جنگ تنها با نابودی سرمایه داری امپریالیستی به پایان می رسد!*۱
« ما باید بتوانیم این مطلب را به توده ها توضیح دهیم که شاخص جنبه اجتماعی و سیاسی جنگ «حسن نیت» افراد و دستجات و حتی توده های مردم نبوده ، بلکه وضع طبقه ای است که جنگ می راند، سیاست این طبقه است که جنگ ادامۀ آن می باشد، ارتباطات سرمایه است که نیروی اقتصادی حکم فرمای جامعه معاصر می باشد و بالاخره جنبۀ امپریالیستی سرمایه بین المللی و تایعیت مالی و بانکی و دیپلماتیک روسیه از انگلستان و فرانسه و غیره است. توضیح این نکته از روی لیاقت و به شکل قابل فهم برای توده ها کار آسانی نبوده و انجام آن بدون ارتکاب اشتباه از عهدۀ هیچ یک از ما دفعتا ساخته نیست . »، لنین وظایف پرولتاریا در انقلاب ما. جلد سوم آثار به فارسی .
بنا براین، به جنگ فقط با پایان دادن به جامعه ی طبقاتی بطور کلی و جامعه ی سرمایه داری بطور ویژه می توان پایان داد! یا طبقه کارگر موفق به این کار می شود و یا سرمایه با راه انداختن جنگ سوم جهانی – جنگ هسته ای – به زندگی نسل انسان پایان می دهد! چشم انداز جز این نیست!
بنا براین، نه تنها کودکان بلکه بزرگ سالان ، همه زندگان بدانید جنگ هنگامی به پایان می رسد که سیستم سرمایه داری در آخرین مرحله خویش – امپریالیسم – واژگون شده است که دیگر سرمایه دار بر جهان حاکم نباشد، سرمایه خفاش خون آشام است که بیشتر زنده ماندنش از بیشتر مکیدن خون است.
سرمایه داران سرمایه انسان نما هستند، دولتیان و سیاست مداران برده سرمایه داران هستند.
دولت های سرمایه داری امپریالیستی،هم اکنون علاوه بر اینکه بطور اخص برای سرکوب طبقه کارگر از نخست بوده اند، امروزه اساسا، وسیله ی سرمایه داران برای ایجاد و ادامه ادامه جنگ شده اند.
سرمایه داران سلاح تولید می کنند. سلاح تولید شده باید فروخته گردد، سلاح باید مصرف گردد تا جا برای سلاح جدید باز شود. مصرف سلاح تنها در جنگ ها است. جنگ فقط اما برای فروش سلاح نیست. جنگ ساختمان ها، ماشین ها، پل ها، راه ها، قطارها، بیمارستان ها، مدارس و دانشگا ها و کلیسا ها و مسجد و تمپل ها را ویران می کند، خروارها مواد غذائی تولید شده را در یک آن با یک موشک، با یک بمب، با یک پهپاد با بمب فسفری و غیره، می سوزاند، کارگران را سرباز می کند، به جنگ می فرستد، تا یا کشته گردند و یا بکشند، کی را بکشند؟، کارگران دیگر را!
