وقتیکه یکی پس از دیگری ظرفیتهای فوق ارتجاعی خود را طی این مراحل، وحشیانه تر از هر زمانی بکار بسته و شکست را آزمون نموده، نشان از آن دارد فاتح نهایی این جدال اردوی سرمایه داری نخواهد بود.

                                                               ***

روز سه شنبه 24 سپتامبر دونالد ترامپ رئیس جمهور فاشیست و چهره عریان ضد زن آمریکا در نطق نشست سالانه خود در “مجمع عمومی سازمان ملل متحد” تلاش کرد به زعم خود تصویری امید بخش از تضمین و ثبات “اقتصادی، عدالت دمکراتیک، آزادی و امنیت!” در سایه مناسبات کاپیتالیستی با “سیادت مقتدرانه آمریکا” و به همت “شهروندان وطن پرست” آمریکائی بدهد! از همین منظر نیز ارزیابی دلبخواهانه ای از وضعیت عمومی جامعه آمریکا بلحاظ موقعیت شغلی، کار و معیشت ارائه داد که بحران های ساختاری موجود در همین جامعه آمریکا، کاملا خلاف ادعاهای پوچ ترامپ مبنی بر بهبودی وضعیت اقتصادی و امنیت اجتماعی را نشان میدهد. البته سخنگویان هیئتهای حاکمه بدیهی ایست وقتی از بهبودی وضعیت اقتصادی صحبت میکنند منظورشان بهبودی وضعیت اقتصادی آنبخش اندک از جامعه است که سود بیشتری توانسته اند به جیب بزنند نه وضعیت اکثریت عظیم جامعه که کارگران و دیگر اقشار حاشیه شهرها هستند. آمارهای سالانه سازمان ملل هم که گزارش از کاهش بیسابقه نرخ بیکاری 3.2% در طی 19 سال گذشته را منتشر کرده، یا دیگر نشریه ها نظیر وال استریت جرنال رشد اشتغال زایی را در بالاترین سطح یک دهه ارزیابی کرده ، یا میزان افزایش دستمزد 2.9 % ی که از سال 2009 بیسابقه گزارش نموده، اما نشانه ها از ناواقعی بودن آن نیز کم نیستند. یعنی این گزارشات و ارزیابیها برغم سانسورهای شدید مدیایی که خواسته اند صدای معترضین بازتاب نیابد، ولی باز از سوی شمار چشمگیری از منتقدان علیه وضع موجود بشدت به چالش کشیده شده اند و مبارزه و اعتراضات وسیع طبقه کارگر علیه وضه موجود در این کشور را مبنای قرار داده اند تا از این وارونه سازی حقایق از سوی مدیای بورژوازی پرده بردارند. اکثریت محققان این عرصه ها که گزارش سالانه را تهیه و رسانه ای کرده اند دولتی و یا از نزدیکان به هیئت حاکمه آمریکا هستند، یعنی این ارزیابی و گزارشهای آماری چیزیست که آنها درباره خودشان میگویند و اساسا فاقد اعتبارند از نظر بخش کثیری از شهروندان آمریکایی. اگر حتی فرض بر این باشد این آمارهای منابع زرد هم موثق باشد، که نیست. مگر چیزی از این کم میکند که به نسبت رشد بار آوری کار افزایش 2.9 % ی دستمزد سیاست قطر چکانی است و هنوز نصف بیشتر ارزش نیروی کار از کارگر دزدیده میشود و به جیب سرمایه دارن می رود. مگر چیزی از این کم میکند در نتیجه استثمار افسار گسیخته و مبارزه سنگر به سنگر طبقه کارگر و اقشار ترقیخواه ایندرجه از بهبودی نسبی که برای تولید و باز تولید زندگی است به دولت اعمال شده، نه اینکه سرمایه داران از سودجوئی شان گذشته باشند؟! مگر غیر اینست همین رفاه نسبی نیز تا کنون با وضع قوانین هیئت حاکمه آمریکا به اشکال مختلف مورد تعرض بوده و روز به روز خدمات عمومی رو به کاهش و در حال پس گرفتن است؟ مگر غیر اینست دولت ترامپ مالیات بر درآمد سرمایه داران را کاهش داد به منظور جلب سرمایه داران داخلی و خارجی و در مقابل جهت تلافی آن مالیات بر در آمد دیگر اقشار را افزایش داد؟ یعنی خود همین درجه از اشتغال زائی که ارقام و اعداد آن اعلام گردیده و دولت ترامپ به آن میبالد، غیر اینست با ارزش افزوده ای که از گرده طبقه کارگر و دیگر اقشار کشیده، تامین شده!؟ ترامپ برغم آسمان و ریسمان کردن زیاد جهت نشان دادن آمریکا به عنوان یکتاز قدرت اقتصادی در جهان اما نتوانست نگرانی عمیق دولتش را از رشد اقتصادی شتابان در چین پنهان کند این یک. دوم وحشت و نفرت کور از کمونیسمی که شبح آن طی دهه های اخیر بر فراز آمریکا نیز در گشت و گذار است. به خاطر همین هم بود این دو فاکتور محور اصلی بحث ایشان در نشست سالانه سازمان ملل متحد را بخود اختصاص داد. آنبخشی هم که با افاضات فروشی از افزایش تعرفه گمرکی بر محصول شرکت و کارتلهای سرمایه داران آمریکا در چین افزوده شده بنا به اظهارت ترامپ مبلغی معادل پانصد هزار میلیارد دلار ذکر شد و گویا با تدارک دیدگان تولید این کالاها میلیاردها دلار به صندوق خزانه داری آمریکا برگردانده خواهد شد بیشتر به جوک میماند. ترامپ به شهروندان آمریکایی وعده سرخرمن هم داد که مبلغی از آن اختصاص داده خواهد شد به ایجاد اشتغال زایی، ارتقای استانداردهای زندگی و معیشت در جامعه که بعید بنظر میاید از این “دزد حقیقت گویی” چیزی عاید مردم گردد، ولی بازگرداندن سرمایه داران به “کشور مادر” نیز بیشتر به یک مضحکه میماند. سرمایه دار آمریکایی که در چین سرمایه گذاری میکند دارای شم تیز و هوش بالاتر از رئیس جمهور بوده و به کارکرد این مناسبات لااقل در حوزه سرمایه اندوزی و رقابت آشناست و تازه متوجه کاربرد تبلیغی و تهیجی رئیس جمهور نیز هست و میداند کابینه و کمپانی ترامپ خصوصا که به انتخابات نزدیک میشود از این وعده و وعیدها و اراجیف گویی نفع می برد. و میداند قالتاق کهنه کار عرصه هتل های تجاری، و هفت تیر کش کازینوها… در این بازار آزاد از طریق شیادی و اغوا کردن نیازمند اینست تا حس وطن پرستی را در شهروندان نه تنها آمریکا بلکه نیم کره غربی و حتی شرقی تحریک کند و پشت سیاست پوپولیستی، فاشیستی خود بسیج کند. و الا کسی که مناسبات کاپیتالیستی را تا حدودی شناخته باشد میداند کسی که انگیزه سودجوئی او را به چین کشانده، این توجیه و تبیین رمانتیک اقتصادی ترامپ چه در مورد جنگ تجاری و چه رقابت در دیگر عرصه های اقتصادی و حتی تقدیس وطن بیشتر هارت و پورت بر پا کردن است جهت تحمیق توده ها مردم. شهروندان آگاه آمریکا به این امر مهم واقفند رهبران کلاش و پراگماتیست نظیر ترامپ تابعی از همین سیستم کاپیتالیستی هستند و به هر قیمتی جهت رسیدن به مطامع خویش از آن پاسداری میکنند. تنها تفاوتشان با دیگر قطبهای جهانی اعم از روسیه، چین، ژاپن و اروپا در اینست هر کدام با استراتژی و روش مختص بخود مسیر هژمونی طلبی را طی میکنند. و الا سرمایه دار آمریکایی که در چین سرمایه گذاری کرده به هر میزان تعرفه های گمرکی بالا برود چون حاضر نیست از سودش بگذرد مجبور است حتی المقدور تولیدش