تشویق کارگران به شرکت و پشتیبانی از جنگ های جاری – جنگ های امپریالیستی – فرستادن کارگران به کشتارگاه سرمایه داران است. رهائی کارگر در تبدیل جنگ های امپریالیستی ، تبدیل این جنگ ها به جنگ طبقاتی و برای درهم شکستن دولت های خودی است. دولت های مجبور به گسترش جنگ ها هستند. جنگ هم اکنون علاوه بر اوکراین، سودان،… تمام منطقه خاورمیانه را در برگرفته است. کارگران به پا خیزید، نیروی رهائی بخش شمائید و فقط شمائید :
کارل لیبکنشت : دشمن در خانه است. جنگ ما با این دشمن است!
لننین : «جتگ مولود اراده شرارت بار سرمایه داران درنده خو نیست، گرچه بدون شک فقط به نفع آنها انجام می گیرد و فقط بر ثروت آنان می افزاید. جنگ مولود تکامل نیم قرنی سرمایۀ جهانی و میلیاردها رشته و ارتباطات آن است. بدون برانداختن قدرت سرمایه و بدون انتقال قدرت دولتی به طبقۀ دیگر یعنی پرولتاریا، نمی توان از جنگ امپریالیستی بیرون جست و نمی توان یه یک صلح دموکراتیک و غیر تحمیلی نایل آمد.» وظایف انقلاب ما. مجموعه آثار جلد سوم بفارسی.
عصرما* عصر امپریالیسم، عصر جنگ های بی پایان است، عصرما، عصر نسل کُشی انسان است، عصر ما، عصر مرگ انسان است، عصرما، عصر انقلاب کمونیستی و رهائی انسان است!
علل بنیادی این همه کشتار و این همه ویرانی در شرور بودن خود انسان های انجام دهنده،حتی فرمانده های ضد انسان شده و خوی درندگی پیدا کرده در شکل ژنرال ها و وزیر دفاع ها و نخست وزیران، رئیس جمهوران بلند قورت داده، رهبران و شاه مفت خور و هار شده و حتی و حتی سرمایه داران زالوگونه که زندگی انگلی شان در این همه دریا خون و شعله های اتش می ببینند، نیست بلکه در خود محدودیتی تاریخی هست که خود شیوه ی تولید سرمایه داری دارد و باید جای خود را به شیوه ی برتر بدهد و اگر نه مجبور به ویرانی های بازهم و بازهم وسیع تر تا نهایت همه زندگی در آتش سودخواهی و میل خفاشگونه خویش بسوزاند و به دود و خاکستر تبدیل کند یعنی به همان ماده اولیه و بدون شکل که از سرچشمه گرفته است. مرگ سرمایه است، ضرورت است، هیچ متولد شده ای، عمر چاویدان نیست، جاودانگی از آن ماده، خلق و متولد نشده هست:
« دیالکتیک با صورت قلب شده، خود در آلمان مد شد زیرا چنین می نمود که وی قادر به قلب واقعیت است. به نظر بورژوازی و بلندگویان عقیده ای آن طبقه، دیالکتیک در صورت عقلانی خود چیز رسوا و نفرت انگیزی است زیرا بنا بر دیالکتیک درک مثبت آن چه وجود دارد در عین حال متضمن درک نفی و انهدام ضروری آن نیز هست، زیرا دیالکتیک، هر شکل به وجود آمده ای را در حال حرکت و بنابراین از جنبه ی قابلیت درگذشت آن نیز مورد توجه قرار می دهد، زیرا دیالکتیک حکومت هیچ چیزی را بر خورد نمی پذیرد و ذاتا انتقاد کُن و انقلابی است. »
کارل مارکس – پیگفتار بر سرمایه چاپ به زبان آلمانی- لندن، ۲۴ ژانویه ۱۸۷۳.