همه این اتفاقات برای این است که کالاهای تولید شده، در انبارها انبار شده، به قیمت دلخواه سرمایه داران در بازارها فروخته گردند، مواد خام در دل طبیعت بطور وحشیانه غارت گردد و بر ثروت سرمایه داران یعنی بر سرمایه انباشته شده در بانک های بزرگ سرمایه داران افزوده گردد،
بنا براین علت جنگ بد نیت بودن سرمایه داران، قانون گذاران و قانون مداران نیست، نیت شوم سرمایه داران، قاتل بودن دولت مداران و ژنرال های ارتش های آنها نیست، جنگ را بیرحمی و خشمگین بودن و ضد انسان بودن سرمایه داران موجودیت نه داده است، هیتلر هم با کودکان خویش مهربان بود، گل روی موی هایشان می گذاست، روی شان را می بوسید، خامنه ای ها و نتانیاهو ها ، پوتین ها و… هم چنین. حتی جو بایدن که امروزه به درستی به « بایدن نسل کُش» شهرت یافته است، هم می گوید ، ” من دلم از کشتار کودکان در غزه شکسته شد.” ولی بر می گردد، میلیاردها دلار – ۹۵ میلیارد – برای خرید و ارسال سلاح به اسرائیل و اوکراین و تابوان و… را برای ادامه کشتار و نسل کشی ها امضاء می کند و … اگر چه جنگ ها فقط به نفع آنها هستند، دولت ایالات متحده ی آمریکا به تنهائی در سال ۲۰۲۳ به مبلغ ۸۱ میلیارد دلار سلاح فروخته است، گزارش سیپری – استکهلم *۲ -و یا به گفته ی وزارت امور خارجه اش به میلغ ۲۳۸ میلیارد دلار، پس علت اساسی جنگ خود سرمایه است*۳. سرمایه سود بیشتر و بیشتر می خواهد و این را امروزه در ایجاد جنگ می داند. خود سرمایه چیزی نیست، جز کار بدون دستمزد طبقه کارگر. سود سرمایه داران از فروش کالاهاست که بوسیله کارگران با تغییر ماده موجود در طبیعت و آماده سازی برای مصرف بوسیله ی کارگران ساخته و پرداخته شده و می شوند.
بنا براین، جنگ و کشتار را می بایست ، تنها، با واژگونی کامل و تمام جامعه سرمایه داری از طریق قهر و جبر به پایان رساند و می توان به پایان رساند. برای این می بایست دولت سرمایه داران را نخست درهم شکست ، زیرا این دولت سرمایه داران است، نمی توان آن را نگه داشت، زیرا که دستگاهی است که نمی توان از آن استفاده کرد، زیرا که طوری ساخته شده است که برای منافع سرمایه داران بکار رود*۳، مانند هر دستگاه الکتریکی، ماشینی دیگری، باید دولت و دستگاه جدیدی ساخت تا بتوان سرمایه را نابود کرد و به جنگ و خون ریزی پایان داد. بنا براین، با خواهش، با تمنا جنگ پایان نمی یابد!
تنها کارگران می توانند با سازمان یافتن، متحد شدن، مسلح شدن، تبدیل کردن جنگ بین امپریالیست ها به جنگ بین کارگران و سرمایه داران، جنگ طبقاتی – به پیروزی رساندن انقلاب قهری کمونیستی – دولت سرمایه داران را درهم بشکنند و از این راه زمینه را برای پایان دادن به جنگ مهیا سازند.
بنا براین، کارگران باید سازمان یابند، کارگران باید مسلح شوند کارگران باید با هم متحد شوند. نه تنها کارگران یک کشور، بلکه کارگران یک منطقه، کارگران یک قاره و سرانجام کارگران سراسر جهان، در یک سازمان ، در یک حزب جهانی که نامش انترناسیونال کمونیستی انقلابی طبقه ی کارگر جهانی است، با هم متحد گردند تا نیروی مسلح – دولت مسلح سرمایه داران را درهم بشکنند، دولت جدید- دولت کارگران- شوراهای مسلح کارگران – جانشین آن نمایند و با پایان دادن به سرمایه داری به جنگ پایان دهند تا دیگر نه تنها هیچ کودکی بلکه هیچ بزرگسالی، هیچ حیوان و موجود زنده ای چنین کشته نشود و کودکان بخندند و مادران و پدران را دلشاد نمایند.
آری، آری زندگی را می توان با شادی گذراند، ولی برای آن و مقدم بر هر چیزی باید سرمایه داری را نابود کرد، جامعه ای ساخته گردد که در آن همه به قدر استعداد و نیروی شان کار کنند و همه به قدر نیازهایشان از محصول فراوان جامعه برداشت کنند. در چنین جامعه ای از جنگ و کشتار خبری نخواهد بود*۴!