را توسعه دهد به قیمت استثمار بیشتر. شاید تنها در وسط این جنگ زرگری، ترامپ بتواند روی کارتلهای کوچک سرمایه دارن آمریکایی که توان رقابت با کنسرنهای فراملیتی را نداشته ورشکست کند و شامل شود. و در چنین حالتی هم باز جنگ تجاری شرکتهای غول پیکرتر که شرکتهای کوچکتر را بلعیده اند تلافی آنرا با استثمار دو صدچندان از گرده طبقه کارگر چین بیرون میکشند. به بعباراتی دیگر در هر دو قطب در اینسو و آنسوی جهان با این جنگ سرد تجاری، تنها و تنها طبقه کارگر و اقشار فرودست را لای چرخه های صنعت له میکنند، و حق و حقوقشان پایمال میگردد و سرمایه داران سودشان را میبرند. کما اینکه می بینم هیئتهای حاکمه، قدرت اقتصادی در این جنگ تجاری و بردگی عریان را چگونه در گزارش سالانه سازمان ملل متحد به رخ جهان میکشند و مایه مباهات میدانند، و انتظار دارند همه شهروندان جهان به این مناسبات انگل اقتدا کنند! به همین اعتبار گفته های ترامپ حول اقدام افزایش تعرفه های گمرکی بر کالاهای چینی که گویا همزمان با یک تیر دو هدف را نشانه رفته بیشتر گزافه گویی است:« یکی اینکه سرمایه داران آمریکایی را به سرمایه گذاری در کشور خود فرا میخواند و دیگری از اینطریق سرمایه باد آورده ای به صندوق خزانه داری کشور سرازیز خواهد کرد که جهت بهبودی اوضاع صرف خواهد شد». در این اقدام هدف اول ترامپ کما اینکه فوقا ذکر شد کمتر دست یافتنی است. اما دومی قابل تحقق است آنهم برای کوتاه مدت، چرا که در درازمدت بنا به ویژگیهایی مبادلاتی سرمایه و صدور سرمایه اتفاقا این مانع های رمانتیک و جنگ سردی تجاری امثال دولت ترامپ دود هوا میشوند. درک بینهایت خام و سطحی نگرانه ترامپ از مانع تراشیهای بر سر راه تجارت، صدور سرمایه و مبادلات کالایی چین و دیگر دولتهای مشابه آن، یقینا حتی موجب ریشخند دیگر هئیتهای حاکمه شده که تا حدودی به ساخت و سوز این مناسبات واقفند، چه رسد به کمونیستها و کسانی که علیه مناسبات کاپیتالیستی اند و ایشان با کف چرانی کمونیستها را فاسد خطاب کرد. آقای ترامپ دقیقا یکی از خصیصه های رژیم خود و رژیمهای بورژوازی که فاسد بودن اسم رمزشان است را به کمونیسم نسبت داد. هجوم به کمونیستها را به دنبال خزعبلاتی که در مورد دمکراسی و آزادی ایراد نمود مطرح کرد. صد البته دمکراسی و آزادی از زوایه نگاه بورژوازی دقیقا همین اورادیست که ترامپ از تریبون سازمان ملل متحد به عنوان نماینده سیاسی دولت در قدرت بلغور کرد. دمکراسی از منظر بورژوازی یعنی مکانیزم ایجاد و خلق فرصتها برای بهره کشی اقلیتی مفتخور انگل بر اکثریت عظیم جامعه. بطریق اولی آزادی هم با همه ابعادش باید در خدمت این اقلیت طفیل جامعه باشد و همه ملزومات سودجویشان در تجارت و بازرگانی وووو را خواه به اختیار اکثریت یا با زور و جبر در ابعاد جهانی تامین کند و کسی هم نفسش در نیاید که شما خون ما را می مکید! دیدیم برای مردم فقر زده آمریکای لاتین چگونه اشک تمساح ریخت تا آنرا دستاویزی کند، ترس خود از شبح به قول ایشان غولهای سوسیالیست، کمونیست و شرکتهایی که در آمریکا از آنها حمایت میکنند را بروز دهد. از یکسو با روی دریده دم از آزادی بزند، و از دیگر سو پیام تهدید برای کمونیستها بفرستد که جلوی رشدشان را خواهیم گرفت. مگر معنایی بجز این دارد آزادی بورژوازی!؟ کما اینکه در مورد پدیده مهاجرت و پناهندگی طی سالهای اخیر باب سخن گشود ، چگونه ژست آزادیخواهی و انساندوستی بخود گرفت و از رعایت حق و حقوق شهروندی آنان دم زد، در حالیکه سیاست ضد خارجی بودن و فاشسیت بودن ایشان دیگر زبانزد خاص و عام در آمریکاست. و بعدا علنا و بدرست اذعان نمود:« کمونیستها علیه معیار و ارزشهای ما بورژوازی هستند و آنرا بر نمیتابند و اینان بزرگترین تهدید علیه ما هستند.».(نقل به مضمون). اما جناب رئیس جمهور تنها به این حقیقت تلخ اکتفا نکرد که کمونیستها علیه ارزش و معیارهایی هستند که مبتنی بر استثمار، بهره کشی و بردگی مزدی است، بلکه پرخاشگرانه دروغهای شاخدار همیشگی علیه کمونیستها را بیرون ریخت. در اوج بیشرمی همان فاکتهای دروغین زراد خانه جنگ سردی علیه کمونیسم را چاشنی هجوم خود به کمونیسم کرد. با وقاحت، شعور مخاطبین را دست کم گرفت و گفت:«طی صد سال اخیر کمونیسم صد میلیون انسان را کشتار کرده! کمونیسم خواهان مساوات نیست! کمونیسم خواهان رفع فقر نیست! کمونیسم دنبال قدرت است» (نقل به معنی) این کد دادنهای وارونه آقای ترامپ به ذره حقایق را پرده پوشی نمیکند. امروزه خوشبختانه آرشیوها برای اکثریت عظیمی قابل دسترس هستند و چنان نیست بورژوازی مثل سابق آنها را مخفی کند یا آتش بزند. اسناد تاریخی گواهی میدهد ترامپ و دیگر دول بورژوازی حقایق را وارونه میکنند و چرت میگویند. آنها میخواهند دستهای خونین خود به صدها میلیون کشتار و قتل عام دو اردوی سرمایه داری غرب و “سرمایه داری دولتی” شوروی سابق را به حساب کمونیسم به مخاطبان بقوبولانند و بنویسند. ذهی خیال باطل. فکر میکند با این هارت و پورتها میشود جدا از کشتار میلیونها انسان بر اثر خروار خروار بمب که بر سر مردم بی تاوان در دو جنگ جهانی فرو ریختند یا با بمبارانهای شیمیایی به شیوه ای تراژیک به نابودی کشاندند، به همین سادگی بر صدها میلیون انسانی که طی حاکمیت سرمایه دارانه شان بر اثر فقر و گرسنگی تدریجا جانشان را از دست دادند چشم پوشید. ترامپ فکر میکند با این دروغ پردازیها میتواند مسببین جرم و جنایتها و نسل کشی ها علیه بشریت سرمایه داری را کتمان کند و به گردن کمونیستها بیاندازد. ضمنا آقای ترامپ با چنین تبیین و اعوجاجی از مناسبات گندیده سرمایه داریست که میگوید:« بحرانهای پیشارو که متوجه کشورهای مقتدر سرمایه داری نظیر آمریکا شده ناشی از جهانی شدن است، و همین امر موجب شده حتی رهبران گذشته منافع ملی شان را نادیده بگیرند”. و برداشتن مرزهای ملی عاملی مهم در ایجاد این بی ثباتی کنونی هستند! »(نقل به معنی) ترامپ بر پایه همین نگرش در مورد ایجاد توازن در مناسبات تجاری دولت خود با چین، خواست قانونمندی حرکت سرمایه و مناسبات مبتنی بر آنرا در بخشهای مختلف اعم از رشد تجارت جهانی را ساده لوحانه به ریشخند بگیرد تا شاید در لوای سیاست پوپولیستی، عوامفریبانه و عقبمانده عرق ملی نه تنها مردم کشور خود را بلکه عرق وطن پرستی دیگر کشورها را باد بزند! دقیقا از این منظر چندین بار طی سخنرانی تاکید نمود: «حفظ سیادت و خوشبختی شهروندان آمریکا نه در جهانی شدن بلکه در گرو “حفظ امنیت ملی و وطن پرستی است”!»