ما در توحش و بربریت سرمایه ی امپریالیستی درنده ی خوی زندگی می کنیم. وظیفه ما کارگران رهائی از این دوره و پایان جامعه طبقاتی است.
ضروزت بنیادی انقلاب کمونیستی که مجبور است، خود را در شکل قهری و به خشونت بارترین شکل بیان نماید، در خودنابودگری سرمایه است و نه میل به زیست انسانی میلیاردی تولید کنندگان واقعی محصولات – کالا- ی اسارت آور در نظام موجود اجتماعی/ توجه کنید که کارل مارکس به چه عمق و شیوایی این محدودیت تاریخی تولید سرمایه داری را بیان داشته است:
فصل پانزدهم – کتاب سوم سرمایه.
آشکار شدن تضادهای درونی قانون
1- مطالب عمومی
کاهش نرخ سود و انباشت سریع، از این جهت که هر دو مبین پیشرفت نیروهای مولده می باشند، بیان های مختلف یک پروسه می باشند. انباشت بنوبه خود کاهش نرخ سود را تسریع می کند زیرا بوسیله ان، تراکم کار در مقیاس وسیع صورت گرفته و در نتیجه ترکیب بالاتر سرمایه را بدست می دهد. از طرف دیگر کاهش نرخ سود ، تراکم و تمرکز سرمایه را بوسیله خلع ید از سرمایه داران و آخرین بقایای تولیدکنندگان مستقیم که هنوز چیزی برای خلع ید شدن دارند تسریع می کند. یدین وسیله انباشت از نظر مقدار تسریع می گردد گرچه همراه با کاهش نرخ سود، نرخ انباشت نیز کاهش می یابد.
از طرف دیگر از ان جهت که نرخ سود یعنی نرخ ارزش افزائی کل سرمایه محرک تولید سرمایه داریست ( همان طور که ارزش افزائی سرمایه تنها هدف آنست.) بنا براین کاهش نرخ سود تشکیل سرمایه های جدید و مستقل را کمتر نموده و بدین ترتیب برای توسعه پروسه تولید سرمایه داری تهدیدآمیز می شود و در نتیجه مازاد تولید، بورس بازی۱، بحران، سرمایه مازاد در جوار جمعیت مازاد رونق می گیرد. اقتصاد دانانی مانند ریکاردو که شیوۀ تولید سرمایه داری را وحی منزل۲ می دانند در این مورد احساس می کنند که این شیوۀ تولید برای خود سدی۳ایجاد می کند و وجود این محدودیت را متوجه تولید نساخته، بلکه متوجه طبیعت می سازند( تئوری رانت). مطلب مهم در انزجار ایشان از کاهش نرخ سود این احساس است شیوۀ تولید سرمایه داری برای توسعه نیروهای مولده سدی می یابد که بتولید ثروت ربطی ندارد. این سد گواه محدودیت آن بوده و فقط تاریخی بودن، خصلت موقت داشتن شیوۀ تولید سرمایه داری را گواهی می دهد و شهادت می دهد که این شیوۀ تولید برای تولید ثروت بهیچ وجه شیوۀ تولید مطلقی نبوده بلکه در مرحله معینی با ادامه توسعه خویش در تعارض می افتد. ص ۴۹ – ۵۰ تأکید از حمید قربانی
وسائل تولید بیش از حدی که بخش مستعد بکار مردم را مشغول دارد تولید نمی شود. بالعکس، اولا بخش بیش از اندازه ای از مردم بوجود می آورد که واقعا مستعد بکار نبوده و بخاطر شرایط شان به بهره گیری از کار دیگران محتاج بوده و یا بکارهائی اشتغال دارند که فقط در محدوده یک شیوه تولید فلاکت بار مشغول می باشند. ثانیا وسائل تولید بحد کافی تولید نمی شود آن طور که تمام مردم مستعد بکار بتوانند تحت مولدترین شرایط کار کنند یعنی زمان مطلق آنان با بکار بردن سرمایه ثابت بمقدار زیاد و مؤثر بهنگام کار، کوتاه گردد.
