تنها راه نجات انسان در نابودی سیستم تولید برای سود و جانشینی آن با سیستم تولید برای مصرف – برای رفع نیازهای – تولید کننده است!
تولید در جامعه کنونی، جامعه سرمایه داری امپریالیستی جهان گستر، یعنی، تولید برای سود را می توان تولید برای نابودی انسان و طبیعت نام نهاد! تولید در سرمایه داری اساسا برای سود است و نه چیز دیگری! این شیوه ی تولید تاریخی است و مانند تمام شیوه های تولید قبل از خود زوال یافتنی، مضمحل شدنی است، مرگش حتمی است! هر پدیده خلق شدنی – تولید شدنی – زاده شدنی – مردنی است و از آن ناگزیر است!
« دیالکتیک با صورت قلب شده، خود در آلمان مد شد زیرا چنین می نمود که وی قادر به قلب واقعیت است. به نظر بورژوازی و بلندگویان عقیده ای آن طبقه، دیالکتیک در صورت عقلانی خود چیز رسوا و نفرت انگیزی است زیرا بنا بر دیالکتیک درک مثبت آن چه وجود دارد در عین حال متضمن درک نفی و انهدام ضروری آن نیز هست، زیرا دیالکتیک، هر شکل به وجود آمده ای را در حال حرکت و بنابراین از جنبه ی قابلیت درگذشت آن نیز مورد توجه قرار می دهد، زیرا دیالکتیک حکومت هیچ چیزی را بر خورد نمی پذیرد و ذاتا انتقاد کُن و انقلابی است. »، کارل مارکس، پیگفتار بر کاپیتال جلد اول ، ۱۸۷۳. ترجمه ی ایرج اسکندری
در سرمایه داری اینکه چه چیز تولید می شود، چه ضرر و فایده برای طبیعت و انسان دارد، اصولا مهم و اساسی نیست، بلکه اینکه چه چیز فروخته می شود و چقدر سود نصیب خفاش خون آشام سیری ناپذیر سرمایه دار میشود، مهم و اساسی است.
در سرمایه داری مقصود و هدف تولید کالا، یعنی چیزی که بتواند یکی از نیازهای مصرف کننده را بر آورده نماید، نیست که انسان فکر کند که چقدر برای رفع نیازهای انسانی اش مفید و مهم است و یا نیست، بر آن اساس کم و یا زیاد تولید نماید بلکه تولید برای پول بیشتر از پول اولیه، پول سرمایه گذاری شده است. در این سیستم تولیدی پول پول را تولید می کند، با این فرق که پول دومی، پول بعد از فروش می بایست از اولی بیشتر باشد.
بنا براین در سرمایه داری پول – کالا – پول – یعنی پول تولید می شود. پول دوم می بایست از پول اول زیادتر باشد و اگر نه چیزی تولید نمی گردد.
در اساس، منبع این سود، یعنی پول اضافی دوم، جائی نیست، جز کار بدون دستمزد کارگر که به اضافه ارزش معروف است.
کارگر، یعنی انسانی که به جز نیروی کارش چیزی ندارد که با آن نیازهای اولیه خویش و خانواده اش را تأمین کند و باید و مجبور است که نیروی کار خویش را به صاحب ابزار تولید ، یعنی سرمایه دار بفروشد تا بتواند زنده بماند و انسان – کارگر آینده – را تولید، تغذیه و آماده نماید.
سرمایه داری با این خوی سود اندوزی برای سرمایه دار، که کارل مارکس در همان اثر بالا او را به یک بیمار با بیماری «جوع»، یعنی گرسنگی رفع ناشدنی تشبیه کرده ومی داند، در نهایت مجبور است، همه چیز را به نابودی بکشاند. این را ما امروز بطور همه جانبه می بینیم.
اینکه سرمایه چیست؟ سرمایه دار و جیره خوارش، یعنی دولت مدار، سیاست مدار، شاه، رهبر، رئیس جمهور، صدر اعلظم، نخست وزیر، نماینده مجالس قانون گذاری اش، زندان بان، جلاد محقق، دانشمند، نویسده، مفسر، اساتید دانشگاه مورد علاقه و تشویق اش و … اش کیست؟ وجدانشان در چه حالتی است را شما می توانید، درهمین گزارش از اسپوتنیک فارسی هم ببینید.
نویسنده کاری ندارد که تولید و مصرف گاز چه تأثیر ویرانه گرانه بر طبیعت و موجودات زنده می گذارد، تنها مسئله برای نویسنده این است که چقدر سالانه تولید می شود، صادر می شود، بفروش می رسد، یعنی چقدر ثروت بر ثروت سرمایه داران در روسیه افزوده می گردد! و آنها را در مقابل رقبای از خودشان خون آشامتر و درنده خوتر قوی تر می کند!
آدرس لینک مطلب
https://spnfa.ir/20230925/%D9%85%D8%B9%D8%A7%D9%85%D9%84%D9%87-%D9%82%D8%B1%D9%86-%D8%AE%D8%B7-%D9%84%D9%88%D9%84%D9%87-%DA%AF%D8%A7%D8%B2%DB%8C–%D9%82%D8%AF%D8%B1%D8%AA-%D8%B3%DB%8C%D8%A8%D8%B1%DB%8C–%D8%AF%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%DB%8C-17867067.htmlبنا براین،
برای اینکه جامعه بشری بطور کلی نابود نگردد، انقلاب قهری کمونیستی جهانی پرولتارهای متحد، متحزب، مصمم و مسلح ضرورت فوری یافته است! پیروزی انقلاب کمونیستی تنها عامل نابودی کاپیتالیسم حاکم . آفریده گار کمونیسم – می باشد!
چند فاکت از متن کاپیتال جلد اول
« سرمایه وامپیر خونآشام است که بیشتر عمر کردنش از بیشتر مکیدن خون است.
سرمایه دار سرمایه شخصیت یافته است! طبیعت – مادر کالاست، کارگر پدر کالاست. تولید سرمایه داری در حالیکه تکنیک و سازمان پروسه تولید اجتماعی را ترقی میدهد گور کن ثروت ها یعنی زمین و کارگر است.
اگر به قول اوژیه (*) پول ” با رویی پر از خون پیسه های طبیعی بدنیا آمد ه است.(۲۴۹) ” سرمایه در جایی متولد شده است که از سر تا پا و از تمام مساماتش خون و گند بیرون می زند.(۲۵۰».
زیر نویس ۲۴۹ – کوارترلی رویوو میگوید: « سرمایه از سر و صدا و دعوا فرار میکند و طبعا ترسوست. این بسیار صحیح است، ولی هنوز تمام حقیقت نیست. سرمایه از نبودن و یا بهره ی کم مانند طبیعت از خلاء متنفر است. با بهره ی مناسب، سرمایه دلیر میشود. اگر ده درصد بهره ی مطمئن وجود داشته باشد میتوان آن را در همه جا بکار برد، با ۲۰ درصد تحرک پیدا میکند، با ۵۰ درصد بطور مثبت جسور میشد، برای ۱۰۰ درصد تمام قوانین انسانی را لگد مال میکند، در برابر ۳۰۰ درصد بهره هیچ جنایتی نیست که وی از ارتکاب آن رویگردان باشد و لو آنکه آن جنایت بقیمت چوبه ی دار تمام شود.»، اگر غوغا و دعوا بهره آورباشد، وی هر دو آنها را تشویق میکند. شاهد مدعا قاچاق و سودای برده. ص ۶۸۹، کاپیتال جلد اول، ترجمه ی ایرج اسکندری.
در این که شیوه ی تولید مسلط بر جامعه ی جهانی – سرمایه داری امپریالیستی – چه تأثیرات ویرانگرانه دارد، فقط کافی است به سه واقعه اتفاق افتاده باصطلاح طبیعی اخیر اشاره کنم که به گفته خودشان بی نطیر بوده اند.
آنها عبارتنداز:
۱- سیل در برزیل، تا کنون یاعث کشته شدن ۱۵۴ نفر و خرابی و ویرانی بی نظیر شده است، https://www.bbc.com/persian/articles/c99z2lzdkjwo
۲- طوفان دیروز هیوستون – تگزاس در ایالت متحده آمریکا! ۷ کشته و قطع برق یک میلیون مشترک و خُرد کردن تیرهای فشار قوی برق و بستن جاده ها، درهم کوبیدن ساختمانها و … گردید! ادامه دارد.
https://www.instagram.com/cripersian/reel/C7D-PgEg_q0/
۳- سیل هم اکنون جاری در افغانستان و مشهد:
الف – افغانستان صد ها نفر کشته :
https://www.aparat.com/v/wyd1j3o
ب- مشهد تا کمنون ۷ نفر کشته اعلام شده اند:
https://www.etemadonline.com/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%DB%8C-9/660504-%D8%B3%DB%8C%D9%84-%D9%85%D8%B4%D9%87%D8%AF-%D9%85%D8%B3%D8%A6%D9%88%D9%84%D8%A7%D9%86-%D9%87%D8%B4%D8%AF%D8%A7%D8%B1-%D8%B3%DB%8C%D9%84%D8%A7%D8%A8
سرمایه داران -برای ارتش آمریکا، در مقابل سلاح های جدید سرمایه داران روسی و چینی و… در حال تولید یک هواپیمای جنگی هستند که هنوز تولید نگردیده به سلاح آرماگدون معروف شده است، هواپیمائی که طوری ساخته می شود که سلاح هسته ای بر آن بی تأثیر باشد.
بر طبق اعلام، این هواپیما در مرحله اول، برای جابجائی وزیر جنگ – وزیر پنتاگون – وزیر دفاع !!!– ساخته می شود، ولی همه می دانیم که هوا پیمایی که ۱۳ میلیارد دلار برای ساخت اش سرمایه گذاری می شود، فقط و قطعا برای استفاده های فردی و شخصی، هر چند مهم تولید و یا ساخته نمی شود، کار بردهای نظامی اش – سود دهی برای سرمایه داران و مرگ انیوه برای کارگران و زحمتکشان – اساسی تر خواهد بود، یعنی خواهد شد. سرمایه کالائی تولید می کند که در نهایت بر سودش بیافزاید!
در آمریکا در حال ساخت هواپیمای جدید روز قیامت هستند – 27.04.2024, اسپوتنیک ایران (spnfa.ir)
جنگ هم اکنون تقریبا همه قاره ها و همه جا را فرا گرفته و یا در آینده نزدیک می گیرد، اما علت اساسی جنگ در کجاست؟ علاوه بر زیر نویس کارل مارکس که در بالا فاکت آن درج شده است، در یکی از نوشته های لنین چنین می خوانیم:
لنین
وظایف پرولتاریا در انقلاب ما. جلد سوم آثار به فارسی .
«« ما باید بتوانیم این مطلب را به توده ها توضیح دهیم که شاخص جنبه اجتماعی و سیاسی جنگ «حسن نیت» افراد و دستجات و حتی توده های مردم نبوده ، بلکه وضع طبقه ای است که جنگ می راند، سیاست این طبقه است که جنگ ادامۀ آن می باشد، ارتباطات سرمایه است که نیروی اقتصادی حکم فرمای جامعه معاصر می باشد و بالاخره جنبۀ امپریالیستی سرمایه بین المللی و تایعیت مالی و بانکی و دیپلماتیک روسیه از انگلستان و فرانسه و غیره است. توضیح این نکته از روی لیاقت و به شکل قابل فهم برای توده ها کار آسانی نبوده و انجام آن بدون ارتکاب اشتباه از عهدۀ هیچ یک از ما دفعتا ساخته نیست . »
چگونه می توان به جنگ پایان داد؟
10)به جنگ نمی توان با « سازش» بین سوسیالیست های کشورهای مختلف، با « برآمد» پرولتارهای کلیۀ کشورها و با « اراده» ملت ها و غیره خاتمه داد. عباراتی از این قبیل که سراپای مقالات جراید دفاع طلبی و نیمه دفاع طلب و نیمه انترناسیونالیست و همچنین قطعنامه ها و بیانیه ها و مانیفست های بیشمار و نیز قطعنامه های شورای نمایندگان سربازان و کارگران را پر کرده است؛ چیزی نیست جز آرزومندی های پوچ ساده لوحانه و خیر اندیشانۀ خرده بورژواها. زیان بخش تر از عبارات پردازی هائی نظیر « اشکار ساختن ارادۀ ملت ها نسبت به صلح» و نوبۀ برآمد انقلابی پرولتاریا ( پس از پرولتارهای روس « نوبۀ» پرولتارهای آلمان است) و غیره چیزی نیست. این ها همان شیوۀ لوئی بلان و تخیلات شیرین و بازی با «کارزارهای سیاسی» و عملا همان تکرار داستان کربۀ واسکا است.
جتگ مولود اراده شرارت بار سرمایه داران درنده خو نیست، گرچه بدون شک فقط به نفع آنها انجام می گیرد و فقط بر ثروت آنان می افزاید. جنگ مولود تکامل نیم قرنی سرمایۀ جهانی و میلیاردها رشته و ارتباطات آن است. بدون برانداختن قدرت سرمایه و بدون انتقال قدرت دولتی به طبقۀ دیگر یعنی پرولتاریا، نمی توان از جنگ امپریالیستی بیرون جست و نمی توان یه یک صلح دموکراتیک و غیر تحمیلی نایل آمد.
انقلاب فوریه – مارس 1917 در روسیه تبدیل جنگ امپریالیستی به جنگ داخلی بود. این انقلاب گام اول را برای قطع جنگ برداشت. فقط گام دوم، یعنی انتقال قدرت دولتی به دست پرولتاریا، می تواند قطع این جنگ را تأمین نماید. انجام این امر آغاز «شکافتن جببهه» در مقیاس جهانی، شکافتن جببه مصالح و منافع سرمایه در تمام جهان خواهد بود و فقط با شکافتن این جبهه است که پرولتاریا می تواند بشر را از دهشت های جنگ رهائی بخشد و از نعمات صلحی پایدار برخوردارش سازد.
و انقلاب روس با ایجاد شوراهای نمایندگان کارگران، پرولتاریای روسیه را هم اکنون به « شکافتن جبهۀ » سرمایه کاملا نزدیک نموده است.» ص ۳۱