(نقل به معنی) در سایه این نگرش و سیاست عقبمانده است که راسیسم و فاشیسم عریان بیش از پیش سر برمیاورد. میان مکزیک و آمریکا دیوار چین با سرمایه های نجومی حاصل از استثمار و به بردگی کشاندن شهروندان همین مملکت کشیده میشود. و بنا به اراجیف بیان شده ترامپ مردم باید جهت حفظ امنیت ملی و اقتدار آمریکا این مرزها را پاس بدارند! چقدر باید ساکنین و شهروندان، نه تنها نیم کره غربی بلکه شهروندان آمریکایی این خزعبلات متناقض ترامپ را جدی بگیرند که ایشان طی سکانس اول سخنرانی در دفاع از آزادی و ارتقای کیفیت زندگی شهروندان در نیم کره غربی ندای منجی سر میدهد. و در سکانس بعدی میان کشورها مرز و محدوده مقدس میکشد! و متعاقبا انتظار دارد تحت سایه این سیاستهای ضدانسانی که بلغور کرده “شهروندان وطن پرست” به رئیس جمهور و دولت متبوعش افتخار کنند؟. ترامپ برخلاف آنچه ادعا میکند اکثریت عظیم این جامعه، و در راسشان طبقه کارگر به این واقفند این دولت فاشیستی دارد دستاوردهای مبارزاتی، تاریخی نه تنها شهروندان نیم کره غربی را ازشان میگیرد بلکه دیوارهای فرو ریخته دهه های آخر قرن بیست را هم به شیوه شنیع بازسازی میکند. نمونه بدیهی دیگر آن در نیمکره غربی همین پشتبانی پر آب و تاب دولت ترامپ از همتای فاشیستی جدید خود بوریس جانسون در بریتانیا است که دارد «پروژه برگزیت» را بعد از گذشت دو سال از نارضایتی مردم عملی میکند، آنهم دقیقا در پی اهداف سودجویانه است نه از سر منفعت شهروندان این کشور که تا کنون نتوانسته اند این اقدام راسیستها و فاشسیتها به سرکردگی نخست وزیر اسبق ترزامی را دور بزنند. ترامپ و جانسون دو چهره عریان فاشیستی هستند که میتوانند همگام با سایر همتایان خود در سطح جهانی عواقب بسیار وخیمتری را متوجه جوامع بشری کنند. ترامپ وقتی وعده بهشت موعود در نیم کره غربی میدهد و خطاب به مردم کوبا و ونزوئلا و غیرو میگوید: «مرعوب نشوید و سکوت نکنید ما پشتبان شما هستیم، این وضعیت را تقبل نکنید». شعور آنانرا دست کم میگیرد و فکر میکند شهروندان این کشورها غافل از اینند بخش عمده وضعیت فلاکتبار اقتصادی و سیاسی که متوجه شهروندان کشورها آمریکای لاتین شده ناشی از کشمکش و رقابتهای جهانی، قطبهای اقتصادی قدرتمند، در دو سوی جهان اعم از خود دولت آمریکا و شرکایش در نیم کره غربی، و چین و روسیه و دیگر اقمارشان در نیم کره شرقی است. ترامپ سرمایه داری دولتی در بحران به رهبری مادرو در ونزوئلا را که سالهاست تحت فشارهای تحریم اقتصادی نتوانسته به حیات خلوت خویش تبدیل کند، و استراتژی اشغالگرانه اش از سوی رقبای اقتصادیش روسیه و چین با چنگ انداختن بر کل حیات اقتصادی این کشور به خطر افتاده را با حمله به کمونیسم و طبقه کارگر که طعنه آمیز آنرا شرکتهای بزرگ قلمداد نمود، توجیه کند. این در حالیست که حکومت ونزوئلا همانقدر بی ربط به کمونیسم است که سرمایه داری دولتی شوروی سابق بی ربط به کموونیسم بود. بر کسی پوشیده نیست طی