ولی وسائل کار و وسائل معیشت بمقدار بیش از اندازه بطور متناوب تولید می شود تا بوسیله آن وسائل استثمار کارگران بنرخ سود معینی عملی گردد. کالاهائی بیش از اندازه تولید می شود تا ارزش و اضافه ارزش نهفته در ان تحت شرایط توزیع و مناسبات مصرف معین شده بوسیله تولید سرمایه داری تحقق یافته و بتواند به سرمایه جدیدی تبدیل گردد یعنی این پروسه بتواند بدون انفجارهای پی در پی انجام پذیرد.
ثروت بیش از اندازه تولید نمی شود. ولی ثروت بطور متناوب بیش از اندازه باشکال متناقض سرمایه داریش تولید می گردد.
محدوده شیوه تولید سرمایه داری بدین ترتیب پدیدار می گردد:
۱- تکامل بار اوری کار، در کاهش برخ سود، قانونی بوجود می آوردکه با تکامل خاص خویش در نقطه معینی به خصمانه ترین شکل مقابله می کند و در نتیجه باید پیوسته با بحرانها از میان برداشته شود.
۲- بجای انکه نسبت بین تولید و نیازهای اجتماعی یعنی نیازهای انسان های تکامل یافته اجتماعی تعیین کننده باشد تصاحب کار پرداخت نشده و نسبت این کار پرداخت نشده به کار تجسم یافته و یا به بیان سرمایه داری سود و نسبت این سود بسرمایه بکار رفته تعیین کننده می باشد یعنی میزان معینی از نرخ سود، تعیین کننده گسترش یا محدودیت تولید قرار می گیرد. بدین جهت در درجه معینی از گسترش تولید، محدوده ای ایجاد می گردد که تحت شرایط دیگری کاملا کافی بنظر نمی رسد. گسترش تولید در جائی توقف می کند که نیازها ، ارضاء نشده، بلکه تولید و تحقق سود، این توقف را ایجاب می کند.
چنانچه نرخ سود کاهش یابد، از یک طرف سرمایه تحت فشار قرار گرفته و در نتیجه هر سرمایه دار سعی می کند بوسیله روش های بهتر و غیره، ارزش خاص یک یک کالاهایش را بپائین تر از ارزش متوسط اجتماعی آن کاهش داده و بدین ترتیب با قیمت بازار معین، سود ویژه ای کسب کند، از طرف دیگر تقلب و مساعد شدن زمینه برای تقلب، بوسیله تلاش های محنت بار در راه روش های جدید تولید، سرمایه گذاری های جدید، ماجرا جوئی های جدید، برای بچنگ اوردن هر گونه سود ویژه ای که مستقل از حد متوسط عمومی بوده و مافوق آن قرار دارد، پی آمد کاهش نرخ سود است. ص ۷۱ – ۷۲
نرخ سود یعنی رشد نسبی سرمایه،برای تمام سرمایه داران جدیدی که گروه های بندی های مستقلی را تشکیل می دهند بسیار مهم است. و بمحض اینکه اندوختن سرمایه منحصرا بدست تعداد محدودی سرمایه دار بزرگ که برایشان حجم سود بر نرخ سود ارجحیت دارد، انجام پذیرد اصولا دیگر آتش جانبخش تولید فروکش کرده خاموش می گردد. نرخ سود قدرت محرکه را در تولید سرمایه داری تشکیل می دهد و فقط در صورتی تولید انجام می پذیرد که با سود قرین باشد. نگرانی اقتصاد دانان انگلیسی در مورد کاهش نرخ سود از همین جا ناشی می شود. این مطلب که حتی امکان تحقق این امر ریکاردو را مضطرب می سازد، بخوبی نمایان گر تفاهم عمیق وی برای شرایط تولید سرمایه داریست. اتهام وارد مبنی بر اینکه او در بررسی تولید سرمایه