این جامعه را می توان ساخت، با نیروی متحد، متحزب و مسلح کارگران مرد و زن، سیاه و سفید، زرد و سرخ، کارگران سراسر جهان بر علیه سرمایه داران خود و بیگانه در سراسر جهان! بهشت واقعی فقط در روی زمین می تواند موجود باشد! این بهشت را باید ساخت!
رهائی کارگران تنها بوسیله کارگران و با سازمان یافتن، متحد شدن، متحزب گشتن و مسلح گردیدن طبقه کارگر و با به پیروزی رساندن انقلاب قهری کمونیستی ممکن است. دولت سرمایه داران را باید داغان نمود و با دولت مسلح کارگران جانشین کرد. تنها و تنها، رهائی کارگران اتمام جنگ است!
زیرا رهائی کارگران یعنی پایان دادن به سرمایه داری موجود – سرمایه داری امپریالیستی -، یعنی دیگر سرمایه نیست! دیگر دولت نیست، دیگر سود بر تولیدات حاکم نیست، تولید برای مصرف جای تولید برای سود را می گیرد! بدین وسیله جنگ به پایان می رسد! صلح بر جهان حاکم می گردد! برای جهان بدون جنگ به پا خیزیم، کارگران به پا خیزیم! فقط ما کارگران نیروی اجتماعی رهایی بخش هستیم!
ترانه سرود خوانی یک کودک بر علیه جنگ های مرگبار و نسل کشانه موجود!
حمید قربانی انسان بیوطن
۶ مه ۲۰۹۷ اسپارتاکوسی
زیر نویس ها
———————————————————
۱* – چگونه می توان به جنگ پایان داد؟
10)به جنگ نمی توان با « سازش» بین سوسیالیست های کشورهای مختلف، با « برآمد» پرولتارهای کلیۀ کشورها و با « اراده» ملت ها و غیره خاتمه داد. عباراتی از این قبیل که سراپای مقالات جراید دفاع طلبی و نیمه دفاع طلب و نیمه انترناسیونالیست و همچنین قطعنامه ها و بیانیه ها و مانیفست های بیشمار و نیز قطعنامه های شورای نمایندگان سربازان و کارگران را پر کرده است؛ چیزی نیست جز آرزومندی های پوچ ساده لوحانه و خیر اندیشانۀ خرده بورژواها. زیان بخش تر از عبارات پردازی هائی نظیر « اشکار ساختن ارادۀ ملت ها نسبت به صلح» و نوبۀ برآمد انقلابی پرولتاریا ( پس از پرولتارهای روس « نوبۀ» پرولتارهای آلمان است) و غیره چیزی نیست. این ها همان شیوۀ لوئی بلان و تخیلات شیرین و بازی با «کارزارهای سیاسی» و عملا همان تکرار داستان کربۀ واسکا است.
جتگ مولود اراده شرارت بار سرمایه داران درنده خو نیست، گرچه بدون شک فقط به نفع آنها انجام می گیرد و فقط بر ثروت آنان می افزاید. جنگ مولود تکامل نیم قرنی سرمایۀ جهانی و میلیاردها رشته و ارتباطات آن است. بدون برانداختن قدرت سرمایه و بدون انتقال قدرت دولتی به طبقۀ دیگر یعنی پرولتاریا، نمی توان از جنگ امپریالیستی بیرون جست و نمی توان یه یک صلح دموکراتیک و غیر تحمیلی نایل آمد.