این چند دهه از تحریم اقتصاد ونزوئلا از سوی آمریکا، سرمایه گذاریهای کلان دو قطب دیگر سرمایه داری روسیه و چین در این کشور، نه تنها به ذره در زندگی و معیشت کارگران و توده مردم بهبودی ایجاد نکرده بلکه می بینم چگونه بر سر به تاراج بردن نفت و ذخایر آن و عدم توجه به شرایط فلاکتبار مردم، حتی دولت حاکم را نیز زیر منگنه وامها و قرض های میلیاردی بانک جهانی پول و صندوق بین المللی پول همانا اهرمهای بازار آزاد از نفس انداخته ، و عملا ریاضت اقتصادی کمرشکنی را بر شهروندان این جامعه اعمال کرده اند و زندگی نسلها را به تباهی کامل کشانده اند. پیام آمریکا برای مردم ونزوئلا بسیار روشن است که ایشان در ائتلاف جدیدش با بیش از پنجاه کشور میخواهد دست راستترین مهره خود، آقای گوادیو را بر سر کار بیاورد تا از اینطریق کشور ونزوئلا را به حیات خلوت خود تبدیل کند. فوقا اشاره شد ترامپ به شیوه ناشیانه شبح کمونیسمی که ستون فقراتش طبقه کارگرست و سالهاست بر فراز آمریکا نیز در گشت و گذار است و رژیمش را تهدید میکند را بزعم خود میخواهد با کمونیسم قلمداد کردن سرمایه داری دولتی حاکم بر ونزوئلا مستمسکی کند جهت حمله ور شدن به کمونیسم نه تنها در نیم کره غربی بلکه در آنسوی نیم کره خاکی. خصوصا طی یک دهه اخیر ما شاهد خیزش های توده ای علیه سیستمهای دیکتاتوری که هر کدام بنوعی از سوی قطبهای جهانی حمایت میشدند در گوشه و کنار جهان بوده ایم. خیزشهایی که متاسفانه با دخالتگری قطبهای مقتدر جهانی و دامن زدن به جنگهای نیابتی در آنها از مسیر رو به اعتلای انقلابی دور شدند. از کشورهای آفریقایی نظیر مصر، لیبی، لبنان، تونس و یمن گرفته تا سوریه. کما اینکه دو سال پیش دی ماه 96 هم جهان شاهد خیزش شکوهمند توده های مردم معترض ایران علیه نظم موجود بودند. و همه جهان شاهد بودند برغم وجود یکی از درنده ترین حکومتهای قرن و اعمال کردن وضعیت وخامتبار اقتصای، سیاسی و اجتماعی، در مقیاس اجتماعی چه مبارزه و ایستادگی در دل خفقان و سرکوب افسار گسیخته در اشکال متعدد اعتراضی، اعتصاب و تحصن کارگران و دیگر اقشار فرو دست عروج کرده. ارتقای کیفی و کمی مبارزات طبقه کارگر و دیگر اقشار پیشرو تنها رژیم حاکم بر ایران را به وحشت نیانداخته، بلکه قطبهای سرمایه داری جهانی و شرکای مرتجع منطقه یشان را نیز به هراس انداخته. همه دولهای بورژوازی شامه شان را تیز کردن و سناریوها سرهمبندی کردن تا به نحوی از انحاء مانع تغییر از پائین باشند و نگذارند جامعه اختیار بر سرنوشت سیاسی خود را بدست بگیرد. و خصوصا وقتی مبارزات کارگری بعد از خیزش دی ماه در مقیاس سراسری عروج کرد و شعار «نان، کار، آزادی اداره شورایی» در اعتصابات کارگران نیشکر هفت تپه و اهواز به صدر شعارها آمد و مورد حمایت دیگر بخشهای جنبش کارگری و جنبش های رادیکال قرار گرفت،استراتژی سوسیالیستی بر مبارزات آنان ناظرشد، اینبار آلترناتیوهای راست پرو غربی بیش از پیش افق سیاسی خود را تیره و تار دیدند و به تکاپو افتادند که با تبلیغ اینکه ایران هم مثل سوریه خواهد شد اگر امید به حمایت غرب جهت تغییر را از دست بدهند، و سعی کردند میان توده