داری فقط به تکامل نیروهای مولده چشم دوخت – به بهای قربانی نمودن انسان ها و ارزش های سرمایه – و ” انسان ها” را از یاد برده است درمورد وی جالب توجه است. تکامل بارآوری اجتماعی کار، وظیفه تاریخی و حقانیت سرمایه را تشکیل می دهد. درست بهمین ترتیب، سرمایه بطور ناخودآگاه شرایط مادی تولید عالی تری را بوجود می آورد. آنچه ریکاردو را نگران می سازد اینست که نرخ سودی که، محرک تولید سرمایه داری و شرایط آن است مانند محرک انباشت خود، بوسیله تکامل تولید بخطر می افتد. در این جا همه چیز نسبت کمی است. در واقع مطلب عمیق تر از آن چیزیست که او فقط گمان می برد. این مطلب در اینجا بطریقی صرفا اقتصادی آشکار می شود، یعنی از نقطه نظر بورژوازی در محدوده مرزهای شعور سرمایه داری. از نقطه نظر خود تولید سرمایه داری با محدودیتی و با نسبی بودن آن، به خوبی مشهود است که این شیوه تولید به هیج وجه مطلق نیست بلکه فقط یک دور تکامل تاریخی ومحدود شرایط تولید مادی مترادف با شیوه تولید است. ص ۷۲- ۷۳.
کارگران انقلاب، انقلاب کمونیستی، انقلاب قهری پرولتری – رفقا انقلاب رهاپی بخش تان، تنها و تنها وسیله ی رهایی تان از نابودی بوسیله ی خودنابودگری سرمایه است. آفریده ی شما، خالق نابودی شماست! سرمایه چیزی نیستُ جز سود انباشته شده که خود ناشی از ارزش اضافه – کار پرداخت نشده ی طبقه در ناانسانی ترین شرایط موجود اجتماعی یعنی شیوه ی تولید سرمایه داری! سرمایه فقط به دنبال خودافزائی خویش است!
کارگران سراسر جهان متحد، متحزب ومسلح شوید! این تعفن را بروبید و رهایی را نصیب خود و دیگران کنید! فقط و فقط شما قادر به این کارید!
کارگران شعار «انقلاب مداوم» و با سرود انترناسیونال بر لب امکان پیروز شدن را دارند!
سرود انترناسیونال
برخیز ای داغ لعنت خورده دنیای فقر و بندگی
شوریده خاطر ما را برده به جنگ مرگ و زندگی
باید از ریشه براندازیم کهنه جهان جور و بند
و آنگه نوین جهانی سازیم هیچ بودگان هرچیز گردند
روز قطعی جدال است آخرین رزم ما
انترناسیونال است نجات انسانها
روز قطعی جدال است آخرین رزم ما
انترناسیونال است نجات انسانها
برما نبخشند فتح و شادی نه بت، نه شه نه قهرمان
با دست خود گیریم آزادی در پیکارهای بی امان
تا ظلم از عالم بروبیم نعمت خود آریم به کف
دمیم آتش را و بکوبیم تا وقتیکه آهن گرم است
روز قطعی جدال است آخرین رزم ما
انترناسیونال است نجات انسانها
روز قطعی جدال است آخرین رزم ما
انترناسیونال است نجات انسانها
تنها ما توده جهانی, اردوی بیشمار کار
داریم حقوق جهانبانی نه که خونخواران غدار
غرد وقتی رعد مرگ آور بر رهزنان و دژخیمان
در این عالم بر ما سراسر تابد خورشید نور افشان
روز قطعی جدال است آخرین رزم ما
انترناسیونال است نجات انسانها
روز قطعی جدال است آخرین رزم ما
انترناسیونال است نجات انسانها
اوژن پوتيه
حمید قربانی انسان بیوطن
۱۴ آئریل ۲۰۹۷ اسپارتاکوسی/۲۰۲۴ میلادی
*- عصر ما!