انقلاب فوریه – مارس 1917 در روسیه تبدیل جنگ امپریالیستی به جنگ داخلی بود. این انقلاب گام اول را برای قطع جنگ برداشت. فقط گام دوم، یعنی انتقال قدرت دولتی به دست پرولتاریا، می تواند قطع این جنگ را تأمین نماید. انجام این امر آغاز «شکافتن جببهه» در مقیاس جهانی، شکافتن جببه مصالح و منافع سرمایه در تمام جهان خواهد بود و فقط با شکافتن این جبهه است که پرولتاریا می تواند بشر را از دهشت های جنگ رهائی بخشد و از نعمات صلحی پایدار برخوردارش سازد.
و انقلاب روس با ایجاد شوراهای نمایندگان کارگران، پرولتاریای روسیه را هم اکنون به « شکافتن جبهۀ » سرمایه کاملا نزدیک نموده است. ص 31، لنین، همان اثر بالا.
« اگر بقول اوژیه (*) پول ” با روئی پر از خون پیسه های طبیعی بدنیا آمده است.” (۲۴۹)، سرمایه در جائی متولد میشود که از سر تا پا و از تمام مساماتش خون و گند بیرون می زند(۲۵۰).
زیر نویس ۲۴۹ – کوارترلی رویوو میگوید: « سرمایه از سر و صدا و دعوا فرار میکند و طبعا ترسوست. این بسیار صحیح است، ولی هنوز تمام حقیقت نیست. سرمایه از نبودن و یا بهره ی کم مانند طبیعت از خلاء متنفر است. با بهره ی مناسب، سرمایه دلیر میشود. اگر ده درصد بهره ی مطمئن وجود داشته باشد میتوان آن را در همه جا بکار برد، با ۲۰ درصد تحرک پیدا میکند، با ۵۰ درصد بطور مثبت جسور میشد، برای ۱۰۰ درصد تمام قوانین انسانی را لگد مال میکند، در برابر ۳۰۰ درصد بهره هیچ جنایتی نیست که وی از ارتکاب آن رویگردان باشد و لو آنکه آن جنایت بقیمت چوبه ی دار تمام شود.»، اگر غوغا و دعوا بهره آورباشد، وی هر دو آنها را تشویق میکند. شاهد مدعا قاچاق و سودای برده. ص ۶۸۹، کاپیتال جلد اول، ترجمه ی ایرج اسکندری.
*۲- بزرگترین صادرکننده و واردکنندگان تسلیحات در جهان کدام کشورها هستند؟
https://parsi.euronews.com/business/2024/03/12/europes-arms-imports-nearly-double-france-overtakes-russia-
as-worlds-second-largest-exp
آمریکا به لطف جنگ اوکراین در سال گذشته
۲۳۸ میلیارد دلار تسلیحات فروخت
https://www.isna.ir/news/1402111006917/%D8%A2%D9%85%D8%B1%DB%8C%DA%A9%D8%A7-%D8%A8%D9%87-%D9%84%D8%B7%D9%81-%D8%AC%D9%86%DA%AF-%D8%A7%D9%88%DA%A9%D8%B1%D8%A7%DB%8C%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%B3%D8%A7%D9%84-%DA%AF%D8%B0%D8%B4%D8%AA%D9%87-%DB%B2%DB%B3%DB%B8-%D9%85%DB%8C%D9%84%DB%8C%D8%A7%D8%B1%D8%AF-%D8%AF%D9%84%D8%A7%D8%B1-%D8%AA%D8%B3%D9%84%DB%8C%D8%AD%D8%A7%D8%AA
*۳– « کافى است به بحرانهاى تجارتى اشاره کنيم که با تکرار ادوارى خويش و به نحوى همواره تهديدآميزتر هستى تمام جامعه بورژوازى را در معرض فنا قرار ميدهند. در مواقع بحران تجارتى هر بار نه تنها بخش هنگفتى از کالاهاى ساخته شده، بلکه حتى نيروهاى مولدهاى که بوجود آمدهاند نيز نابود ميگردد. هنگام بحرانها يک بيمارى همگانى اجتماعى پيديد ميشود که تصور آن براى مردم اعصار گذشته نامعقول بنظر ميرسيد، و آن بيمارى همگانى اضافه توليد است. جامعه ناگهان به قهقرا باز ميگردد و بغتتا بحال بربريت دچار ميشود، گويى قحط و غلا و جنگ عمومى خانمانسوزى او را از همه وسائل زندگى محروم ساخته است؛ پندارى که صنايع و بازرگانى نابود شده است. چرا؟ براى آنکه جامعه بيش از حد تمدن، بيش از حد وسائل زندگى بيش از حد صنايع و بازرگانى در اختيار خويش دارد. نيروهاى مولدهاى که در اختيار اوست، ديگر بکار تکامل تمدن بورژوازى[٧] و مناسبات بورژوازى مالکيت نميخورد؛ برعکس، آن نيروها براى اين مناسبات بسى عظيم شدهاند و مناسبات بورژوازى، نشو و نماى آنها را مانع ميگردد؛ و هنگامى که نيروهاى مولده در هم شکستن تمام اين موانع و سدها را آغاز ميکنند، آنگاه سراسر جامعه بورژوازى را دچار پريشانى و اختلال مينمايند و هستى مالکيت بورژوازى را دستخوش خطر ميسازند. دايره مناسبات بورژوازى بيش از آن تنگ شده است که بتواند ثروتى را که آفريده خود اوست در خويش بگنجاند. از چه طريقى بورژوازى بحران را دفع ميکند؟ از طرفى بوسيله محو اجبارى تودههاى تمام و کمالى از نيروهاى مولده و از طرف ديگر بوسيله تسخير بازارهاى تازه و بهرهکشى بيشترى از بازارهاى کهنه. و بالاخره از چه راه؟ از اين راه که بحرانهاى وسيعتر و مخربترى را آماده ميکند و از وسائل جلوگيرى از آنها نيز ميکاهد». مارکس انگلس مانیفست حزب کمونیست فصل اول – بورژوازی و پرولتاریا- ۱۸۴۸
*۴-« آنچه که در جنگ داخلی ” ماشین دولتی ساخته شده” خوانده می شود در نامه ۱۲/۴/۱۸۷۱ ( نامه مارکس به گوگلمان – حمید قربانی) ” دستگاه بوروکراسی – نظامی” خوانده می شود. و آنچه که در جنگ داخلی با عبارت ” فقط بدست گرفتن” مشخص شده یک بار دیگر، اما دقیق تر، روشن تر و بهتر، در نامۀ ۱۲/۱۲/ ۱۸۷۱ ( ماه نوشته شده ۱۴ که با توجه به اینکه چنین ماهی موجود نیست یا باید ماه ۴ باشد و یا ماه ۱۲ که من ماه ۱۲ را ذکر کرده ام. حمید قربانی) فرموله می شود. ” انتقال از یک دست بدست دیگر” روشن کننده تر از همه تصحیحی است که در جنگ داخلی غائب است. نه انتقال ماشین بوروکراسی – نظامی از یک دست بدست دیگر بلکه داغان کردن آن.کمون آغاز به انجام این کار نمود اما متأسفانه آن را تکمیل نکرد.»
« بورژوازی از فئودالیسم سلطنت استبدادی، ماشین بوروکراتیک – نظامی را به عاریت گرفت و ان را کمال بخشید، اپورتونیست ها (بویژه در ۱۹۱۴-۱۹۱۷ ) درآن روئیدند. ( امپریالیسم بمثابه یک عصر در کشورهای پیشرفته در کل قدرت بیش از اندازه ای به این ماشین بخشید) هدف انقلاب پرولتاریائی”داغان کرد”، “خرد کردن” این ماشین و جایگزین کردن آن با خود مدیری کامل از پائین، در محلات و در بالا قدرت مستقیم پرولتاریای مسلح، دیکتاتوری پرولتاریا!»، این دو فاکت از لنین مارکسیسم در باره دولت– وظایف انقلاب در رابطه با دولت، می باشند.