ها مردم کم و بیش بذر نامیدی بپاشند. و از اینطریق اگر بشود مبارزه مردم را در انتظار کمک غرب به محاق ببرند. غرب و در راسشان آمریکا نیز در آزمودن این آلترناتیوها تا به امروز تلاش زیادی کرده که تا کنون باد درو کردند. از پروژه کار روی پوزسیون تا اپوزسیون راست و بخشی از چپ از مجاهدین خلق، سلطنت طلبان و مشروطه خواهان گرفته، تا پروژه مرکز همکاری احزاب کردی و دیگر گردهمایی های احزاب ناسیونالیستی تا «شورای جمهوری خواهان» و غیرو ذالک؛ و آخرین پروژه ای که در راه است یعنی”شورای گذار”. اینان همه و همه با حمایت غرب و دولتهای مرتجع منطقه ای نظیر عربستان در سدد شکل دادن به آلترناتیوی از بالای سر جامعه هستند تا مبارزه بیش از چهار دهه مردم را به هزیمت ببرند. اما بخشی از راست و حتی بخشا چپ اپوزسیون وقتی دیدند برغم بیرون آمدن دولت ترامپ از برجام و تشدید تحریمهای باز دولت آمریکا بارها اعلام کرد که آنها به هیچ وجه استراتژی تغییر رژیم را در دستور کار ندارد افقشان تماما تیره و تار شد، اینبار راه مماشات و سوداگری با رژیم را مخفیانه و دور از چشم مردم پیش گرفتند تا شاید از این مسیر بتوانند در قدرت سهیم بشوند و از این نمد کلاهی ببافند، که پرده از بند و بستشان برداشته شد این از یکسو. از دیگر سو شتابان علنی و عملی جایگاه خود را در بلوک بندیهای راست نشان دادند. این بی افقی تنها شامل حال راست نبوده بلکه بخشی از چپ پوپولیستی و سوسیالیسم خلقی و سوسیال دمکرات دیروزی نیز با اسم رمز امروزی”کمونیسم صورتی” دل در گرو پروژه رژیم چنج نیز شعار “جنبش همه با هم” را سر لوحه مبارزات خود کرده اند. روشن است وقتی ترامپ در مجمع عمومی سازمان ملل متحد وعده میدهد:« کشور آمریکا هیچگاه سوسیالیستی نخواهد شد» منظورش نه سوسیالیزم خلقی است نه کمونیسم صورتی! منظور ترامپ آن جنبش کمونیستی حی و حاضر است که متحزب نیست و بالقوه قدرتمند است و هراسان از اینست روزی متحزب گردد و قدرتش بالفعل گردد. وحشت ترامپ بسیار واقعی است چرا که قطبهای سرمایه داری میتوانند امروز در میدان رقابت با سرسخترین رقبای خود وارد جنگ سردی تجاری شوند و بنا به مصالح سود جویانه خود فردا بر سر استثمار بیشتر و تولید و باز تولید این مناسبات مبتنی بر بردگی مزدی همدست شوند و به زندگی انگل وار خود جهت سودجویی ادامه دهند. ولی کمونیسم سر سازش ندارد در این جدال طبقاتی متکی به مبارزه طبقه کارگر و به همین لحاظ سرمایه داران از جنبش عظیم کمونیستی در هراسند که اگر توان بالقوه آن بالفعل گردد کل مناسبات کنونی را از ریشه بر میکند و به زباله دان تاریخ میاندازد. وحشت ترامپ از کمونیسم بسیار واقعی است به همان میزان که تهدید کرد باید جلو رشد سوسیالیستها و حامیانشان در این جنبش بالقوه را گرفت.

زنده باد کمونیسم!

 ناصر بابامیری 27.09.2019

About admin

Check Also

خود مدیریتی روژآوا، سوریه… ترجمه فارسی… که در “مدیا نیوز” به زبان انگلیسی منتشر شذه است ـ عباس منصوران

این نوشتار ترجمه فارسی نوشتاری است که در مدیا نیوز به زبان انگلیسی منتشر شده …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *